بنابراین اگر موازنه در بحرین به نفع شیعیان تغییر کند با هم پیمان ایران همراه میشود که کنترل و توازن منطقه از دست کشورهای محافظهکار خارج شده و تهدیدی علیه نظام سیاسی آنها محسوب میشود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
حتی عربستان سعودی فراتر از این رفت و طرح الحاق گرایی بحرین به عربستان را مطرح کرد. در واقع جنبش فوریه ۲۰۱۱ بحرین و ترس سعودیها از نفوذ انقلاب به درون مرزهای خود، سران دو کشور را بر آن داشت تا به فکر اتحاد بیفتند. دولتمردان بحرینی از این اقدام حمایت کردند و نمایندگان مجلس این کشور در نشست فوقالعاده این طرح یعنی کنفدرالیسم را امضا کردند، به دلیل مواجهه بحرین با تهدید امنیتی.
ب-الحاق
دولت بحرین و عربستان در نشستی تحت عنوان همایش فرهنگی الجنادریه توافق کردند بحرین به یکی از مناطق تحت سلطه آل سعود، استقلال سیاسیاش لغو و به یکی از استانهای عربستان تبدیل شود. در واقع استدلال عربستان مبنی بر الحاقگرایی بحرین نوعی پیش قدمی این کشور در تشکیل یک کنفدراسیون از کشورهای جنوبی خلیج فارس است.
عبداله ابن عزیز طرح الحاق شش کشور عضو شورای همکاری به یکدیگر را به شورا ارائه داد و مدعی شد که این اقدام، امنیت نظامی، مالی و سیاسی این کشورها را در برابر ایران تقویت میکنند. (پاوساپور، ۱۳۹۱: ۵۰)
البته شیخ نشینها از این ایده استقبال نکردهاند زیرا در آن نوعی ترس از سلطه عربستان بر این کشورها و شکلگیری تهدید جدید به دلیل اختلافاتی وجود دارد.
۲-بحران سوریه
از تحولات مهمی که نقش اساسی در روابط ایران و اعضای شورا دارد، تحولات سوریه میباشد. در این بحران، کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای به دلیل تعارض منافع نقش بسزایی دارند، چرا که با گذشت دو سال از این بحران همچنان ادامه دارد.
با شروع اعتراضات از مارس ۲۰۱۰ در سوریه، اکثر بازیگران مهم منطقه ای و فرامنطقه ای به دخالت در آن اقدام کردند. کشورهای غربی به همراه شورای همکاری خلیج فارس مخصوصا عربستان و قطر حمایت خود را از معترضین اعلام کردند و به تلاشهای خود نیز روز به روز افزوده اند.
۲-۱دلایل شروع بحران
الف-عوامل درونی
نگاه به مساله سوریه از چند جهت باید مورد مطالعه قرار گیرد. برای اینکه بتوانیم ارزیابی دقیق از بحران سوریه داشته باشیم، باید تحولات داخلی آن را نیز مورد بررسی قرار دهیم. به هر حال بخواهیم تجزیه و تحلیل دقیقی از ساختار سیاسی قدرت در سوریه داشته باشیم، می بینیم که سوریه بر اساس اصول شناخته شده دموکراتیک که امروزه حکومت ها بر اساس آن مشروعیت پیدا کرده و اداره می شوند، شکل نگرفته است و این، مشکلی است که بیشتر دولت های عربی موجود در خاورمیانه با شدت و ضعف با آن درگیرند. چگونگی شکل گیری کشور سوریه نیز یکی از گرفتاری های امروز سوریه است.
بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی که آرام و به تدریج قبل از جنگ جهانی اول شروع شد، با حمایت کشورهای غربی، یک ناسیونالیسم عربی ایجاد می شود. از طرف دیگر در این منطقه شاهد وجود اقلیتی نیرومند از مسیحیان که دولت های اروپایی و مشخصا فرانسه از آنان حمایت می کند، هستیم و این مسیحیان هم با توجه به وجود یک امپراتوری و خلافت مذهبی که امپراتوری اسلامی را اداره می کرد، در یک تعامل آشکار با دولت های اروپایی به ویژه فرانسویان بودند. همچنین وجود اقلیت مذهبی شیعی در این منطقه (عمدتا در جبل عامل که لبنان امروزی را شکل می دهد) و تفاوت این مذهب با اکثریت سنی سوریه، حضور دروزی ها که به نوعی در تقابل با سنی ها هستند و نزدیک به شیعیان محسوب می شوند و همچنین وجود کردها در منطقه که با اکثریت ترک و اعراب منطقه تقابل دارند و نیز وجود ارامنه که با اعراب مسلمان منطقه در تقابل هستند. طبیعی است این منطقه با این شرایط و تنوع یاد شده می توانست آبستن حوادث و مقابله جویی با حاکمیت عثمانی باشد و از طرفی می توانست شروع کننده تقابلی برای حضور نیروهای غربی در منطقه به شمار آید. در برهه زمانی کنونی نیز این اختلافات تاریخی را میتوان از عوامل داخلی دخیل در بحران سوریه تلقی کرد.
