(۳۷۴-۶)
جهت اطلاع بیشتر غزل های ۳۰۷- ۳۷۴- ۳۴۴- ۴۶۶- ۴۶۸- ۴۲۵- ۴۲۶
سجع های متوازی دیوان محوی بیشتر با هم متضاد هستند..
“لالَه خؤ “مهحوی” له وهصفی حوسنی بیَضونی نیطار
لاله تهئویلی خهلهف، قوربانی تهئؤیلی سهلهف“
(۱۷۶-۳)
ترجمه :
محوی در وصف حسن بی مانند معشوق لال است و نمی تواند چیزی بگوید و در دل به خود می گوید روش تأویل معاصران را کنار بگذار و با روش گذشتگان معشوق را توصیف کن.(خلف وسلف متضادند)
محوی :
طربناک است آن شوخ غصبناک ار بریزد خون که غیظ از می کشیدن رفته بیرون از دل غایظ
(۵۰۸-۶)
۲-ازدواج
کورش صفوی در تعریف آن می نویسد"ازدواج،زیر بخش سجع متوازی است که از همنشینی دو سجع متوازی در یک مصراع به دست داده می شود. پربسامد ترین شیوۀکاربرد این صنعت استفاده ازکسرۀ اضافه یا واو عطف در میان دو سجع متوازن است[۵۸].”
کزّازی ازدواج را این گونه تعریف می کند"ازدواج آن است که دو واژه که با یکدیگر سجع همسان یا همسوی می سازند،در کنار یا نزدیک به یکدیگر،در میان سخن آورده شوند[۵۹]“. با توجّه به تعریف های مذکور : ازدواج،سجع متوازی یا مطرّفی است که کسره اضافه یا واو عطف،دو واژه را به هم پیوند می دهد و گاهی نیزاز همدیگر فاصله می گیرند امّا درنهایت فاصله آن ها از یک مصراع تجاوز نمیکند.
حافظ و محوی این صنعت را برای افزایش موسیقی سخن خود به کارگرفته اند. (۹۴/۲۰درصد ابیات انتخابی حافظ و۸۹/۱۶درصد ابیات شاهد محوی دارای صنعت ازدواج است.)ارتباط سجع های مورد کاربرد در این صنعت علاوه برافزایش موسیقی از جهات دیگر قابل بررسی است:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۱- ترکیب وصفی است. (سجع متوازی یا همسان)
حافظ :
من که باشم که بر آن خاطرِعاطر گذرم لطف ها می کنی ،ای خاک درت تاج سرم
( ۳۲۸-۱)
محوی :
کهسی من طهر کهسن، کهس من نهخاته فکری ئهو شاهه
به یادی ناکهسان ئازورده حهیفه خاتیری عاتیر
(۱۲۷-۱)
.
ترجمه :
اگر دوستانم مرا دوست دارند در حضور معشوق اسمی از من نیاورند ؛ حیف است که یاد کرد من، خاطر عاطر او را آزرده کند..
خاطرِعاطر(موصوف و صفت)
۲-۲- هر دو، اسم معنیاند. (سجع متوازی یا همسان)
حافظ :
بر شکن کاکل ترکانه که در طالع تست بخشش و کوشش خاقانی و چنگزخانی
(۴۷۲ – ۶)
محوی :
در دل و دستش چو عدل و بذل نبود هر که بود چون بشد گو یک یهود آمد بدنیا مرد و رفت
(۴۸۵-۸)
۲- ۳-ترکیب اضافی است. ( سجع مطرّف یا همسوی)
حافظ :
ببین که رقص کنان می رود به نالۀ چنگ کسی که اذن نمی دادی استماع سماع
(۲۹۲-۴)
محوی :( سجع متوازی یا همسان )
واعیز له من، بلَآ به نهزهر تهعنه بهس بدا دینی بتانه دینی من، ئهو مهزههبی زهههب
(۴۸-۱)
ترجمه :
به واعظ بگویید که کمتر به من طعنه بزند ،دین من دیدن زیبا رویان است و دین و مذهب او پول.(مذهب ذهب مضاف مضاف الیه است.)
۲-۴- دو واژه متضادند.(سجع مطرّف یا سجع متوازی)
حافظ:.
کلک تو خوش نویسد درشان یار و اغیار تعویذ جان فزائی،افسون عمر کاهی ( ۴۸۹-۷)
حافظ:
صالح وطالح متاع خویش نمودند تا که قبول افتد وکه در نظر آید
(۲۳۲-۶)
محوی :
که ئیشی ئوممهتی بآ حهشر و نهشری له حهشرا ههربهوه، بهو رِهفع و رِاجیع