-اعتقاد به توانایی شما برای ایجاد تغییر
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
- ارزش های خود را کشف کنید
- ارزش های شما رفتارتان را تعیین می کند و تأثیر شگرفی در امکان موفقیت شما در زندگی دارند.
- ارزش های معنوی و اخلاقی خود را انتخاب و آن ها را تمرین کنید.
- چشم انداز داشته باشید و هدف از زندگی را بدانید.
- با دریافت هدف زندگی، زندگی شما معنا و جهت خواهد یافت و شما سالم تر، نیرومند تر و مطمئن تر می شوید.
- دلسوزی و رحم داشته باشید.
- بدهید و دریافت کنید نیکو کاری و قدردانی مانند دم و بازدم هستند.
- شوخ طبع باشید، شوخ طبعی از رنج های شما می کاهد و شما را در مسیر زندگی قرار می دهد.
- به سوی بازی های دوران کودکی حرکت کنید. این توصیه به معنای داشتن ویژگی های دوران کودکی از جمله ابراز حالت هایی مانند عشق بدون قید و شرط،صراحت،کنجکاوی و … است.
- آرامش داشته باشید و از اضطراب بپرهیزید.
- قدرت آداب (آیین مذهبی) را جدی بگیرید.
عمل به آیین مذهبی،فرصتی باری تولد دوباره و ثبات فراهم می کند و احساس رابطه با خود و دیگران را تقویت می کند.
- عشق همه آن چیزی است که شما نیازمند آن هستید.
دهمین ویژگی هوش معنوی بیان عشق به خود،دیگران وجهان اطراف می باشد. (غباری بناب،۱۳٫۸۹)
۲-۵۵- برخی کاربردهای هوش معنوی در زندگی روزمره:
آموزش هوش معنوی برای شغل، بهداشت، تحصیل و شخصی که در پی پرورش راه حلهای هوشی بالا هستند مفید است. بر روی انتخاب منابع درونی و چگونگی بکارگیری آن در تمام لحظات زندگی تمرکز کنید. آموزش SQ، اساسی برای مهارتهای رهبری در همه لحظات زندگی است. درکی که ما از خود و دیگران داریم این است که برای فرصتها، شناخته شدن و مورد تأیید قرار گرفتن، با دیگران رقابت میکنیم. انواع هوش هایی که قبلاً شناختیم نیز بر این رقابت و تفاوتها تأکید میکنند. هوش معنوی رسالتی متفاوت دارد و همگرایی افراد را به نحو مطلوبی افزایش میدهد(مشارکت گروهی). برای اینکه اثر بخش تر باشیم باید در جستجوی سطح جدیدی از هوش باشیم تا با فشار روانی کمتر، کار بیشتری انجام دهیم. ما همه روزه در حال معرفی خودمان هستیم. تغییر نیازها و شیوهها فقط بخش کوچکی از مهارتهای معرفی خودمان است. وقتیکه SQ در زندگی بیشتر شود، خود به خود هوش درونی خود را آزاد میسازیم.
۲-۵۶- هوش معنوی و سلامت روان
رویکردهای معنوی به دانش و سلامت اخیرا مورد تاکید و توجه محققان و اساتید قرار گرفته است. همان گونه که در قسمت های قبلی اشاره شد، برخی ازمطالعات تحقیقاتی به بررسی تاثیر معنویت بر سلامت پرداخته است. در کشورهای توسعه یافته، دانشکده های پزشکی مواد آموزشی درباره مذهب، معنویت و سلامت را در محتوای درسی خود گنجانیده اند.
متخصصان سلامت روان نیز قدرت هوش معنوی را تشخیص داده اند که برخی آن را به این صورت تعریف می کنند: ظرفیت احساس کردن و نیز درک و توجه به والاترین قسمت های وجود خود، سایرین و جهان پیرامون مان .آنچه که بین هوش احساسی و معنوی و معنویت تفاوت قایل می شود این است که هوش احساسی به کشف به عقل وحکمت در امر مسایل احساسی و شعوری می پردازد. همه ما با توانایی در تکامل هوش احساسی متولد می شویم اما گروه کمی از ما از آن استفاده می کنیم در حالی که بهره وسود آن بسیار است.
