ایده عمومی ارزش ناملموس (اغلب “سرقفلی” نامیده میشد.)
اوایل دهه ۱۹۸۰
عصر اطلاعات بوجود می آید و شکاف بین ارزش دفتری و ارزش بازاری بطور قابل ملاحظه ای برای بسیاری از شرکت ها افزایش می یابد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
اواسط دهه ۱۹۸۰
نخستین تلاش ها برای نوشتن و تدوین حسابها / صورت حسابهایی که سرمایه فکری را اندازه گیری می کنند ابتکار عمل هایی که به طور نظام مند موجودی سرمایه فکری شرکت را اندازه گیری و به گروه های بیرونی گزارش می دهند(سلمی و اسکاندیا، ۱۹۹۸)
اواخر دهه ۱۹۸۰
در سال ۱۹۹۰ اسکاندیا ای. اف.اس لیف ادینسون را به عنوان ” مدیر سرمایه فکری ” منصوب می کند. این اولین باری است که نقش مدیریت سرمایه فکری با تخصیص یک پست رسمی ، در سازمان مشروعیت می یابد. کاپلان و نورتون(۱۹۹۲) مفهوم کارت امتیاز دهی متوازن را معرفی می کنند. امتیاز دهی متوازن مبتنی براین فرض است که ” آنچه را که شما اندازه گیری می کنید همان چیزی است که شما بدست می آورید".
اوایل دهه ۱۹۹۰
نونوکا و تاکیشی (۱۹۹۵) کار بسیار با ارزش را درباره “سازمان دانش آفرین” معرفی می کنند. اگرچه تمرکز این کتاب بر “دانش” است با این وجود تمایز بین دانش و سرمایه فکری در آن بسیار ظریف می باشد. در سال ۱۹۹۴ ابزار شبیه سازی سلمی با نام تانگو روانه بازار شد. تانگو اولین محصول پر فروش است که در آموزش مدیران درباره اهمیت عوامل ناملموس بکار می آید. همچنین در سال ۹۴ یک ضمیمه برای گزارش سالانه شرکت اسکاندیا تهیه شده که موجودی سرمایه فکری آن را نشان می دهد. گزارش سرمایه فکری علاقه زیادی را در شرکت هایی که به دنبال پیروی از پیشگامی اسکاندیا هستند، ایجاد می نماید . رویداد دیگری در سال ۱۹۹۵ اتفاق افتاده و در زمانی است که سلمی از “ممیزی دانش” برای یک ارزیابی مفصل از وضعیت سرمایه فکری شرکت استفاده نموده است.
اواسط دهه ۱۹۹۰
در اواخر دهه ۱۹۹۰ سرمایه فکری مورد پسند بسیاری از محققان و کنفرانس های علمی ، مقالات و نشریات مختلف می شود. تعداد بسیار زیادی پروژه در سطح وسیع انجام می گیرد.
اواخر دهه ۱۹۹۰
اولین مجله معتبر علمی با عنوان ” سرمایه فکری” انتشار می یابد . اولین استانداردهای حسابداری سرمایه های فکری توسط دولت دانمارک تدوین می گردد. چشم انداز سرمایه های فکری به همراه کمیته سرمایه های فکری در شرکت اسکاندیا تعیین و تشکیل می شود. اتحادیه اروپا اولین گزارش سرمایه های فکری خود را منتشر می نماید. کتاب “ثروت نامشهود” توسط موسسه “بروکینگ ” و گزارش سرمیه های فکری مراکز تحقیقاتی اتریش و کتاب مدیریت ، اندازه گیری و گزارش دهی داراییهای نامشهود، توسط “لو” به همراه حجم گسترده ای کتب و مقالات پیرامون مدیریت سرمایه های فکری منتشر می گردند.
اوایل قرن ۲۰۰۰
۳جدول(۲-۳)تلاش های تاثیر گذار بر سیر تاریخی سرمایه فکری( خاوندکار و متقی،۱۳۸۸، ۴۷-۴۸)
۴-۲-۲) مدیریت دانش و سرمایه فکری:
در قرن بیست و یکم شرکت های دانش محور در اقتصادی دانشی قرار گرفته و اهمیت زیادی برای افزایش سرمایه های فکری سازمانشان قائل می شوند.به همین دلیل دراین شرکت ها سیستم های مدیریت دانش که نقش اصلی را در تحقق این امر بازی می کنند، به شکل گسترده تری توسعه یافته اند ( عالم تبریزو همکاران، ۱۳۸۸، ۱۷۵).
