ذیل همین آیه نیز، تفسیر ابن عباس را که منظور از CنُورِهِB را «قرآن» گرفته است،[۳۹۴] بی اعتبـار می شمرد و آن را «مخالف با مضمون آیه» دانسته است.[۳۹۵]
در تفسیر آیه Cقُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبىB[396] روایتی از طاووس یمانی نقل شده که دارد:
«شخصى از او از آیه Cإِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبىB سؤال کرد، سعید بن جبیر پیش قدمى کرد و گفت: منظور قرباى آل محمد صلی الله علیه و آله است. ابن عباس گفت: عجله کردى، براى اینکه هیچ تیرهاى از تیرههاى قریش نیست مگر آنکه رسول خداصلی الله علیه و آله در بین آنان قرابتى دارد، سعید گفت: پس ما قبل از اینکه در تفسیر این آیه بحث کنیم باید قبلا معناى لغوى قرابت را بفهمیم چیست».[۳۹۷]
علامه، این تفسیر را «ناسازگار با سیاق» می داند.[۳۹۸]
ابن عباس در تفسیر آیه C…وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ…B[399] می گوید: «یعنی اگر یکى از آیاتى را که به تو نازل شده است، کتمان کنى رسالت خدا را تبلیغ نکردهاى».[۴۰۰]
علامه، در تحلیل تفسیر ابن عباس، دو احتمال را ذکر می کند و می گوید:
«اگر مراد از این کلام یک آیه یا یک حکم معینى از احکامى که به آن حضرت نازل شده، باشد، براى روایت وجه صحیحى خواهد بود وگرنه، اگر مراد تهدید نسبت به هر آیه و حکمى که فرض شود، باشد، معناى صحیحى براى روایت نمىتوان یافت، زیرا…مضمون آیه با یک چنین فرضى تطبیق ندارد».[۴۰۱]
علامه تفسیر این آیه را به «تهدید»، ناسازگار با مضمون آیه می داند و این نکته را در بیان تفسیر آیه خاطر نشان کرده و می گوید:
«درست است که [آیه شریفه] به ظاهر تهدید را مىرساند، ولی در واقع، اعلام اهمیت این حکم به آن حضرت و سایر مردم است و این که رسول خداصلی الله علیه و آله در تبلیغ آن هیچ جرمى و گناهى ندارد، و مردم هیچ گونه حق اعتراض به او را ندارند».[۴۰۲]
۳-۱-۲-۱-۳٫ ناسازگاری با لفظ آیه
سومین وجهی که می توان از وجوه مخالفت با قرآن بیان نمود، مخالفت با لفظ آیه می باشد. این مورد نیز، دارای نمونه هایی در المیزان می باشد:
نمونه اول، در تفسیر آیه Cإِنِّی أُرِید أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ…B[403] می باشد که علامه به بیان آرای مختلف از جمله صحابیان مفسر می پردازد.
یکی از تفاسیری که از آیه بیان گردیده از ابن عباس و ابن مسعود نقل شده که گفته اند: مراد از عبارت Cبِإِثْمِی وَ إِثْمِکَB «اثم قتلى و اثمک» است؛ یعنى اگر مرا بکشى گناه کشتن من و گناهان دیگرت را که قبلاً مرتکب شدهاى به دوش خواهى کشید.[۴۰۴]
علامه پس از ذکر این مورد و موارد دیگر، در مقام نقد، این قول را به دلیل «ناسازگاری با لفظ آیه» نمی پذیرد.[۴۰۵]
نمونه دیگر، ذیل آیه Cوَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ…B[406] می باشد که اقوال مختلف مفسران را مطرح می کند. از جمله این که عکرمه، ترتیب در آیه را «ترتیب در اِخبار» دانسته و در معنای آیه گفته: «ما شما را نخست در پشت پدرانتان خلق کرده و سپس در رحم مادرانتان صورتگرىتان نمودیم».[۴۰۷]
اما ایشان این تفسیر را «مخالف لفظ آیه» خوانده و نمی پذیرد.[۴۰۸]
۳-۱-۲-۱-۴٫ ناسازگاری با عموم یا اطلاق آیه
یکی دیگر از وجوه مخالفت با قرآن، ناسازگاری تفسیر صحابی یا تابعی، با عمومیت یا اطلاق آیه می باشد که مواردی از آن، بیان می گردد:
مثلاً، ذیل آیه C…إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیاء وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً…B[409] طبق روایاتی از صحابه و تابعانی مانند ابن عباس، قتاده، مجاهد، عبدالله بن عمرو و… منظور از CمُلُوکاًB «خادم، زن و فرزند» می باشد[۴۱۰] که علامه، به علت «ناسازگاری با عمومیت آیه» نمی پذیرد.[۴۱۱]
علامه، در تفسیر آیه Cفَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون…B[412] با اشاره به اینکه خطاب در آیه «عام» می باشد، می گوید:
«در این جمله خطاب را [باید] عمومى گرفت تا هر کس راه خود را شناخته و پیروى کند، و کسانی مانند مشرکان که از حقیقت دعوت نبوى خبر ندارند، به اهل علم مراجعه نموده از ایشان بپرسند، و اما آن کسانی که - مانند رسول خداصلی الله علیه و آله و گروندگان به وى- این معنا را مىدانند، دیگر بى نیاز از سؤال هستند».[۴۱۳]
ایشان، سخن ابن عباس که خطاب را مخصوص مشرکان گرفته،[۴۱۴] نادرست و لازمه آن را «التفات بدون دلیل از خطاب فرد به جمع» می داند.[۴۱۵]
بر این اساس، روایت ابن عباس به علت «ناسازگاری با عمومیت آیه» مورد پذیرش نیست.
