- انتصاب مهندس بازرگان به دلیل مقبولیتی بود که او میان سایر گروه ها داشت.
- انتصاب مهندس بازرگان به دلیل راضی نگه داشتن سایر گروه ها بود.
- انتصاب مهندس بازرگان به دلیل قدرت طلبی او بود.
- این انتصاب به دلیل دوستی مهندس بازرگان با امام بود.
نگارنده ابتدا توانایی و قابلیت هر یک از گروه های مذکور را در آستانه انقلاب مورد بررسی قرار داد. حزب توده، اساساً بعد از کودتای ۲۸ مرداد با قاطعیتی که شاه در برخورد با آن از خود نشان داده بود به مرز فروپاشی رسیده بود. از جبهه ملی نیز بعد از کودتای ۲۸ مرداد تنها یک خاطره سیاسی باقی مانده بود و بعد از آن دیگر هیچ گاه نتوانست به روزهای اقتدارش قبل از کودتای ۲۸ مرداد برسد و از آن به بعد وجود اختلاف میان اعضا ویژگی ذاتی اش شده بود. مجاهدین خلق نیز بعد از اعلام مارکسیست شدن، اعتبار خود را از دست داده بود. بنابراین این گروه ها در جایگاهی نبودند که بتوانند خواسته ای را برخلاف آن چه روحانیت مطالبه کرده بود بر ایشان تحمیل کنند. عدم انسجام و یکپارچگی، ضعف رهبری و کادر مناسب، از دست دادن پایگاه و مقبولیت اجتماعی، نداشتن برنامه و هدف برای آینده ویژگی های بارز این سه جریان است که در آستانه انقلاب سبب شده نیروی چندانی به حساب نیایند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
اما روحانیت در آستانه انقلاب گروهی است که رهبری انقلاب را در دست دارد. اساساً این گروه است که توانسته با رهبری خود انقلاب را به پیروزی برساند. قدرت فراوانی در سازماندهی و بسیج عمومی دارد. به راحتی سیل هواداران خود را به خیابان می کشاند، هیچ گروهی نمی تواند در اردوکشی های خیابانی قدرتش را به چالش بکشد. کلید تحولات آتی در دست این گروه است. با جسارت و قدرتی که از خود نشان داده، بانی تمام آن چیزی است که امروز انقلاب نام گرفته است. قدرت کاریزمایی که رهبری روحانیت یعنی شخص امام در میان توده مردم از آن برخوردار است، ایشان را به قدرتی بلامنازع تبدیل کرده است. بنابراین هر کسی را که ایشان تأیید کند کابینه دولت موقت را تشکیل خواهد داد.
نهضت آزادی نیز در آستانه انقلاب، قدرت چندانی به حساب نمی آمد، اما آن چه این جریان را شاخص ساخته بود دو چیز بود: ۱- همراهی و همگامی اش با روحانیت در مبارزه که خود را به صورت متحد طبیعی روحانیت معرفی کرده بود. ۲- اعتبار دینی و سیاسی رهبر آن یعنی شخص مهندس بازرگان. قسمت اعظم این فصل نیز به این دو موضوع پرداخته شده است.
در فصل چهارم با عنوان امام و رهبری انقلاب، نگارنده به سیر زندگی سیاسی-مبارزاتی امام می پردازد. امام با جسارت و جرأت و قاطعیتی که در طول مبارزه از خود نشان دادند به همراه پایگاه اجتماعی قدرتمند، به رهبر واقعی انقلاب تبدیل شدند. در طول مبارزه آن چه را درست تشخیص داده بودند انجام داده بودند و تردیدی به خود راه نداده بودند. از نظر ایشان مبارزه تکلیفی شرعی بود که باید انجام شود. در انجام این تکلیف سازش و مصلحتی وجود ندارد. آن چه مهم است ادای تکلیف شرعی است. هیچ کس در جایگاهی نیست که بتواند چیزی را بر ایشان تحمیل کند.
در قسمت چارچوب مفهومی دو نظر مرتبط با این فصل ابراز شده بود:
- انتصاب مهندس بازرگان سیاستی بود برای خنثی سازی تبلیغات منفی علیه قدرت طلبی روحانیون
- عدم تمایل امام به قبول پست اجرایی از سوی روحانیون
ملاجظه تبلیغات منفی متغییری نبود که در انتصاب مهندس بازرگان دخیل بوده باشد، رد آن کار ساده ای است. خیل روحانیون در دستگاه های قضا و مقننه به چه دلیل بوده است؟ مگر نه این که روحانیت در این دو حوزه دارای قدرت فراوانی بود.
اما در ارتباط با مورد دوم باید گفت، امام در آن دوره قائل به پذیرش پست اجرایی از سوی روحانیون نبودند، همانطور که بیان شد ایشان در مصاحبه های مختلف نیز به این امر تأکید داشتند. امام برای روحانیت شأنی بالاتر از برعهده گرفتن امور اجرایی قائل بودند و آن شأن تقیینی و نظارتی بود.
اکنون اگر بخواهیم یک جمع بندی از دلایل انتصاب مهندس بازرگان به ریاست دولت موقت ارائه بدهیم باید دلایل زیر را مورد توجه قرار داد:
- عدم تمایل امام برای قبول پست اجرایی از سوی روحانیت، که اصرار ایشان بر چنین امری به دو دلیل بود: ۱- شأن روحانیت ۲- عدم صلاحیت فنی روحانیت.