مدیریت بر سرمایه فکری سازمان ها را قادر می سازد که شایستگی های سازمان را رشد و توسعه دهند.از آنجایی که شایستگی های سازمانی بر مبنای سرمایه فکری بدست می آیند، لذا هرگونه بهبود در این شایستگی ها منوط بر مدیریت مؤثر سرمایه فکری و یا مدیریت دانش خواهد بود که در نتیجه آن بهبود در عملکرد کسب وکار و خلق ارزش خواهد شد ( عالم تبریز و همکاران، ۱۳۸۸، ۱۴۷).
مدیریت دانش[۲۹]و مدیریت سرمایه های فکری[۳۰]، تقریباً تمامی زوایای مرتبط با فعالیت های سازمانی را در خود دارند. هردوی آن ها دامنه ای کلی از فعالیت های موجود در درون سازمان از خلق دانش گرفته تا استفاده از دانش را در بر می گیرند. اما با این حال، هدف های متفاوتی را دنبال می کنند. ICM ، در سطح مدیریت ارشد و استراتژیک مطرح شده و بر روی استخراج و خلق ارزش از بر دارایی های سازمان تمرکز می کند.
به عبارت دیگر هدف ICM، خلق واستفاده از دارایی های فکری و بهبود توانمندی ها و قابلیتهای خلق ارزش شرکت از منظر استراتژیک است اما مدیریت دانش برروی اجرای عملیاتی و تاکتیکی فعالیت های دانش گرا تمرکز داشته و با جزئیات فعالیت های دانش گرا مرتبط بوده تا از این طریق خلق، ایجاد، تبدیل و استفاده از سرمایه فکری را تسهیل نمایند. هردوی اینها سنگ بناهایی برای مدیریت سازمان در قرن بیست و یکم هستند و بایستی به منظور افزایش دادن اثر بخشی با یکدیگر یکپارچه شوند.( جلابری،۱۳۹۱)
۵-۲-۲) نظریه های مربوط به سرمایه فکری:
“دراکر"(۱۹۹۳) اندیشمند معروف مدیریت می گوید: ما در حال وارد شدن به یک جامعه دانشی هستیم که در آن منابع اقتصادی اصلی، دیگر سرمایه بیشتر، منابع طبیعی و نیروی کار بیشتر و… نیست .منابع اقتصادی اصلی دانش خواهد بود قرن ۲۱ ، قرن اقتصادی دانشی است. قبل از اقتصاد دانشی ، اقتصاد صنعتی حاکم بوده که در این اقتصاد عوامل تولید ثروت اقتصادی، یکسری دارایی های فیزیکی و مشهود مانند زمین ، نیروی کار، پول و ماشین آلات و… بوده و از ترکیب این عوامل اقتصادی ، ثروت تولید می شود. در این اقتصاد،استفاده از دانش به عنوان عامل تولید، نقش کمی داشته است اما در اقتصاد دانشی، دانش یا سرمایه فکری به عنوان یک عامل تولید ثروت در مقایسه با سایر دارایی های مشهود فیزیکی، ارجحیت بیشتری پیدا می کند . در این اقتصاد ، دارایی های فکری بخصوص سرمایه های انسانی جزو مهمترین دارایی های سازمان محسوب می شود و موفقیت بالقوه سازمان هاریشه درقابلیت های فکری آنها دارد تا دارایی های مشهود.( گلدی صدقی ،۱۳۸۶، ۴۵)
با رشد اقتصادی دانشی یا اقتصاد مبتنی بر دانش، بطور قابل ملاحظه ای شاهد این موضوع هستیم که دارایی های نامشهود شرکتها عامل مهمی در حفظ و تحقیق مزیت رقابتی پایدار آنها می شوند در مقایسه با سایر دارایی های مشهود. محیط کسب و کار به طور شگفت انگیزی تغییر می کند، در کسب و کارها و اقتصاد قرن ۲۱ بر روی اطلاعات ، فناوری اطلاعات ، تجارت الکترونیک ، نرم افزارها ، مارک ها، حق الاختراع ، تحقیقات و نوآوری ها، و… سرمایه گذاری می شود که همگی جزئی از دارایی های نامشهود و سرمایه فکری و دانش هستند تا جزو دارایی های مشهود.