مورد دیگر، ذیل آیه Cکُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاء ِوَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراًB[416] می باشد که قتاده در تفسیر آن، گفته است: «یعنی خدا دنیا را میان نیکوکار و بدکار تقسیم کرده ولی آخرت نزد پروردگارت مخصوص افراد باتقواست».[۴۱۷]
حسن بصری در تفسیر Cکُلًّا نُمِدُّBگفته است: «نیکوکار و بدکار، هر دو در این دنیا، روزی داده می شوند».[۴۱۸]
علامه این تفاسیر را نمی پذیرد؛ زیرا «اطلاق آیه» را بدون دلیل، مقید نموده و مقصود از CعَطاءِB را مقید به «دنیا» کرده است.[۴۱۹]
همچنین، در تفسیر آیه Cرَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْق…B[420] با اشاره به «اطلاق آیه» می گوید:
«این آیه…رسول خداصلی الله علیه و آله را امر مىکند که از پروردگارش بخواهد در تمامى ورودها و خروج ها او را سرپرستى کند، و از ناحیه خود نیرو و حجّتی به او دهد که او را یاور باشد، در نتیجه از هیچ حقى منحرف نگشته و به سوى هیچ باطلى متمایل نشود».[۴۲۱]
بنابراین تفسیر، اقوال مفسرانی چون ابن عباس را که تفسیر این دخول و خروج را، دخول به مدینه پس از بیرون شدن از مکه و خروج از مدینـه به سوى مکـه و فتـح مکـه دانسته اند،[۴۲۲] نادرسـت می داند.[۴۲۳]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در تفسیر آیه Cوَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها…B[424] نیز، با اشاره به «اطلاق آیه»، تفسیر آن به «نمازهای واجب یومیه» - که تفسیر ابن عباس است[۴۲۵]- و یا «مطلق نماز» - که قول قتاده است[۴۲۶] - را رد نموده است.[۴۲۷]
۳-۱-۲-۱-۵٫ ناسازگاری با کاربرد قرآنی واژه[۴۲۸]
وجه دیگر مخالفت با قرآن را می توان مخالفت نظر صحابی یا تابعی با کاربرد قرآنی واژه عنوان نمود؛ به این معنا، که لفظ به همان معنای عرفی آن، تفسیر گشته است.
