ریشه شناسی: سانسکریت: mahá- «بزرگ»، و صفت عالی آن mahiṣṭha- «بزرگترین» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۷۹۴، ۸۰۳)؛ اوستایی: mas- «بزرگ» و صفت عالی آن masišta- «بزرگترین» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۵۲)؛ فارسی باستان: *mas- از صفت عالی آنmaϑišta- «بزرگترین» (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۱)؛ فارسی میانه: meh [ms] «بزرگ (تر)» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۰۶)؛ meh [ms, myh] (بهار، ۱۳۴۵: ۲۷۹، ۲۸۸)؛ صفت عالی آن mahist [msst’, mhst’ | M mhyst] «مهست، بزرگترین» میباشد (مکنزی، ۱۹۷۱: ۵۳)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: mas [ms] «بیشتر، بیش» (بویس، ۱۹۷۷: ۵۸)؛ پازند: meh, mehe, mahi و صفت عالی آن mahest (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۲۸)؛ فارسی نو: مه، مهست؛ انگلیسی: مرتبط با magnum, major, majestic, mega ؛ معادل انگلیسی: longest [day] «بلندترین [روز]»؛ first [magnitude]«[بزرگی] نخستین، [قدر] اول».
ترکیبات:
rōz ī meh «روز مِه: بلندترین روز، روز انقلاب تابستانی»
stārag ī meh «ستارۀ مِه: ستاره بزرگ، ستاره قدر اول، ستارۀ دارای بزرگ نخستین»
mahist [msst’, mhst’ | M mhyst] «مهست: بزرگترین، بلندترین، نخستین»
rōz ī mahist «روز مهست: بلندترین روز سال، روز انقلاب تابستانی».
-
- §§
Mēx [myh, myẖ | Paz. mhe | P myx, N ~]
(نجوم؛ تنجیم: احکام بروج: اوتاد)
* میخ: وتد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در نجوم مدرن، دایرهالبروج را بجای اوتاد بر حسب زوایا مشخص میکنند و زاویه بین اوتاد اصلی ۹۰ درجه است (بارتون، ۲۰۰۳: ۹۵). اما در تنجیم سنتی، دایرهالبروج را، با توجه به جهات اصلی و فرعی (sōg)، به ۱۲ قسمت مساوی تقسیم میکنند، که به هریک از آنها بیت (کده) یا وتد (میخ) میگویند. هر یک از این خانه ها دارای تاثیرات خاصی بر سرنوشت صاحب زایچه هستند و بر یکی از جنبه های زندگی فرد (انگلیسی: Lots) دلالت میکنند. ترتیب شماره گذاری این خانه ها بر اساس نوبت طلوع آنهاست. در نتیجه، خانه یا میخ اول، برجی است که در زمان ثبت زایچه در حال طلوع است؛ خانه چهارم یا وتد رابع در زیر پای ناظر و آسمان تحتانی؛ خانه هفتم یا وتد غارب در افق غربی؛ و خانه دهم یا وسط السماء در معدل النهار است. به این چهار خانه که به ترتیب، در افق شرقی (=وتد اول)، پایین افق (= وتد رابع یا چهارم)، افق غربی (=وتد سابع یا هفتم)، و بالای افق (وتد عاشر یا دهم) قرار دارند، اوتاد اصلی (قوی) میگویند؛ چهار خانه بعدی (دوم، پنجم، هشتم، یازدهم) را مایل الاوتاد (میانه) [پهلوی: pas rasēn (پینگری، ۲۰۰۴: ۴۷۷)] و چهار خانه آخر (سوم، ششم، نهم، و دوازدهم) را زایل الاوتاد (ضعیف) مینامند (مصاحب، ۱۳۸۷: ۴۹۶؛ بیرونی، ۱۳۵۲: ۲۰۶). نام این دوازده وتد در بندهشن بر اساس دلالتهای آنها آمده است. این اوتاد عبارتند از: ۱) وتد اول، وتد طالع، (Gyānān)؛ ۲) وتد دوم (Xwāstagān)؛ ۳) وتد سوم (Brādarān)؛ ۴) وتد چهارم، وتد رابع، وتد الارض، وتد تحت الارض (Mēx ī azēr ī zamīg, gyāg ī čahārom, Pidištān)؛ ۵) وتد پنجم، (Farzandān)؛ ۶) وتد ششم، (Wištagān)؛ ۷) وتد هفتم، وتد سابع، وتد غارب (Wayōdagān)؛ ۸) وتد هشتم، (Margān)؛ ۹) وتد نهم، (Kārdāgān)؛ ۱۰) وتد دهم، وتد عاشر، وتد السماء، وتد وسط السماء، (Mayān ī ā̌smān)؛ ۱۱) وتد یازدهم، (Farroxān)؛ ۱۲) وتد دوازدهم، (Dušfarragān). بهار (۱۳۷۸: ۱۶۸)، پسوند ~ān در نام این اوتاد را پسوند نسبت محسوب میکند.
