تمامی رمانتیسم آکنده از تمجید و ستایش نادانی و بی خبری است؛ و نیز ستایشِ کسانی که هنوز از مزایای این نعمت تا حدودی برخوردارند. یعنی افرادِ وحشی، روستاییان و از همه مهم تر کودکان.
ویکتور هوگو اماتعریف جالبی ارائه کرده است: «آزادی خواهی درادبیات. درآمیختنِ امرِ مضحک، شگفت، باورنکردنی وناهمخوان باتراژدی و هنرِ والا که درکلاسیسیسم منع شده بود.- حقیقتِ کاملِ زندگی.»(همان)
تعاریفِ جالبِ توجه دیگری همچون: «افزودن غرابت به زیبایی» و «شیوه ی افسانه ای و جادوییِ نوشتن» هم می توانند بیانگرِ رمانتیسم باشند.
در حالی که در آثار کلاسیک مفاهیم مستقیماً به بیان می آمدند و تا آن جا که ممکن بود هماهنگی در اثر به چشم می خورد، در آثار رمانتیک، مفاهیم به استعدادی شهودی خواننده واگذار شده و در این راه تنها برخی اشارات و سمبل ها خواننده را یاری می دهند.
اما بررسی و چرایی ایجاد رمانتیسم هم خالی از بهره نیست. «در نیمه ی اول قرن ۱۸، طبقه ی اشراف و اصیل زادگان رفته رفته اعتبار و قدرت خود را از دست می دادند؛ به ویژه از بُعد اخلاقی، فساد و انحطاطِ آن ها روز به روز ظاهرتر می شد. در اصیل زادگان هر چه عیاش تر و خودپسندتر بودی متجددتر و شایسته تر شناخته می شدی.»(سیدحسینی،۱۶۶:۱۳۷۶)
هرزگی و ولگردی اعیان شهره ی خاص و عام بود. در این دوره مردم به این نتیجه رسیده بودند که باید راجع به زندگی و تفکرات خود بحث و جدل کنند. آن ها علاقه مند شده بودند که از زندگی مردم سایر ملل و قاره های دیگر مطلع شوند. آن ها دیگر آن مردمی نبودند که مورد پسندِ نویسندگان کلاسیک بودند. سیاحت نامه ها و کتاب هایی که راجع به زندگی سایر ملل بود مخاطبانِ زیادی پیدا کرده بود. در اویل این قرن «دیگر اروپاییان پی برده بودند که دنیا بسیار متنوع تر و پیچیده تر از آن چیزی است که کلاسیک ها به آن ها گفته بودند»(نوری،۱۳۲:۱۳۸۵)
آن ها دریافته بودند که تنها با چند اصل کلی کلاسیک ها نمی توانند این دنیا را بشناسند. لذا نویسندگانِ جدیدی قلم به دست گرفتند. نویسندگانی که دیگر اخلاقیات کلاسیک را مراعات نمی کردند. حتی گاه چندین سال به زندان می افتادند تا در نهایت بر اثر فشار افکار عمومی از زندان رهایی می یافتند. در سال ۱۷۵۷ قانونی بسیار سخت گیرانه وضع شد.« بر اساس این قانون هر اثر هنری که خلاف اخلاق تشخیص داده می شد، هم نویسنده و هم ناشر آن به مرگ محکوم می شدند. البته فشار افکار عمومی سد محکمی برابر اجرای این قانون بود.»(سیدحسینی،۱۶۶:۱۳۷۶)
در نیمه ی اول قرن هجدهم، مردم دچار بدبختی و پریشانی بودند و در میانِ این آشوب، احتیاج شدیدی به اصلاحات احساس می کردند. از این جهت نویسندگانی که متعلق به طبقه ی «بورژوازی» بودند کوشش کردند اخلاقیات و سنن اشرافی را به نفع اصلاح وضع موجود به کناری بنهند. «در پی این تلاش ها فضا کمی اصلاح شد و مثلاً آزادی قلم و بیان که بسیار محدود شده بود تا درجه ای بهبود پیدا کرد و یا فی المثل ازدواجِ پروتستان ها که تا آن ایام به رسمیت شناخته نمی شد رسمی شد و در سال ۱۷۵۱ شکنجه ی متهمان حینِ بازرسی تحریم شد. نویسندگانی مانند تونی دیدِرو دایرهالمعارف خود را نشر دادند و همان ها کم کم فضا را برای انقلاب مهیا نمودند.»(همان:۱۶۷)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