یکی از مهمترین ویژگیهای تحولات اخیر تلاش برای تغییر حکومتهای استبدادی و جایگزین کردن مردم سالاری متکی بر گسترش مشارکت مردمی است. در سوریه این ویژگی کاملا به چشم میخورد. و معترضان در پی تغییر نظام تک حزبی سوریهاند و دولت سوریه ظاهرا این خواسته را پذیرفته و با تغییر قانون اساسی و ماده هشت آن به حاکمیت مطلق حزب بعث پایان داده و یک نظام سیاسی و متکثر چند حزبی متکی به آرای عمومی را جایگزین آن کرده است. حمایت ایران از این اصلاحات به معنای حمایت از این بخش از حقوق مردم سوریه است (رویوران،۱۳۹۱).
از طرف دیگر عوامل داخلی اقتصادی نیز در به وجود آمدن بحران موثر بوده است. به این معنا که دولت سیاست اقتصاد باز را در پیش گرفت و این به فقیر شدن مردم و تجمع داراییها نزد طبقه خاصی منجر و در نتیجه نوعی فاصله طبقاتی ایجاد شد و این مسئلهای خطرناک است؛ چرا که فقر به تنهایی باعث سرکشی و اعتراض نمیشود بلکه این تفاوت در داراییها و فاصلههای طبقاتی است که باعث نارضایتی مردم میشود. عامل داخلی دیگر هم بحث آزادیهاست که هر چند در سالهای گذشته بهبود تدریجی حاصل شده اما روندی کند داشته است. (اشرف بیومیsokhane-ashena,1392)
سقوط دیکتاتورها در منطقه به معنی پایان عمر حکومت های اقتدارگرای غیر مشروع در منطقه بود. فضای سوریه نمی توانست از این تحولات متاثر نباشد، کما اینکه در سوریه اقلیتی بر اکثریت حکومت می کرد که این اکثریت قرابت معنایی زیادی با اخوان المسلمین در مصر و النهضه در تونس داشتند. این اکثریت ، حالا فضا را برای حضور در ساخت قدرت مناسب می دیدند. این فضا با ابزارهای رسانه های ثروتمند عربی و غربی مانند الجزیره، العربیه و شبکه های NBC و CNN فراهم می شد. به تدریج تحولات منطقه، کشور سوریه را هم متاثر کرد. در چنین شرایطی، بشار اسد، با اعتراضات متاثر از تحولات منطقه اما به صورت محدود مواجه می شود و به جای اینکه راه حلی را برای برون رفت از ماجرا پیدا کند، متاثر از بافت قدیمی و سنتی حزب بعث ترجیح داد از تجربه قدیمی و سرکوب دهه ۸۰میلادی استفاده کند.
همین کار باعث گسترش خشونت در منطقه درعا، حمص و حماء شد. در عین حال فضای رسانه غربی و کشورهای ثروتمند حوزه خلیج فارس سعی کرند زمینه تحولات ناشی از تحولات منطقه را به سمت سوریه منتقل کنند. گرچه تحولات در مصر و تونس مورد علاقه صاحبان قدرت در عربستان نبود ولی تحولات سوریه مورد اقبال عربستان و قطر قرار گرفت و به حمایت از این ناآرامی ها پرداختند. در بعد سیاسی نیز در اتحادیه عرب، رای به اخراج سوریه دادند. (تنها رای مخالف را لبنان می دهد) در سیستم جهانی هم مساله سوریه را به شورای امنیت ارجاع می دهند. اینجاست که شاهد تقابل دوستان و دشمنان سوریه هستیم و برای اولین بار بعد از جنگ دوم جهانی، قطب بندی در شورای امنیت ایجاد شده و رودر روی هم قرار می گیرند.
ب: عوامل خارجی
عوامل مختلف منطقه ای و فرامنطقه ای وجود دارد که منجر به تداوم و گسترش بحران سوریه می شود. یکی اینکه سوریه حامی مقاومت لبنان و فلسطین است، دوم اینکه سوریه مخالف پیوستن به معاهدات تسلیمی نظیر معاهده کمپدیوید است، سوم اینکه بهصورت کامل سیاست اقتصاد آزاد و دنبالهروی از اردوگاه غرب را پیاده نکرد و چهارم که عامل مهمی می باشد روابطش با ایران است. ایران و روابطش با سوریه مورد مخالفت بسیاری از طرفهای منطقهای و بینالمللی است. تلاشهای سیاسی زیادی برای جدا کردن ایران از سوریه و سوریه از مقاومت صورت میگیرد.