پژوهش ها و بررسی های مختلف نشان داده اند که میان معنویت و هدف زندگی ، رضایت از زندگی و سلامت ، همبستگی وجود دارد (جورج و همکاران ، ۲۰۰۰ ، کاس و همکاران ، ۱۹۹۱، همچنین ر.ک : ویچ . چیل ، ۱۹۹۲) مثلاً المر و همکارانش در بررسی تحقیقات انجام گرفته در مورد اثرات معنویت بر سلامت فرد ، دریافتند که معنویت با بیماری کمتر و طول عمر بیشتر همراه است. افرادی که دارای جهت گیری معنوی هستند ، هنگام مواجهه با جراحت ، به درمان ، بهتر پاسخ می دهند و به شکل مناسب تری با آسیب دیدگی و بیماری کنار می آیند (ایمونز ، ۲۰۰۰) و میزان افسردگی در آن ها کمتر است. (مک دونالد ، ۳۰۰۲)
همچنین شرایط نشان می دهند که تمرینات معنوی افزایش دهنده آگاهی و بینش نسبت به سطوح چندگانه هوشیاری (تعمق) هستند و بر عملکرد افراد تأثیر مثبتی دارند. وِآن را در پژوهش خود در اندازه گیری میزان توجه و اجرای آزمون انعطاف شناختی در دو گروه آزمایشی و کنترل ، نشان داد که تعمق (انجام تمرینات تعمق برتر یا تی ام) ، رشد ذهنی را به شکل مثبتی تحت تأثیر قرار می دهد. کرانسون و همکاران نیز نشان دادند که تمرینات تی ام در یک دوره دو ساله باعث بهبود نمره هوشبهر ، توانایی یادگیری و زمان واکنش در گروه آزمایشی شده است. (به نقل از : آمرام ، ۲۰۰۵).
روی هم رفته ، باید گفت که نیاز به معنا لازمه ی وجود سلامت روانی است که در همه ی کارکردهای ذهنی نمایان می شود . این کارکرد مغز است که هوش عقلانی ، هوش هیجانی، و هوش معنوی را با یکدیگر پیوند می دهد ؛ ولی سرانجام ، این رشد هوش معنوی است که تلاش می کند تا کل زندگی انسان در زمینه ی گسترده تری از دنیا جای گیرد و فرد را در بستری از تجربه قرار دهد.
۲-۵۷- کاربرد هوش معنوی در محیط کار
هوش عقلایی با حقایق و اطلاعات سر وکار دارد، و برای تصمیمگیری از منطق و تحلیل استفاده میکند. هوش عاطفی نیز برای درک و کنترل عواطف و احساسات شخص و حساس بودن نسبت به احساسات و عواطف دیگران ضرورتدارد. به عقیده مایک جورج (۲۰۰۶) که مدرس دورههای هوش معنوی جهت بهبود مهارتهای مدیریت و رهبری است، هوش معنوی لازم است برای:
یافتن و بکارگیری عمیقترین منابع درونی که قابلیت توجه و قدرت تحمل و تطابق با سایرین را به ما میدهد.
ایجاد احساس هویت فردی روشن و باثبات در محیط روابط کاری متغیر
توانایی درک معنای واقعی رویدادها و حوادث، وقابلیت معنادار کردن کار
شناسایی و همسوسازی ارزشها با احساس هدفی روشن
زندگی کردن با این ارزشها و بدون سازشپذیری که منجر به حس انسجام میشود
درک این که نفس کجا و چگونه مانع از کارهای بالا میشود، یعنی درک و اثرگذاری بر علت حقیقی
یکی از پیامدهای ایجاد و تمرین هوش معنوی توانایی حفظ آرامش و تمرکز در مواجهه با بحران و آشوب، گرایشی فداکارانه و عاری از خودخواهی نسبت به سایرین، و دیدگاه روشنتر و آرامتر نسبت به زندگی. با وجود این که بسیاری افراد تصور میکنند هیچ چیز معنوی در کار یا محیط کاری وجود ندارد، حوزههای بسیاری در زندگی کاری وجود دارند که میتوان هوش معنوی را در آنها بکار گرفت.