رمانتیسم به جز فرانسه مرزهای انگلستان و آلمان را هم درمی نوردید.« در آلمان رمانتیک ها به دو نسل جداگانه تقسیم می شوند: رمانتیک های اولیه و رمانتیک های بزرگ. مرکز اصلی رمانتیک های اولیه شهر برلین بود. سپس در شهر کوچک و دانشگاهی ینا مستقر شدند که به همین جهت به نام «رمانتیک های ینا» هم شناخته می شوند.»(فورست،جعفری،۶۶:۱۳۷۵)
رمانتیک های اولیه به یکپارچگی و انسجام خود بسیار اعتقاد داشتند. تأکید آن ها بر این بود که یک گروه هستند.« هسته ی اصلی این گروه را برادران شِلگِل تشکیل می دادند: فردریش شلگل که فردی خلاق ولی آشفته و نامتعادل بود و آگوست ویلهلم شلگل که ذهن منظم و شیوه ی تفکر دقیقش او را قادر می ساخت افکار برادرش را شرح و تفسیر کند. عمده ی نظریات آن ها در سلسله درس هایی در بابِ نمایش و هنرهای زیبا ارائه شده است.»(نوری،۱۴۸:۱۳۸۵)
روح صمیمیت و همدلی در میان اعضای گروه که ویژگی بارز رمانتیک های اولیه است، با فردگرایی رمانتیک مغایرتی ندارد. «رمانتیک های بزرگ که به آن ها رمانتیک های جوان هم گفته می شد اما به آرامی و بی سر و صدا به مسایل عملی تر و واقع بینانه تر بازگشتند.»(فورست،جعفریف۶۷:۱۳۷۵)
آن ها در واقع بسیار پربارتر و خلاق تر از نسل قبل بودند. آن ها علایق و دلبستگی های پیش-رمانتیک ها را مورد مداقّه قرار دادند و همان موضوعات و مسایل را گسترش و تکامل دادند.« مسایلی نظیر جاذبه ی زمان گذشته و گذشته های دور، شیفتگی شدید به امر طبیعی و ساده و کاوش و جست و جو در امورِ خارق العاده و فراطبیعی. »(همان۶۸)
«در شعر مهم ترین نکات مورد توجه انها عبارت بودند از طنین موسیقایی و خودجوشی.»(نوری،۱۴۹:۱۳۸۵)
رمانتیک های انگلستان را –به رغم تلاش فراوان منتقدین- نمی توان مانند همتایانِ آلمانی و فرانسوی خود به طور منظم و دقیق طبقه بندی کرد. «اما تأکید بر هماهنگی و سازگاری با طبیعت و انسان، توجه به فرهنگ و ادبِ قرون وسطی و فرهنگِ عامه ی نواحیِ مرزی و دورافتاده ی کشور به خصوص اسکاتلند، پایبندی به سنت ها و علاقه به اشعارِ روایی و روایت در شعر از جمله ویژگی های آن هاست.»(همان:۱۵۱) البته گاه می توان یک هنرمند انگلستانی را در عین رمانتیک بودن رئالیست هم دانست. به طور کلی شاید بتوان ادعا نمود که رمانتیسم در انگلستان هیچ گاه بدل به یک جنبشِ همه گیر و همه گانی نشد.
البته بد نیست اشاره ای گذرا هم به ادبیاتِ رمانتیک روسیه داشته باشیم.« در روسیه ابتدا شاعری به نام ژوکووسکی آثار رمانتیکی را به وجود آورد اما اوج رمانتیسم روسی با نام الکساندر پوشکین گره خورده است.»(سیدحسینی،۲۰۲:۱۳۷۶)
پوشکین شاعری بسیار شجاع بود به نحوی که به خاطر اشعارش به قفقاز و کریمه تبعید شد و آخر سر در سن ۳۸ سالگی در یک دوئل کشته شد. «پوشکین اشعار خود را با الهام از کسانی چون شکسپیر و بایرون نوشت. پوشکین را می توان بانی شعر جدید روسیه و البته یکی از بزرگترین شاعران رمانتیک جهان دانست. از اصلی ترین مؤلفه های اشعار او می توان به قدرت تخیل، زیبایی مناظر و آهنگ و موسیقی او می باشند.»(همان)