آرایههای ادبی: راح و روح جناس لاحق دارند. ریحان و ریحان جناس تام است، اوّلی به معنای شراب خوشبو و دومی به معنای آرامش به کار رفته است. ریحان روح اضافهی استعاری.
۱۸ - پـــی غــــولان روزگـــــار مـــــرو
تــو و بیغـــولــــهای ســـزای صبـــوح
واژگان: غول: موجودی افسانهای از نوع دیوان که او را با قدّی بلند و هیکلی مهیب تصوّر کنند. (معین) بیغوله: گوشه. (دهخدا)
معنی و مفهوم: در پی نیرنگها و فریبندگیهای گمراه کنندهی روزگار مرو، فقط در پی آن باش که گوشهی خلوتی، سزاوار باده نوشی صبحگاهی پیدا کنی.
آرایههای ادبی: غولان روزگار اضافهی استعاری و استعاره از خواستههای رنگارنگی است که مانند غول موجب گمراهی میشوند.
۱۹ - ســاغــری پیــش از آفتـــاب بـــخواه
از مـــــی آفتــــــاب زای صبــــــوح
معنی و مفهوم: قبل از آنکه آفتاب طلوع کند، از بادهی درخشان صبحگاهی یک جام چون آفتاب طلب کن و بنوش.
آرایههای ادبی: آفتاب در بیت تکرار شده است. شراب به خاطر درخشندگی آن، آفتابزای نامیده شده است.
۲۰ - رطـل، پـرتـر بـران کــه خـواهـد رانــد
روز یــک اســبه، بـــر قفــای صبــــوح
واژگان: رَطل: پیالهی شراب، پیالهی بزرگ. (معین) یک اسبه: شتابان. (ناظم)
معنی و مفهوم: جام شراب را لبریز کن و سریع بنوش؛ زیرا که روز با شتاب، بساط باده نوشی صبحگاهی را برمیچیند.
آرایههای ادبی: یک اسبه کنایه از باعجله و شتابان است.
۲۱ - روز از آن سـوی کــوه ســرمسـت اسـت
از نفـسهـــای جــان فـــزای صبــــوح
معنی و مفهوم: از دم خوش و جان افزای شراب صبحگاهی، خورشید در آن سوی کوه، شاد و سرمست شده است.
آرایههای ادبی: نفس جان فزای صبوح اضافهی استعاری و استعاره از بوی خوش شراب صبحگاهی است. روز استعاره از خورشید و بیت دارای آرایهی تشخیص است.
۲۲ - چــه عجـب گــر مــوافقــت را، کـــوه
رقــــص در گیـــرد از نـــوای صبــــوح
معنی و مفهوم: اگر کوه از شنیدن صدای آواز بزم شراب صبحگاهی، به وجد بیاید و همراه با باده خواران، به رقص و پای کوبی بپردازد، جای شگفتی نیست.
۲۳ - زهــد بـس کــن، رکــاب بــاده بگــیر
کــه نگــیرد صـــلاح جـــای صبــــوح
واژگان: رکاب: پیالهی هشت پهلو. (معین) صلاح: نیکی، ضدّ فساد که تباهی باشد. (منتهی الارب)
معنی و مفهوم: زهد و پرهیز از لذّات را رها کن و از بادهی صبحگاهی بهره ببر؛ زیرا که صلاح و خیرخواهی هرگز جای صبوحی و بهرههای آن را نخواهد گرفت.
توضیح: حافظ از این گونه اشعار تأثیر پذیرفته است.
۲۴ - یـک رکــابـی مپــای بــر ســر زهــد
چــون شــود دل، عِنــان گـرایِ صبــــوح
واژگان: رکاب: حلقه مانندی از فلز آهن، نقره و طلا که در دو طرف زین مرکوب آویزند و به هنگام سواری پنجههای پا در آن کنند و برای حرکت دادن اسب پای در رکاب را به پهلوهای اسب زنند. (معین) عنان گرا: متمایل، روی آورنده. (فرهنگ لغات)
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
معنی و مفهوم: وقتی که دل متمایل به شراب صبحگاهی است، به اندازهی یک رکاب زدن هم بر سر زهد خویش نمان و به سرعت به سمت صبوحی برو.
آرایههای ادبی: یک رکاب یعنی به اندازهی یک بار پای بر پهلوی حیوان زدن و کنایه از زمان اندک است. رکاب و عنان با هم ایهام تناسب دارند.
۲۵ - روز اگـــر رهـــزن صبــــوح شـــود
چــاشـت تــا شـام کــن قضـای صبـــوح
واژگان: چاشت: بهرهی نخستین روز، صبح، بامداد. (دهخدا)
معنی و مفهوم: اگر فرا رسیدن روز، مانع از باده نوشی صبحگاهی شد، از هنگام چاشت (نزدیک ظهر) تا شب، به جای شراب صبحگاهی، باده بنوش.
۲۶ - دیــــدهی روز را چــــو روی شفــــق
لعــل گـردان، بـه جــرعــههـای صـــبوح
معنی و مفهوم: با ریختن جرعههای شراب لعل فام صبحگاهی، چشمان روز را مانند سرخی افق به هنگام طلوع یا غروب سرخ بگردان.
آرایههای ادبی: دیدهی روز اضافهی استعاری است. جرعههای شراب سرخ به شفق مانند گردیده است. لعل گرداندن استعاره از سرخ کردن است. روز و روی جناس مطّرف دارند.
۲۷ - خـوانچــه کـن، بـاده کـش چـو خـاقـانی
یــاد شـــه گـــیر در صفـــای صبــــوح
معنی و مفهوم: بساط باده خواری را بگستران و شراب بنوش و مانند خاقانی در میان صفا و پاکی باده نوشی صبحگاهی، شاه اخستان را یاد کن.
۲۸ - شــاه ایـــرانیـــان جـلال الــدّیـن
ســر ســامــانیــان جـلال الــدّیـن
معنی و مفهوم: جلال الدّین اخستان، پادشاه ایرانیان و سرور سلسلهی سامانیان است.
سامانیان: توضیحات (۴/۲۴)
بند سوم:
کلمات قافیه: فشان، جان، روان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد