۴۴۲
* تپشنده …یوریکا! قلبِ تپشنده سویلیزیشن یا همان….
*و حتاتر اصالتا لازم نیست که ارمیا قرآن جیبیش را در بیاورد…
* همین ساختار بر سر کلمات بعد و طبیعتا نیز آمده : بعدتر و طبیعتاتر
* … پدرها و مادرها و پیر نامزدها و پسرها و دخترها …
* این هم عکس تر و تولهتان با همان بمب اتمی که روی سر شما افتاده بود!
* ارمیا نمیخواهد شورمندی پسرک سیاه پوست را به هم بریزد
* عینکی ترینشان جلو دوربین میآید و با صدای هیجان زده میگوید.
* نی آگاه دست میکند توی جیب پیراهنش…
* ارمیا مینشیند و خام یازه میکشد.
* بُخورات و عود هم در ورودی میسوزانند.
تکرار هنری
در داستان، یک جمله تکرار میشود و با این تکرار، خواننده از یک فضا و زمان به زمان و مکان دیگری میرود. سپس با تکرار همان جمله شخصیتها در موقعیت دیگری قرار میگیرند این ویژگی(یا آرایه)،اگر فقط به قصد تکرار باشد به آن هم پایان وآغازی(هم پاغازی)گفته میشود اما در بیوتن، نویسنده با این روش، سعی میکند داستان را به جای دیگری بکشاند. در این جا نمونههایی برای روشنتر شدن مطلب بیان میشود.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
-« قبلتر ارمیا به قاب عکسی دیگر نیز به همین گونه چشم دوخته بود. باز هم سهراب ساکت شده است» بعدتر ارمیا به قاب عکسی دیگر نیز به همین گونه چشم میدوزد. در کاندوی جانی ومیان دار، قاب عکسی دیگر را میبیند که جانی به دیوار آویخته است
—-
-ارمیا نمیفهمد که میان دار از چه سخن میگوید. الکی سر تکان میدهد و راه میافتد تا سه پاکت گوشت دیگر را به سه فروشگاه مسلمان دیگر برساند. کمرش حسابی درد میکند…
کمرش حسابی درد میکند….. هنوز تشنگیاش رفع نشده است. توی رست ای ریا، در راه اوکلاهماسیتی ایستادهاند و ارمیا سعی میکند به نیمهی پر لیوان نگاه کند. بر میگردد و به خشی میگوید: کمرم درد میکند
—-
-ارمیا فریاد میکشد: شیم آن یو؟
ارمیا فریاد می کشد: شیم آن یو! جیسن ! ببین این جا را! ص۲۳۳
—-
-باید با ارمیا حرف بزنم…
وچشمهایش را روی هم میگذارد.
چشمهایش را روی هم میگذارد. آیا حرمت دیدن مدونا غلیظتراست یا شنیدن صدایش؟
ص۲۵۵
—-
-مینگرد به خاک سهراب…
کجایی سهراب؟!
کجایی سهراب؟!
کت و شلوار هاکوپیانش را پوشیده بود... ص۲۹۲
—-
-کجایی سهراب؟! شاید فردا روز همین هم از تو گیرمان نیامد…
داد میکشد:
کجایی سهراب؟!
کجایی سهراب؟!
ارمیا شیشهی کوچک را برداشته است. میبوید و میبوید… ص۲۹۸،۲۹۷
—-
-همه می خندند.
کسی نمی خندد (با کمی تغییر)
—-
-کجایی سهراب… یعنی فقط به درد مرگ میخورم من؟(فقط هم پاغازی)
کجایی سهراب…یعنی فقط به درد مرگ می خورد ارمیا؟ ص۳۶۱
—-
-بعد برگردد به سمت استون نیویورک …. تنهای تنها…
تنهای تنهاست. خودش اینجور خیال میکند… ص۴۳۵
—-
-کسی نیست که نشان دهد صورت مثالی نمازصبح قضا شدهی ارمیا را. کسی نیست که داد بکشد سر ارمیا که از مغرب تا ظهر چه میکرده است… کسی نیست….
کسی نیست که روی صندلیهای پشت لموزین بنشیند… (فقط هم پاغازی) ص۴۴۸، ۴۴۹
—-
-صبح است و هفته ای از شب شوم بازگشت ارمیا میگذرد …
صبح است و هفتهای از شب شوم بازگشت ارمیا میگذرد … (هم آغازی) ص۴۵۵،۴۵۶
تکرار واک، هجا، واژه، عبارت، جمله یا مصراع، موسیقی کلام را فزونی میبخشد. این آرایه، در داستان بیوتن بسامد بسیار بالایی دارد که از همان آغاز داستان به چشم میآید و بعد از خواندن چند صفحه برجستگی آن بیش از دیگر آرایه ها( البته به جز آیات و روایات)نمود مییابد.
تکرار واژه
-سیلورمن(یکی از شخصیتهای ساکت و صامت داستان است، اما حضور پررنگی، در داستان دارد البته در جاهایی این حضور پررنگ تراست که به آن اشاره میکنیم)
تعداد شماره صفحه
- سیلورمن ۹ ۷،۸