زهی چشم افلاک روشن به تو
دو عالم مسّخر به فرمان توست
ندانم چه ای هر چه خواهی تویی
تو مسجود کرّوبیان آمدی
زهی زینت هشت گلشن به تو
تو آن که ای؟کاین همه آن توست
( ابن حسام، ۱۳۸۲: ۵۰ )
و در سراسر منظومۀ علی نامه نیز شاعر به اقتضای موضوع از به کار بردن ردیف جز در موارد معدودی خودداری کرده است.
بنیروی جبّار جان آفرین
بنظمی که از آفرین گفته شد
پسندیده باشد سخن از علی
زفان و سخن دارم از آفرین
ازو آفرین گوی اشکفته شد
شود نو،حدیث کهن در علی
( ربیع، ۱۳۸۸: ۲۹۹ پ )
۴-۱۲-۱-۳- قافیه
«قافیه نیز یکی از دیگر عوامل موسیقایی شعر است. امّا اهل ادب در تعریف آن اختلاف نظر دارند. صاحب المعجم می نویسد: بدان که قافیه، بعضی از کلمه آخرین بیت است، به شرط آنکه بعینها و معناها در آخر ابیات دیگر از همان قصیده متکرر نشود.» (رازی، ۱۳۷۳: ج۱،۱۹۲) مایوکوفسکی معتقد است: بدون قافیه، شعر به کلّی شکسته و ویران می شود ( شفیعی کدکنی، ۱۳۷۶: ۸۴ ) ولی آن گونه که پیداست برای قافیه باید تعریفی ارائه کرد که مقبول ادب دوستان باشد؛ به طور مثال، قافیه در لغت به معنای پساوند است و در اصطلاح عبارت است از یکسانی حرف یا حروف کلمات آخرین ابیات، و یا این که واژه های پایا نی دو مصراع یک بیت مثنوی عیناً تکرار شود. «قدما اعتقاد داشتند که قافیه جزئی از وزن است، از این رو آن را گوشه ای از موسیقی شعر دانسته اند که وزن شعر را کامل می کند. از این رو ابن رشیق گفته است: وزن بزرگترین رکن شعر است و آن در برگیرندۀ قافیه نیز هست و آن را به دنبال خود می کشاند به ضرورت. ( قیروانی، ۱۹۰۷:ج۱، ۱۲۴)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
از نظر علا قه مندی ابن حسام و ربیع به رعایت اصول و قواعد قافیه، آنچه مسلّم است نبوغ ادبی، ذوق زیاد و قریحه سرشار شاعری این دو شاعر، چنان توان ونیرویی به شعرشان بخشیده که لزوم پایبندی به این اصول را تحت تأثیر خود قرار داده است .
گاه استحکام و انسجام کلام و ظرافت و استواری معنی در این دو منظومه تا به حدّی است که سبب شده است عیوب قافیه که به ندرت دیده شود، به گونه ای زیبا تجلّی کند و از دید مخاطب پنهان بماند، مانند:
منظومۀ علی نامه:
کتا این دو تن از چه کردند قصد
و لیکن شود قید آن صیدشان
کبا دشمن خویش بستند عهد
چو بر بیهده آمد این عهدشان
( ربیع، ۱۳۸۸: ۱۲پ )
و در منظومه ی خاوران نامه:
و یا نهان جهان آشکارا بماند
حصار سکندر به دارا بماند