لبنان به جز سوریه و رژیم صهیونیستی، همسایه دیگری ندارد و این حاکی از قراردادی و مصنوعی بودن مرزهای ترسیمی در این حوزه سرزمین است. با گذشت زمان و پس از جنگ دوم جهانی، شاهد پایان دوران قیمومیت و آغاز استقلال کشورهای منطقه هستیم. در این میان سوریه نیز استقلال می یابد و در این مقطع شاهد نوعی روند شکل گیری تمایلات ناسیونالیستی عربی هستیم که با تشکیل حزب بعث و با تفکرات میشل افلق و بیطار بروز و ظهور می کند. این روند بعدها با شکل گیری رژیم اسراییل در حاشیه مدیترانه و سرزمین فلسطین اتفاقاتی را رقم می زند که الزاما به خاطر همسایگی اسراییل با سرزمین سوریه بخشی از بحران های فلسطین به سوریه منتقل می شود. بنابراین شاهدیم که سوریه در بحران های فرامنطقه ای مثل بحران اشغال فلسطین و شکل گیری رژیم اسرائیل، بحران ناشی از جدایی سوریه از ترکیه و انتقال بخشی از مسایل ترکیه سوریه (مثل مساله کردها همچنین ترکیبات مذهبی مثل علوی ها و مسیحیان و اعراب مسلمان) و همینطور جدا شدن لبنان از سرزمین سوریه بزرگ یا شامات که بخشی از سرمایه طبیعی اجتماعی و سیاسی سوریه را رقم می زند و اختلافات ارضی و مرزی که با سوریه و ترکیه وجود داشت، درگیر می شود.
*عوامل منطقه ای
در این مورد به موضع گیری دو دو کشور قطر و عربستان در تحولات سوریه که نقش اساسی در تداوم بحران دارند می پردازیم.
۱-عربستان
روابط عربستان و سوریه در طول چند دهه فراز و نشیب های فراوانی داشته است. در سال های اخیر روابط دو کشور تا حدودی با سفر مقام های دو کشور بهبود یافته بود. اما با وقوع تحولات سوریه، عربستان موضعی ضد حکومت سوریه اتخاذ می کند و روابط دو کشور تیره تر می شود. عربستان در تحولات اخیر بیشترین تهدید امنیتی را علیه خود احساس می کند زیرا که از یک طرف شاهد سقوط متحدین خود در تونس و مصر بود و از طرف دیگر شاهد تسری بحران به مناطق شیعه نشین عربستان و همچنین بحرین به عنوان عضوی از سازمان همکاری خلیج فارس بود. در نتیجه از تمامی ابزارها حتی توسل به نیروی نظامی و امنیتی استفاده می کند تا مانع از تغیر شرایط به ضرر خود شود. در سوریه عربستان می کوشد تا با سقوط اسد توازن به هم خورده منطقه را بازگرداند. بدین ترتیب اقدام به حمایت مالی، لجستیکی و ارسال تسلیحات نظامی به مخالفان بشار اسد می کند.
در واقع سعودی ها قصد دارند با بردن تحولات سوریه به سمت جنگ داخلی و حتی منطقه ای تغییری در روندهای تحولات ایجاد کنند. بنابراین علاوه بر حمایت های مالی گسترده از مخالفان، به نقش آفرینی در اتحادیه عرب مبنی بر اخراج سوریه از این اتحادیه، حمایت از گروه های تروریستی و سلفی و حمایت گسترده زسانه ای از مخالفان با رسانه هایی چون العربیه و… می پردازد(برزگر، ۱۳۹۲: ۱۹۲).
دلایل حمایت عربستان از مخالفان سوریه را می توان در چند دلیل تشریح کرد:
الف: رقابت های منطقه ای و فرامنطقه ای بین سوریه و عربستان
عربستان و سوریه از نظر تاریخی نیز دارای اختلافات ریشه ای می باشند، حتی در دوران جنگ سرد عربستان جزیی از بلوک غرب در برابر سوریه که جزیی از بلوک شرق بود قرار می گرفت. بعد از فروپاشی شوروی نیز این اختلافات ادامه یافته است.
این دو کشور در مسایل بین المللی دارای اختلاف هستند و دارای جهت گیری های متفاوت و متضادی در موضوعات بین المللی از جمله مسئله فلسطین، صلح اعراب و اسرائیل هستند. از سویی دیگر سوریه همواره و بخصوص با مرگ حافظ