سه حوزه مهماز نظر جورج (۲۰۰۶) عبارتند از:
- امنیت شخصی و تاثیر آن بر اثربخشی شخصی: هوش معنوی کمک میکند که ثبات و اعتماد به نفس افراد افزایش یابد و راحتتر با مسائل کاری کنار بیایند.
- ایجاد روابط و ادراک بین افراد: به بهبود ارتباطات و درک دیگران در محیط کار کمک میکند.
- مدیریت تغییر و از میان برداشتن موانع: به غلبه بر ترسهای ناشی از تغییر کمک میکند.(عبدالله زاده و همکاران،۱۳۸۸))
مایک جرج (۲۰۰۶) کاربردی عملی از هوش معنوی در محل کار را ارائه کرد که میگوید: هوش جدید و عمیقتر برای کمک به یک مدیر برای مدیریت بهتر و یک رهبری مؤثرتر نیاز است؛ زیرا هوش معنوی باعث مدیریت بهتر و کار مؤثرتر کارمندان میشود. (میرجلیلی و شفیعی،۱۳۹۱)
۲-۵۸- هوش معنوی، معنویت، مدیریت و رهبری:
همانند بهره هوشی و هوش عاطفی، هوش معنوی نیز در مدیریت و رهبری بسیار کاربرد دارد. بایرمن و ویتی ادعا میکنند یک پارادایم مدیریتی جدید که معنویت را در بر میگیرد در حال ظهور است. پارادایم جدیدی مدیریت حاصل تغییر در سطح هوشیاری کارکنانی و مدیرانی است که در محیط کار خود در پی معنای بیشتری هستند. افرادی که دیدگاهی معنوی دارند، نسبت به تغییر پذیراتر هستند، در زندگی خود احساس هدفمندی و معنا دارند، اهمیت اتصال به یک کل بزرگتر را میفهمند، و ادراک و بیانی فردی از معنویت خود دارند. این افراد از ذهنیت وفور برخوردارند یعنی باور دارند که منابع کافی برای همه وجود دارد و نیازی به رقابت نیست. در نتیجه این افراد راحتتر به یکدیگر اعتماد میکنند، اطلاعات و کارشان را به مشارکت میگذارند و با همکاران و اعضای گروهشان هماهنگ میشوند تا به اهداف متقابلشان دست پیدا کنند. افراد در سلسله مراتب سازمانهایی که گرایش معنوی دارند، برای توانمندسازی یکدیگر تلاش میکنند. افرادی که در پارادایم معنویت زندگی میکنند در تصمیمگیریها بیشتر به بصیرت و عواطف توجه میکنند و در موقعیتهای تعارض بیشتر از استراتژیهای همکاری برد-برد استفاده مینمایند .
اخیرا تحقیقات زیادی در زمینه معنویت در محیط کار انجام شدهاست. محققان بیان میکنند که تشویق معنویت در محیط کار میتواند منجر به مزایا و منافعی از قبیل افزایش خلاقیت، افزایش صداقت و اعتماد، افزایش حس تکامل شخصی، افزایش تعهد سازمانی، بهبود نگرشهای شغلی کارکنان همچون افزایش رضایت شغلی، مشارکت شغلی، و نیز کاهش نیات ترک محیط کار، افزایش اخلاق و وجدان کاری، انگیزش بیشتر، و نیز عملکرد و بهرهوری بالاتر شود (فتاحی، ۱۳۸۶).
پیشینه تحقیقات
تحقیقاتی که به طور غیر مستقیم در ارتباط با پژوهش موردنظر انجام شده از قرار زیر است:
-اردشیر کیانی ، شکوه نوابی نژاد وخدابخش احمدی پژوهشی در سال ۱۳۸۷ با عنوان بررسی ویژگی های شخصیتی و رعایت اخلاق حرفه ای انجام دادندکه برای این منظور ۱۱۰ نفر ازمشاوران و روانشناسان تهران به روش نمونه گیری و با پرسشنامه ویژگی های شخصیتی و اخلاق حرفه ای مورد ارزیابی قرار گرفتند نتایج پژوهش نشان داد که ویزگی های شخصیتی با میزان رعایت اخلاق حرفه ای رابطه معناداری دارد.
