از شــبیخون زمـــــان یــــاد آوریـــــد
واژگان: شبستان: خوابگاه. (ناظم) دم زدن: نفس زدن، نفس کشیدن. (فرهنگ لغات) شبیخون: تاختن به شب هنگام بر سر دشمن. (دهخدا)
معنی و مفهوم: هنگامی که در شبستان اندکی آسودید و استراحت کردید، از حملهی ناگهانی زمان و گذر بی امان آن نیز یاد کنید و به فکر مشکلات دیگر باشید.
آرایههای ادبی: شبیخون زمان اضافهی استعاری است. زمان به شخصی مانند شده است که ناگهان حمله میکند.
۴۰ - روز شــادی را شـب غــم در قفــاســـت
چــون در ایــن بـاشـید از آن یــاد آوریـــد
واژگان: قفا: پشت سر و پس گردن. (منتهی الارب)
معنی و مفهوم: روزهای خوشی و شادی، شبهای غم و اندوه به دنبال دارند. وقتی که در حال خوشی و شادی هستید از ایّام غم نیز یاد کنید.
آرایههای ادبی: روز شادی و شب غم اضافهی تشبیهی است. بیت دارای آرایهی تقسیم است، این، در مصراع دوم به روز شادی و آن، به شب غم اشاره دارد.
۴۱ - جـام زر افشـان بــه خــاقــانـی دهیــد
خــاطــرش را دُرفشــان یــــاد آوریـــــد
معنی و مفهوم: جام پر از شراب زرد همچون زر، به خاقانی بدهید و هنگامی که از خاطر او یاد میکنید، به دلیل سخنان ارزشمندش، از ضمیر او با عنوان دُرفشان یاد کنید (یا وقتی که از ضمیر و خاطر او یاد میکنید دُر بیفشانید).
آرایههای ادبی: دُرفشان بودن خاطر استعاره از سخنان گرانبهاست. جام زرافشان استعاره از جامی است که شراب زرد رنگ در خود دارد.
۴۲ - راویـــــان را بـــر زبــــان تهـنیـــّت
مــدحــت شــاه اخستــان یـــاد آوریـــد
واژگان: راوی: بازگویندهی شعر از کسی، شخصی که شعر شاعر را با صدای خوش در مجلس میخواند. (دهخدا) تهنیّت: مبارک گفتن. (غیاث)
معنی و مفهوم: دراین بزم باده نوشی، ضمن تبریک و تحسین راویان مجلس، مدح و ستایش کردن شاه اخستان را به آنها یاد آوری کنید.
۴۳ -کســری اســلام، خــاقــان الکــبیر
خسـرو سلـطان نشـان در شـرق و غرب
واژگان: کسری: عنوان هر یک از پادشاهان ساسانی و عنوان لقب انوشیروان. (معین) خسرو: پادشاه بزرگ، سلطان عظیم الشأن. (معین)
معنی و مفهوم: شاه اخستان پادشاه اسلام و خاقان بزرگ است. او در تمام دنیا از شرق تا غرب نشان سلطنت و سلطانی دارد.
بند چهارم:
کلمات قافیه: جهان، دهان، نشان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: بیرون فتاد
۴۴ - راز مســتان از میـــان بیـــرون فتــــاد
الصبــــوح آواز از آن بیــــرون فتــــــاد
واژگان: الصبوح: بادهی صبحگاهی با تأکید و تشویق. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: راز مستان از میان آنها آشکار شد و بانگ الصبوح (صبوحی کنید) از میان آنها بلند شد.
۴۵ - سـاقـی از قِیفـال خُــم، مـیرانــد خــون
طشــت زرّیــن، ز آســمان بیــرون فتــاد
واژگان: قیفال: رگی در بازو که آن را مخصوص به سر و روی میدانستند و سراروی نیز گویند. (ناظم)
معنی و مفهوم: ساقی شراب سرخ همچون خون را از خم جاری ساخت و خورشید مانند طشت زرینی (برای ریختن خون در آن) در آسمان آشکار شد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
آرایههای ادبی: خُم با استعارهی مکنیه از نوع تشخیص، دارای رگ و خون پنداشته شده است. طشت زرّین استعاره از آفتاب است. بیت دارای حسن تعلیل است، دلیل آشکار شدن خورشید در صبحدم را آن دانسته تا خونی که از رگ خم جاری شده در آن بریزد.
۴۶ - زاهــد کــوه آســتینی بــرفشـــانـــد
ز او کلیـــد خمســتان بیــــرون فتــــاد
واژگان: آستین برافشاندن: رقص و پایکوبی کردن. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: خورشید که همانند زاهدی کوه نشین است، گویی در حال رقص و پای کوبی بود که کلید شراب خانه (هلال ماه) از آستینش بیرون افتاد.
آرایههای ادبی: زاهد کوه نشین استعاره از خورشید است از آن جا که از کوه طلوع میکند. آستین برفشاندن استعاره از رقص و پای کوبی و کلید خمستان استعاره از هلال ماه نو است.
۴۷ - صـــوفی قُـــرّا، کبـــودی چــــاک زد
ســاغــریــش از بــادبــان بیـرون فتــاد
واژگان: قُرّا: پارسا و عبادت کننده. (منتهی الارب) بادبان: گریبان قبا. (برهان)
معنی و مفهوم: خورشید همانند زاهدی که خرقهی کبود خویش را چاک میزند، آسمان کبود را چاک زد و پرتوهای زرّین آن، مانند ساغری که از گریبان زاهد بیرون بیفتد، آشکار شد.
آرایههای ادبی: صوفی قُرّا استعاره از خورشید و ساغر استعاره از پرتوهای خورشید است. کبودی اشاره به رنگ آسمان دارد.
این بیت یاد آور بیت حافظ است که میفرماید:
صُـراحـی مـیکشـم پنــهان و مـــردم دفتـــر انــگارنـــد
عجـــب از آتــش زرقــی کــه در دفتـر نمیگیـرد
(حافظ، ۱۳۷۲: ۲۰۱)
۴۸ - بــــاد دســـتار مـــؤذن در ربـــــود
کعبتیــنی از میــــان بیـــرون فتـــــاد