جای این اوتاد، با توجه به افق و جهات زمین، همیشه ثابت است. از طرفی دایرهالبروج شامل ۱۲ برج فلکی است که از ستارگان ثابت تشکیل شده اند و جای آنها، با توجه به آسمان، بر دایرهالبروج ثابت است. از اینرو، این بروج فلکی همیشه منطبق بر اوتاد خاصی نیستند و دایماً در حال گردش اند. بقول بارتون (۲۰۰۳: ۹۸) اوتاد همانند دایرهای ثابت اند که چرخ بروج در آن میگردد. در نتیجه، نمیتوان بروج را با اوتاد یکی گرفت و مثلاً گفت، برج خرچنگ همان وتد طالع است.[۳۵] اما از آنجا که در بندهشن، نام اوتاد به هنگام تشریحِ زایچه کیهان ذکر شده است و در آن هنگام، برج خرچنگ در حال طلوع بوده است، برج خرچنگ در وتد اول یعنی وتد جانان (Mēx ī Gyānān) قرار گرفته است و سایر برجها نیز به ترتیب در ۳ وتد اصلی بعدی مستقر شدهاند: در نتیجه، برج بره، در وتد دهم یعنی وتد السماء یا وتد وسط السماء (Mayān ī ā̌smān) قرار گرفته است و برج میزان در وتد چهارم (gyāg ī čahārom) یعنی وتد رابع، وتد الارض یا وتد تحت الارض (Mēx ī azēr ī zamīg) یا بیت الآباء (Pidištān) یعنی خانه پدران قرار میگیرد.
کاربرد واژۀ «میخ» در ترکیب «میخ جانان» در بندهشن (۶ف: ۵)، نشان میدهد که اصطلاح نجومی-تنجیمیِ «میخ» مترادف با اصطلاح «وتد» بوده و نام کامل اوتاد پهلوی، در اصل با اصطلاح «میخ» شروع میشده است. از اینرو، نام کاملِ «پدشتان»، «فرزندان»، «فرخان» و غیره، به ترتیب عبارتند از: «میخ پدشتان»، «میخ فرزندان»، «میخ فرخان» و الی آخر.
ریشه شناسی: املای اصلی این واژه [myh] بوده است؛ اما، از آنجا که گروهی کاتبان میخواستهاند با املای واژۀ āb- [MYA] اشتباه نشود، به املایی روی آوردند که یا باید آنرا [mh] خواند و یا [ms] که باز با واژه meh «مهتر» اشتباه میشود، در نتیجه نیبرگ در حالی که احتمال [myd] را که املای یک صورت جنوب غربی از واژۀ mēi به همین معنی است، رد نمیکند، املای [myẖ] را پیشنهاد میکند (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۳۲):
هند و ایرانی آغازین: *maiūkha- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۶۶)؛ سانسکریت: mayū́kha- از ریشه mi- «محکم کردن در زمین» (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۳۱۷)؛ فارسی باستان: mayux- «گل میخ» (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۲)؛ فارسی میانه: mēx [myh] «میخ» (مکنزی، ۱۹۷۱: ۵۶)؛ [myh] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۳۲)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: mēx [myx] (بویس، ۱۹۷۷: ۵۹)؛ پازند: mhe (مذکور در نسخه K20b)؛ فارسی نو: میخ؛ معادل انگلیسی: Cardinal sign «وتد اصلی»؛ Cardinal house (انکلساریا، ۱۹۵۶: ۸۳)؛ Cardines, Cardinal points «اوتاد» (بارتون، ۲۰۰۳: ۹۵)؛ معادل عربی: وتد (بیرونی، ۱۳۵۲: ۲۰۶).
ترکیبات:
Mēx ī azēr ī zamīg «وتد تحت الارض، وتد رابع»
Mēx ī mayān ī ā̆smān«میخِ آسمان، ستارۀ قطبی»
Mēx ī gāh «میخِ گاه، ستارۀ قطبی»
Mēx ī Gyānān «وتد جانان، وتد طالع، وتد اول».