- محمد رضا نکویی و مریم نکویی زاده پژوهشی با عنوان اخلاق حرفه ای و پیامدهای آن در کارکنان خدمات پس از فروش صنعت خودرو سازی انجام دادند یافته های پژوهش نشان دادکه ارزش های اخلاقی،سیستم پاداش و تنبیه،ترک خدمت و جو اخلاق سازمان به طور مستقیم بر روی رفتار اخلاقی تاثیر می گذارند.
-حسین کریمی مونقی و دیگران پژوهشی در سال ۱۳۹۰با عنوان بررسی رابطه هوش معنوی و صلاحیت بالینی پرستاران در دانشگاه علوم پزشکی مشهد بر روی ۲۱۲ پرستار از طریق نمونه گیری چند مرحله ای انجام دادند. یافته های پژوهش نشان داد که رابطه معنادار مثبتی بین هوش معنوی و صلاحیت بالینی پرستاران وجود داشت.
-محدثه لطفی و سمیه سیار به برسی رابطه بین هوش معنوی وسلامت روان افراد ۱۵ سال به بالای شهرستان بهشهر در سال۱۳۸۷ پرداخته اند که نتایج آن بدین صورت است: روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می باشدو جامعه آماری آن جمعیت شهری شهرستان بهشهراست ، حجم نمونه ۳۵ نفر و جهت جمع آوری اطلاعات از دو پرسشنامه هوش معنوی و سلامت عمومی استفاده شده و برای تجزیه و تحلیل سوال ها از روش های آماری توصیفی و استنباطی مثل روش همبستگی پیرسون و آزمون tمستقل به کار گرفته شد نتیجه پژوهش نشان داد بین هوش معنوی و سلامت روان رابطه وجود دارد.
- جورج و همکاران،۲۰۰۰؛ کاس و همکاران، ۱۹۹۱، همچنینز.ک: ویچ و چیل،۱۹۹۲٫ المر و همکارانش در بررسی تحقیقات انجام گرفته در مورد اثرات معنویت بر سلامت فرد، دریافتند که معنویت با بیماری کمتر و طول عمر بیشتر همراه است. افراد دارای جهت گیری معنوی هنگام مواجهه با جراحت به درمان بهتر پاسخ می دهند و به شکل مناسب تری با آسیب دیدگی کنار می آیند.
-ناصری (۱۳۸۶) در تحقیقی با عنوان بررسی مفهوم و مؤلفه های هوش معنوی و ساخت ابزاری برای سنجش که نمونه آماری آن دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی بوده است. در این تحقیق به مفهوم و مؤلفه های هوش معنوی پرداخته و یک آزمون استاندارد هوش معنوی همراه با روایی و پایایی ۹۸% بدست آوردند که نشان دهنده همسانی و یکنواختی ماده های پرسشنامه بوده است.
-آمرام (۲۰۰۹) در دانشگاه کالیفرنیا نیز برای اخذ درجه دکترا به موضوع همکاری و کمک هوش معنوی بر اثربخشی رهبران تجاری پرداخت در این پایان نامه از تجزیه و تحلیل های کیفی، آمرام ۷ بعد مهم و چندین زیر موضوع هوش معنوی شناسایی و تأثیر آن بر رهبران تجاری مورد بررسی قرار گرفت که نتیجه تحقیقات تأثیر مثبت هوش معنوی بر اثربخشی رهبران تجاری را نشان می دهد.
-کینگ (۲۰۰۸) در دانشگاه آنتاریوی کانادا برای اخذ درجه کارشناسی ارشد به بررسی، تعریف، مدل و اندازه گیری هوش معنوی پرداخت و نتیجه این پایان نامه به ارائه مدل ۴ بعدی منتیج شد که عبارتند از:
آگاهی متعالی، ایجاد معنای شخصی، ایجاد موقعیت هوشیاری، تفکر وجودی انتقادی که هر یک از این ابعاد تعاریف مربوط به خود دارند.