در پارادایم صنعتی قدیم شرکت ها تحت اصول اقتصاد کمیابی عمل می کردند. اقتصاد کمیابی بدین معناست که منابع و دارایی ها تحت سلطه و کنترل شرکت ها محدود و کمیاب هستند و استفاده بیشتر از آنها، از ارزش انها می کاهد ولی در عصر اقتصاد اطلاعاتی و دانش، این اصول صدق نمی کند. شرکت ها در اقتصاد دانش تحت اصول اقتصاد فراوانی عمل می کنند ، اقتصاد فراوانی بدین معناست که منابع و دارایی های در اختیار شرکت به میزان فراوان وجود دارد. این نوع دارایی ها از نوع نامشهود هستند و بیشتر در افراد قرار دارند که ما به آنها دستیابی داریم مثالی از فراوانی این نوع دارایی ها در اقتصاد دانش ، فراوانی اطلاعات در اینترنت است.
بطور خلاصه در اقتصاد دانش، مهمترین دارایی ها و عوامل تولید، نامشهود هستند که استفاده از آنها از ارزش آنها کم نمی کند و حتی به ارزش آنها می افزاید. این نوع دارایی ها نامشهود شامل دانش؛ سرمایه فکری و …هستند ولی اقتصاد صنعتی مهمترین عوامل تولید، دارایی های مشهود و فیزیکی هستند که استفاده از آنها از ارزش آنها می کاهد و این دارایی ها شامل زمین ، ماشین آلات و سرمایه پولی و … است.( وطنی،۱۳۸۹)
۶-۲-۲) مدل ها والگوهای سرمایه فکری:
همانند تعاریف مختلفی که از سرمایه فکری مطرح شده در طبقه بندی سرمایه فکری نیز مدلهای مختلفی ارائه گشته که در ادامه به برخی از این مدلها اشاره خواهد شد.
۱-۶-۲-۲) ادوینسون و مالونه ( ۱۹۹۷)
درطرح ارزش اسکاندیا خود در سال ۱۹۹۷ ، سرمایه فکری را در دو جزء سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری ارائه کرده اند که این طبقه بندی توسط برخی از دانشمندانی چون چن، کانان، روس نیز مورد استفاده قرار گرفته است.در این طبقه بندی، ادوینسون و مالونه، برای سرمایه های ساختاری دو سرمایه های سازمانی و مشتری را در نظر گرفتند که در بیشتر طبقه بندی های دیگر این تقسیم صورت نگرفته و برای سرمایه سازمانی نیز دو سرمایه فرآیندی و نوآوری را مطرح کردند.در این طبقه بندی، سرمایه سازمانی شامل فلسفه سازمان، سیاستها و سیستم هایی برای استفاده از قابلیتهای سازمان است. سرمایه فرآیندی شامل روش ها، رویه ها و برنامه هایی است که پیاده می شوند و کالاها و خدمات را ارتقاء می دهند. سرمایه نوآوری شامل مالکیت معنوی و سایر دارایی های نامشهود دیگر است.
همچنین ادوینسون در سال۱۹۹۷ سعی نموده است تا اجزای سرمایه های فکری با بهره گرفتن از تعدادی شاخص اندازه گیری شوند.آنها از انواع شاخصهای یک مدل دانمارکی استفاده کردند.(یوسفی،۱۳۹۰)
۲-۶-۲-۲) سویبی (۱۹۹۷)
۶شکل(۲-۶)طرح ارزش اسکاندیا
در سال ۱۹۹۷ ، طبقه بندی خود را به صورت ساختار داخلی، ساختار خارجی و شایستگی کارکنان ارائه نمودکه به نام طبقه بندی ناظر دارایی نامشهود معروف است. منظور از شایستگی کارکنان همان سرمایه انسانی مطرح شده است. ساختار داخلی، سرمایه ساختاری یا سازمانی و ساختار خارجی، سرمایه مشتری یاارتباطی را مدنظر دارد. سویبی چهار حوزه کلیدی را در سه جزء خود قرار داده که عبارتند از رشد، کارایی، بازسازی و پایداری. او
براساس این چهارچوب، شاخص ها را استخراج کرده است. (وطنی،۱۳۸۹)
۳-۶-۲-۲) استوارت (۱۹۹۷)
“استوارت طبقه بندی خود را بصورت سرمایه انسانی ، سرمایه ساختاری ، سرمایه مشتری ارائه کرد در این طبقه بندی سرمایه انسانی در واقع کارکنان یک سازمان است که مهمترین دارایی یک سازمان است و منظور از سرمایه ساختاری ، دانش قرار گرفته شده در فناوری اطلاعات و همه ی حق امتیازها و طرح و مارک های تجاری است و منظور از سرمایه مشتری ، اطلاعات مربوط به بازار است که برای جذب و حفظ مشتریان بکار گرفته می شود. این طبقه بندی تاحدودی به طبقه بندی اولیه “بونتیس” مشابه است .(یوسفی،۱۳۹۰).