از نظر امام در آن دوره مهم آن بود که قانون شرع اجرا شود و حکومت در این زمینه ابزاری است برای اجرای قانون شرع. اهمیت کار فقیه در این است که با توجه به شناخت و علمی که نسبت به احکام شرعی دارد، بتواند قانون شرع را برای اجرا تصویب و از سوی دیگر بر اجرای آن نظارت کند. بنابراین می بینیم که این عدم جواز برای قبول پست اجرایی به معنای عدم دخالت روحانیون در سیاست نبوده است. از سوی دیگر، از نظر امام روحانیت برای بر عهده گرفتن امور اجرایی از توان فنی برخوردار نبوده که این عدم توانایی نیز طبیعی بوده است.
- اعتبار دینی و سیاسی مهندس بازرگان که مقبولیت او را برای روحانیت و شخص امام به همراه داشت.
مهندس بازرگان در طول دوره حیات اجتماعی-سیاسی اش، با عملکرد خود توانسته بود به چهره ای موجه و مقبول و شناخته شده میان روحانیت تبدیل شود. تا جایی که شخص امام در معرفی ایشان، خود به چنین شناختی اذعان می دارند. مهندس بازرگان طی مبارزه خود با رژیم، اسلام را به عنوان ایدئولوژی معرفی کرده بود. تمام سعی خود را کرده بود تا اسلام سیاسی شود. در تمام آثارش به دفاع از اسلام و احکام دینی پرداخته بود. شخصیتی بود که پای اسلام را به دانشگاه و سرکلاس درس های مهندسی باز کرده بود. در مبارزه خود را همگام با روحانیت نشان داده بود و به دفعات از مبارزه آنان حمایت کرده بود. در راه مبارزه طعم تلخ زندان را چشیده بود. تلاش فراوانی را برای نزدیکی دو جریان روشنفکران مذهبی و روحانیت کرده بود. بنابراین وجود چنین تلاش ها و مبارزاتی نمی توانسته از چشم روحانیت پنهان مانده باشد، بلکه چنین تلاش هایی اعتبار دینی و سیاسی برای مهندس بازرگان به همراه داشته بود.
از سوی دیگر مهندس بازرگان در طول دوره فعّالیتش، مسؤولیت هایی را برعهده گرفته بود که طی انجام آن ها صداقت و سلامت نفس خود را به اثبات رسانده بود. قبول چنین مسؤولیت هایی، تجربه ای ارزشمند برای مهندس بازرگان به همراه داشت و او را به عنوان نیرویی کارآمد معرفی ساخته بود. اعتبار دینی و سیاسی مهندس بازرگان، تضمینی محکم برای اعتماد به او بود. وجود چنین اعتمادی سبب شد که مهندس بازرگان برای قبول چنین مسؤولیتی از سوی روحانیون و امام گزینه ای مناسب تشخیص داده شود.
فهرست منابع
فارسی:
۱- امام خمینی. نامه ای از امام موسوی کاشف الغطاء. بی جا: بی نا، بی تا.
۲- امام خمینی. کشف الاسرار. بی جا: بی نا، بی تا.
۳- الگار، حامد. نیروهای مذهبی در ایران. در: تاریخ کمبریج، جلد هفتم، قسمت سوم، دوره پهلوی،
ترجمه تیمور قادری، تهران: مهتاب-آبفام، ۱۳۸۸٫
۴- انصاری، حمید. حدیث بیداری. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۷٫
۵- اشرف، احمد، بنو عزیزی، علی. طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب در ایران. ترجمه سهیلا ترابی
فارسانی، تهران: نیلوفر،۱۳۸۷٫
۶- افراسیابی، بهرام. ایران و تاریخ. تهران: زرین، ۱۳۶۴٫
۷- اسماعیلی، خیرالله. دولت موقت. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴٫
۸- اسنایدر، ریچارد. راه های گذار از نظام های سلطانی. در: هوشنگ شهابی، خوان لینز. نظام های
سلطانی. ترجمه منوچهر صبوری، تهران: شیرازه، ۱۳۸۰٫
۹- استمپل، جان دی. درون انقلاب ایران. ترجمه منوچهر شجاعی، تهران: رسا، ۱۳۷۷٫
۱۰- ازغندی، علیرضا. روابط خارجی ایران ۱۳۵۷-۱۳۲۰٫ تهران: قومس، ۱۳۷۶٫
۱۱- الکساندر، یوناه، نانز، الن. تاریخ مستند روابط دو جانبه ایران و ایالات متحده امریکا. ترجمه سعیده لطفیان، احمد صادقی، تهران: قومس، ۱۳۷۸٫
۱۲- ابراهامیان، یرواند. ایران بین دو انقلاب. ترجمه احمد گل محمدی، محمد ابراهیم فتاحی
ولیلایی، تهران: نی، ۱۳۸۲٫
۱۳- ابراهامیان، یرواند. تاریخ ایران نوین. ترجمه شهریار خواجیان. تهران: دات، ۱۳۹۰٫
۱۴- از ظهور تا سقوط. ترجمه و تنظیم: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، تهران: مرکز نشر اسناد
لانه جاسوسی امریکا، ۱۳۶۶٫
۱۵- احمدی حاجیکلایی، حمید. جریان شناسی چپ در ایران. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۶٫
۱۶- انقلاب ایران به روایت رادیو بی بی سی. زیر نظر عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: طرح نو، ۱۳۷۲٫
۱۷- ازغندی، علیرضا. تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران. تهران: سمت، ۱۳۷۹٫
۱۸- اشرف، احمد. سنت گرایی و تجدد خواهی. ایران نامه، شماره ۲، بهار ۱۳۷۲٫
۱۹- اسکاچپول، تدا. حکومت تحصیل دار و اسلام شیعه در ایران. ترجمه محسن امین زاده، در:
رهیافت نظری بر انقلاب اسلامی، گردآوری: عبدالوهاب فراتی، قم: معارف،۱۳۷۹٫
۲۰- احمدی روحانی، حسین. سازمان مجاهدین خلق. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴٫