This site can’t be reachedThe connection was reset. Try: Checking the connection Checking the proxy and the firewall Running Windows Network Diagnostics ERR_CONNECTION_RESET
<p>زبخت نارسا نگرفت دستم گردن مینا مگر مژگان دماند، اشک و گیرد دامن مینا<br />( بیدل دهلوی ، ۱۳۷۱ : ۷۸)<br />ای جنون برخیز تا مینای گردون بشکنم طالع برگشته تا کی گردش ساغر بـــــود<br />( همان، ۶۷۷)<br />بـــــــاد یـــارب مبــارک و میمون برتــــــو فرخنــده بخت فـــرخ فــــال ( همان، ۱۷۰)<br /><strong>۴-۵- </strong><strong>مُروا ومُرغوا دراشعار</strong><br />مُروا به معنی فالگرفتن در اثر احساس نیاز امدادی و شنیدن صدایی خاموش و غیبی است. در زبان فارسی به فالخوش، مُروا و به فال بد و ناخوش، مُرغوا و صداهای زاغ، کلاغ و جغد را به فال بد میگرفتند. اهور،۱۳۷۲،ج۳: ۱۷۴۶)<br />مُروا در اشعار:<br />دردیوان رودکی تنها واژهایی که به معنی فال نیک آمده «مُروا» است.<br />روزه به پایان رسید و آمـــــد نوعید هـــرروز بــــرآسمانت بــــادا مُــروا<br />( رودکی، ۱۳۷۸ :۵۳)<br />لب بختِ پیــــروز را خنـــده ای مـــــرا نیز مُـــــروایِ فرخنـــده ای<br />( همان، ۹۸)<br />ناصر خسرو در دیوان اشعارش یک بار از واژه « مُروا » استفاده کرده است :<br />آسمان و تن از ایشان در جهان پیدا شود تا نجوم فضل را می مرکز مُروا شود<br />( ناصرخسرو،۱۳۶۳: ۱۳۳)<br />نظامی در سی لحن باربُد از « مُروا » همان فال نیک، یاد کرده است :<br />چو بر مُروای نیک انداختی فال همه نیــک آمــدی مُروای آن ســال<br />( نظامی، ۱۳۷۸: ۲۲۵)<br />مُرغوا یاتَطیُّر در اشعار<br />بهار، در شعر «جغد جنگ» به فال بد و شوم اشاره کرده است. پیشینیان، به جهت بالزدن پرندگان تَطیر میزدند. همچنین، بعضی از پرندگان مانند جغد یا بوم و کلاغ را بسیار شوم و نامبارک می دانستند . ابیات :<br />فغان ز جغــــد جنگ و مــُرغُـــوای او کـــــه تــا ابــــد بریده باد نـــــای او<br />بریـــده بــاد نـــای او و تا ابـــــد گسستـــه و شکستـــه پـــر و پــــای او<br />(ملک الشعرای بهار،۱۳۸۰: ۶۹۳)<br />بود یقین که زی خـــراب ره بــــــــــرد کسی که شـد غُــــراب رهنمــــــــای او<br />( همان ،۶۹۵)<br />جغد که شـــوم است به افســــــانه در بلبــل گنـــج است بـــــه ویــرانـــــه در<br />(نظامی، ۱۳۳۴: ۱۰۶)<br />ای غـــرّه اقبــال سرانجام تو شـوم است مرگت بتۀ بـــال همــا ســایۀ بــوم است<br />( بیدل دهلوی،۱۳۷۱: ۱۸۰)<br />گریختن زَجر، همان تَطیّراست. سعدی، برای قدر ومنزلتِ ممدوح خویش دوری از تفأل بد، را برای وی، آرزو می کند.<br /><a href="https://nefo.ir/"><img class="alignnone wp-image-67″ src="https://ziso.ir/wp-content/uploads/2021/10/THESIS-PAPER-1.png” alt="پایان نامه” width="344″ height="91″ /></a><br />فضل است اگرم خوانی عدل است اگرم دانی قـــدر تــو آن کــز زَجـــــــر تـو بگریزد<br />( سعدی، ۱۳۷۳: ۶۵)<br />حافظ هم، از این زَجر و تَطیّر، داد وفغان سرداده است.<br />دلـــــم رفت و ندیـــدم روی دلـــدار فغـــــان از این تطـــــــاول آه ازاین <strong>ز</strong>ََجــــر<br />(حافظ، ۱۳۷۹، ۱۶۹)<br />جایگزینی واژۀ« فال» به جای مُروا<br />عصری که فردوسی، شاعرحکیم درآن میزیسته است، یکی از دوره های طلاییعلم، فرهنگ وادبیّات ایران است. در این عصر، علوم بیشترین پیشرفت را داشته است. آنچه از آن قرن بعنوان سند محسوب می شود. کتاب پُرمخاطب شاهنامه است، که حکیم سخن، فردوسی در این کتاب بزرگ، زندگی انسانها را ازتولّد، مرگ، ازدواج، عشق، نفرت، شادی، غم، جنگ، صلح و…را به تصویر کشیده است. و این روشن است، که چقدر فرهنگ زندگی آن زمان در به وقوع پیوستن این حماسۀ بزرگ، تاثیرداشته است .<br />در عصر رودکی، واژۀ مُروا در بین ایرانیان متداول بوده است. و اشعاررودکی، گویای این موضوع است. و حال چگونه واژۀ فال جایگزین مُروا شده است؟ هیچ سندی در دست نیست. شاید ارتباط ایرانیان با اعراب موجب ورود واژۀ فال بر سر زبانها شده است. وتنها سندی که می تواند، گویا باشد. وجود کتاب شاهنامه است. که فردوسی بزرگ، واژۀ فال را، فراوان به کار برده است. در حالی که حتی یک بار از واژۀ مُروا، در بین اشعارش استفاده نکرده است .<br /><strong>۴-۶-</strong><strong>اقسام فال درشعر</strong><br />از زمان بسیار قدیم، فالگیران از هرچیزی که بتوان آن را از قلمرو، و خواست و ارادۀ انسان خارج نمود. برای استدلال به اشارات عینی بهره میگرفتند؛ مانند صدایی که برحسب تصادف به گوش می آید، ستارهایی که بیهنگام درآسمان روی مینماید. خسوف و یا زلزله که بدون دخالت انسان به ظهور میپیوست. تقریباً برای آگاهی از آینده و سرنوشت خود و دیگران به هر چیزی تفأل میزدند.<br /><strong>۴-۶-۱- </strong><strong>فالزدن به روزهای هفته</strong><br />ستاره شناسان، در جریان یک نبرد، بهرام چوبین را از پیکار در روز چهارشنبه برحذر میدارند، و بهرام با به کار بستن، این پیش بینی، پیروز شده و ازجنگ در آن روز، پرهیز می کند.<br />ستاره شمـــر گــفت بهـــــرام را کـــــه در چـــارشنبه مــزن گــــام را<br />اگـــر زیــن به پیچی گزنـد آیدت همـــه کـــار نــاســودمنـــد آیـــــدت<br />یـــکی بـــاغ بـــد در میــان سپاه ازیـــن روی و زان روی بــــد رزمگــــاه<br />بشد چــــــارشنبه هم از بامـــداد بدان بــــاغ کامروز بــــاشیم شــــاد</p>