-
- §§
* شکل شمارۀ ۳ *
مکان ثابت اوتاد نسبت به افق و دایرهالبروج
Mēx ī azēr ī zamīg
(احکام بروج: اوتاد)
* میخ زیر زمین: وتد تحت الارض، وتد رابع، میخ پدشتان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: این واژه در بندهشن به معنی «وتد تحت الارض» بکار رفته است. بنا بر بندهشن (۶ف: ۴)، در هنگام آفرینش گیتی: «سیاره کیوان در خانه شرف خود یعنی برج ترازو است و برج ترازو در وتد چهارم که میخ زیر زمین است (=وتد تحت الارض) قرار دارد». بر اساس احکام نجوم، ترازو، بیت الشرف و خانه سربلندی و زور کیوان است و خانه هبوط و ناتوانی کیوان در برج بره (حمل) است. هنینگ (۱۹۴۲: ۲۴۱)، به اشتباه آنرا با «سمتُ الرِجل» (انگلیسی: nadir) یکی گرفته است. (برای توضیحات بیشتر رک. Mēx و Pidištān)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ریشه شناسی: برای بررسی ریشه شناختی این ترکیب رجوع شود به سرواژۀ Mēx و zamīg : فارسی میانه: Mēx ī azēr ī zamīg (بهار، ۱۳۴۵: ۲۸۹)؛ معادل یونانی: Hypogeion (بارتون، ۲۰۰۳: ۹۵)؛ معادل لاتین: Imum Caelum (بارتون، ۲۰۰۳: ۹۵)؛ معادل انگلیسی: ؛ the Cardinal house, the Underworld (انکلساریا، ۱۹۵۶: ۸۳)؛ معادل عربی: وتد رابع، وتد تحت الارض، وتد الارض (دهخدا؛ مصاحب، ۱۳۸۷: ۴۹۶).
-
- §§
Mēx ī gāh
(نجوم: ستارگان)
* ستارۀ میخ گاه: ستارۀ قطبی، ستارۀ گاه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژه «گاه» در فارسی و پهلوی به ستاره قطبی اطلاق میشود. تقی زاده (۱۳۱۶: ۳۳۰) اولین کسی است که «میخِ گاه» را، بعنوان نامی برای ستاره قطبی (Polaris) شناسایی میکند. هنینگ (۱۹۴۲: ۲۴۱) و پس از او، مکنزی (۱۹۶۴: ۵۲۰)، نیز همین نظر را تأیید میکنند. این ستاره در فارسی به «ستارۀ گاه» [=معرب آن: «میخ جاه»] و در عربی به «جُدَی» معروف است.[۳۶] بنا بر بندهشن (۲: ۶)، «میخِ گاه (=ستاره قطبی)، که به آن میخ میان آسمان هم میگویند، سپاهبدِ سپاهبدان است». در بندهشن، واژه gāh به معنی «فلک، آسمان» بکار رفته است. برای نمونه، در ترکیباتی همچون «گاه هرمزد» که به «جایگاه فلکی و سپهر هرمزد» اشاره دارد (رک. gāh). از اینرو، واژه «گاه» در ترکیب «میخِ گاه» نیز در ابتدا، یک اسم عام بوده است و اشاره به فلک و آسمان داشته است. در نتیجه، ترکیب «میخِ گاه» به معنی «میخِ فلک» و «میخ میان آسمان» هر دو نشأت گرفته از این واقعیت است که آسمان پرستاره همانند چرخی است که دایم در حال گردش است و ستاره قطبی همانند میخی است که در محور چرخ آسمان قرار دارد. بعدها ترکیب «میخ گاه» و به تَبَع آن خود واژۀ «گاه» به یک اسم خاص بدل شده و به طور خاص به «ستاره قطبی» اطلاق شده است. بنا بر بندهشن، (۷: ۳) این ستاره به همراه صورت فلکی هفت اورنگ که سپاهبد شمال است از نوع ستارگان خاکی و زمین-سرشت اند. (برای توضیحات بیشتر رک. mayān ī āsmān)
ریشه شناسی: (رک. Mēx و gāh)
-
- §§
Mēx ī Gyānān
(احکام بروج: اوتاد)
* میخ جانان: وتد طالع، وتد اول، بیت النفس