وآنکه دون همتست همچون سگ
هست چون سگ ز بهر نان در تگ
در این ابیات دینی و عرفانی شاعر هشدار می دهد: یک پله بین کفر و دین است و آن نفس است اگر پا روی نفس بگذار ی به دین و سربلندی می رسی امّا اگر پا روی دین نهادی خود را نابود کردی ؟ پس هشیار باش حقیقت را بجوی؟
نفس تست آنکه کفر و دین آورد
لاجرم چشم رنگ بین آورد
بی تو خوش با تو هست بس ناخوش
به در انداز خواجه گربه ز کش
در قدم کفرها و دینها نیست
در صفاء صفت چنینها نیست
۸-۲-۴ فی سلوک طریق الاخره
در این قصیده سنائی تأکید دارد برای رسیدن به راه حق علم محض کافی نیست باید پیرو مرشدی که راه را بلد است راهنما تو باشد زیرا او همه شاهراه ها و میانبرها را وارد است و تورا از افتادن در دام بلا و هوی و هوس نجات خواهد داد. و به سر منزل بقا می رساند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
و در این ابیات سنائی بیان می دارد: علم حقیقی در نظر آن است که نازک اندیش تر و دقیق تر است ، علمی است که او را در مسیر حق پیش برد.
اینهمه علم جسم مختصر است
علم رفتن به راه حق دگرست
علم آن کش نظر ادّق باشد
علم رفتن به راه حق باشد
سری آنکس که عقل و دین دارد
نان و گفتار گندمین دارد
چیست این راه را نشان و دلیل
این نشان از کلیم پرس و خلیل
هر کس که عقل و دین داشته باشد گفتار و کردارش همانند است اخلاص دارد.
در این ابیات شاعر مراتب تجّلی را مورد نظر دارد و این که چگونه عارف از تجلی افعال و صفات در می گذرد و به کمال معرفت ، تجّلی ذات نایل می آید. صاحبّ مصباح الهدایه می گوید:
((تجلی بر سه قسم است : یکی تجّلی ذات و علامتش اگر از بقایای وجود سالک چیزی مانده بود فنای ذات و تلاشی صفات است. در سطوات انوار آن . قسم دوم از تجلیات تجّلی صفات است و علامت آن اگر ذات قدیم به صفات جلال تجّلی کند از عظمت و قدرت و کبریا و جبروت و خشوع و خضوع بود. و اگر به صفات تجّلی کند.
از رأفت و مرحمت و لطف و کرامت و سرور و انس بود. قسم سوم تجّلی افعال اسیت و علامت آن قطع نظر از افعال خلق و اسقاط اضافت خیر و شر و نفع و ضرر بدیشان و استوای مدح و ذّم و قبول و رد خلق.
اوّل تجّلی که بر سالک آید در مقامات سلوک تجّلی افعال بوده ، و آنگاه تجّلی صفات و بعد از آن تجّلی ذات زیرا که افعال آثار صفاتند و صفات مندرج در تحت ذات … و شهود تجّلی افعال را محاضره خوانند و شهود تجّلی صفات را مکاشفه و شهود تجلی ذات را مشاهده. مشاهده حال ارواح ، مکاشفه حال اسرار و محاضره حال قلوب.
(مصباح الهدایه ، ۱۳۱ ، ۱۳۰ نیز رک کشف المحجوب ، ۴۸۷ )