تنها نمونه این معیار، در تفسیر آیه Cیَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم…B[429] می باشد که در بیان اینکه منظور از «امام» در این آیه چیست، مفسران اقوال مختلفی را بیان نموده اند:
قتاده و مجاهدگفته اند منظور از «امام»، پیامبر برای مؤمنان و شیطان برای اهل بغی می باشد.[۴۳۰]
علامه، در تحلیل این وجه، تفسیر مجاهد و قتاده را مبنی بر «معنای عرفی» این کلمه تلقی کرده که یعنی آن فرد از عقلا که دیگران به وى اقتداء و از او پیروى کنند. اما به این مطلب توجه می دهد که اگر واژه ای در قرآن، دارای «معنایی خاص» باشد، باید آن را بر همان وجه خاص حمل کرد و کلمه «امام» نیز، در قرآن دارای معنایی غیر از معنای عرفی است.[۴۳۱]
بنابراین، به دلیل «مخالفت با کاربرد قرآنی»، این تفسیر قابل قبول نیست؛ بلکه باید «امام» را بر «کسى که در امر هدایت یا گمراهی به وى اقتداء مىشود» حمل نمود.[۴۳۲]بنابراین، این گونه نیست که در آخرت به پیروان حق گفته می شود: ای امت موسی! به دنبال امامتان بیایید و یا ای امت محمد! به دنبال امامتان بیایید و به پیروان باطل گفته شود: ای پیروان شیطان! بیایید…بلکه گفته می شود هر کسی همراه امام خود بیاید. اگر پیرو حق باشد با امام حق و اگر باطل باشد با شیطان می آید.[۴۳۳]
۳-۱-۲-۱-۶٫ ناسازگاری با آیات دیگر
گاهی علامه، در نقد و عدم قبول روایت صحابی و تابعی به عدم سازگاری آن، با مضمون آیات دیگر، اشاره نموده است:
نمونه اول را می توان ذیل آیه Cوَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُوا الشَّیاطِین عَلى مُلْکِ سُلَیْمان…B[434] یافت که روایاتی از ابن عباس، ابن مسعود، مجاهد و ابن عمر و… نقل شده که به «داستان مسخ ستاره زهره» اشاره دارد. [۴۳۵]علامه، این روایات را، مخالف با آیاتی از قرآن مانند Cالْجَوارِ الْکُنَّسِ [۴۳۶]Bعنوان می کند که خداوند به ستارگان، که حقیقتی روشن و شناخته شده هستند، قسم می خورد.[۴۳۷]
مثال دیگر، ذیل آیه Cقالَ کَمْ لَبِثْتُمْ فِی الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِینَB[438] می باشد که علامه، متعلق این سؤال را «مدت درنگ در قبر» دانسته و به آیاتی چون Cوَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَه*وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللَّهِ إِلى یَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا یَوْمُ الْبَعْثِ وَ لکِنَّکُمْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ [۴۳۹]Bو C…کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا ساعَهً مِنْ نَهارٍ…B[440] استناد می کند.[۴۴۱]
سپس بر این اساس، به نادرستی گفته برخی مانند حسن بصری اشاره می کند که گفته اند منظور از آن «مدت درنگ در دنیا»[۴۴۲] است.[۴۴۳]
بنابراین، می توان معیار عدم پذیرش این قول را «مخالفت با آیات قرآن» دانست؛ چرا که علامه در تفسیر خود، به آیات قرآن استناد نمود و آنها را شاهدی بر درستی تفسیرش گرفت.
نمونه سوم، ذیل آیه C…مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ…B[444] می باشد که علامه تفسیر ابن عباس را که منظور از CنُورِهِB را «قرآن» گرفته است،[۴۴۵] بی اعتبار می شمرد و علاوه بر مخالفت آن با مضمون آیه، آن را، ناسازگار، با آیاتی همچون Cیُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِه[۴۴۶]B و Cیُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِB[447] و… دانسته است که در آن نور، وصف مؤمنان قرار گرفته.[۴۴۸]
نمونه چهارم، ذیل آیه C…إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَهِ أُولِی الْقُوَّهB[449] است که مراد از CالْعُصْبَهِB در روایاتی از صحابه و تابعان، این گونه نقل شده است: مجاهد آن را «گروهی مابین ده تا پانزده نفر»[۴۵۰] دانسته است. قتاده، می گوید: «ما بین ده تا چهل نفر».[۴۵۱] بر اساس استناد ایشان به آیه C…وَ نَحْنُ عُصْبَهٌB[452] که تعداد برادران یوسفعلیه السلام را ۹ نفر عنوان نموده، این اقوال را بی ارزش خواند و نمی پذیرد.[۴۵۳]
۳-۱-۲-۲٫ مخالفت با مسلّمات دینی
علامه، در نقد و تحلیل روایات، به مخالفت آن با اصول و مسلمات دینی و اعتقادی همچون توحید، عصمت و… اشاره می کند:
ایشان، در یک مورد، عامل عدم اعتبار روایت را «ناسازگاری با عصمت فرشتگان» دانسته است که ذیل آیه Cوَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُوا الشَّیاطِینَ عَلى مُلْکِ سُلَیْمان…B[454] می باشد و روایات وارد شده از صحابه و تابعان[۴۵۵] پیرامون داستان «مسخ ستاره زهره»، را – علاوه بر معیارهای بیان شده-، «ناسازگاری با عصمت ملائکه» عنوان می نماید.[۴۵۶]