-
- شرکتها به سه روش می توانند ایجاد ارزش کنند:
با افزایش بازده شرکت بدون سرمایه گذاری جدید.
با سرمایه گذاری در پروژه هایی که بازدهی بیش از هزینه سرمایه دارند.
با رها کردن فعالیت های غیراقتصادی یا فروش داراییهای کم بازده و راکد و صرف آن در فعالیت های سودآور.
این سه روش به وسیله ی ارزش افزوده اقتصادی به طور صحیح و واقعی قابل اندازه گیری است.
-
- وقتی که ارزش افزوده اقتصادی آتی پیش بینی و به ارزش فعلی تنزیل و به سرمایه فعلی اضافه می شود. مجموع؛ نشان دهنده ی ارزش فعلی خالص پروژه های گذشته و آتی شرکت، می باشد.
بنابراین هدف مدیریت، حداکثر نمودن ارزش افزوده اقتصادی و رشد آن است که منجر به یک ارزیابی مثبت خارجی در مورد عملکرد شرکت خواهد شد و در نهایت حداکثر شدن سهام شرکت را به دنبال خواهد داشت. ارزش افزوده اقتصادی می تواند به عنوان مبنایی برای تعیین هدف، سرمایه گذاری در پروژه ها و طرح ها، ارزیابی و اندازه گیری عملکرد، تعیین ارزش شرکت، تعیین میزان پاداش و غیره مورد استفاده قرار گیرد(استوارت،۱۹۹۴).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۳-۴ معایب معیار ارزش افزوده اقتصادی
مهم ترین عیبی که بتوان به ارزش افزوده اقتصادی نسبت داد؛ پیچیدگی محاسبات مربوط به آن است. به عنوان نمونه محاسبه WACC کاری سخت و زمان بر است و مستلزم مراجعه به یادداشت های پیوست صورت های مالی است. از طرف دیگر محاسبه نرخ رشد(g) نیز برآوردی می باشد و ممکن است، محاسبات را با هر روش دستخوش تغییر کند.
با وجود پیچیدگی محاسبه EVAو با توجه به مزایای متعدد آن و جامعیت نسبی آن، نسبت به سایر اهرم ها و متغیرهای مالی و اقتصادی شرکتها، که در بورس اوراق بهادار تهران برای ارزیابی عملکرد اقتصادی شرکت ها مورد استفاده قرار می گیرد، استفاده و محاسبه آن به جای سایر روش ها؛ مورد استفاده فعلی، سفارش می شود(استوارت،۱۹۹۴).
۲-۳-۵ روش های افزایش ارزش افزوده اقتصادی
کارایی عملیاتی مثل افزایش بهره وری نیروی کار، کاهش هزینه های پرسنلی، تهیه مواد اولیه ارزان تر با حفظ کیفیت، اتنخاب پروسه بهینه تولید که باعث افزایش تولید و کاهش ضایعات شود و روش های دیگر که در واقع همه ی این تصمیمات، حول محور افزایش در نرخ بازده یا سود خالص عملیاتی بعد از مالیات بدون سرمایه گذاری جدید، دور می زند.
سرمایه گذاری در پروژه هایی که نرخ بازدهی؛ بیش از نرخ هزینه سرمایه شان، داشته باشند.این روش تامین می نماید کهEVA تنها معیار اندازه گیری عملکرد است که کاملاً با قوانین بودجه بندی سرمایه های استاندارد همخوانی دارد، به این ترتیب که با تنزیل EVA حاصل از یک پروژه سرمایه ای مشخص، مستقیماً به NPV آن می رسیم(هزینه سرمایه تامین مالی پروژه در محاسبه EVA کم می شود). بنابراین کلیه فرصت های سرمایه گذاری که EVA تنزیل شده؛ مثبت ایجاد می کنند، مورد قبول می باشند(در حالیکه EPS یا هر سرمایه گذاری جدیدی که بازدهی بیش از هزینه ی تامین مالی بعد از مالیات ایجادکند؛ افزایش می یابد، حتی اگر آن بازده قابل قبول نباشد.)
رها کردن فعالیت های غیر اقتصادی، فروش دارایی های کم بازده و راکد و صرف وجوه آن در فعالیت های سودآور و یا پرداخت به صاحبانش می باشد.
راه دیگر افزایشEVA ؛ کاهش هزینه سرمایه است که از طریق سیاست های مالی امکان پذیر می باشد. کاهش متوسط هزینه سرمایه، کار آسانی نیست چون بازار سرمایه، رقابتی است و در بازار رقابتی؛ امکان تهیه ی کالا زیر قیمت، مشکل می باشد. بنابراین می توان از استراتژی جایگزین کردن بدهی به جای سهام، در ساختارسرمایه استفاده نمود. بدهی ها به دو دلیل ارزان تر می باشند:
وام دهنده؛ ریسک کمتری می پذیرد، پس بازده کمتری انتظار دارد.
دلیل مهم تر؛ صرفه جویی مالیاتی ناشی از پرداخت بهره می باشد که طبق قوانین مالیاتی، بهره وام ها، هزینه ی قابل قبول در محاسبات مالیات می باشد. زمانی که بدهی را جایگزین حقوق سهامداران نماییم، هزینه ی مربوط به بدهی؛ جایگزین یک هزینه نامحسوس مربوط به صاحبان سهام خواهد شد و بخشی از هزینه بهره را دولت به شکل وصول مالیات کمتر، متحمل می شود، ارزش فعلی این صرفه جویی مالیاتی، باعث افزایشEVA می گردد. البته باید توجه داشت؛ استفاده از بدهی در ساختار سرمایه تا حد مشخصی، هزینه سرمایه را کاهش می دهد و اگر از آن فراتر رود، به دلیل بالا رفتن ریسک وام دهنده، نتیجه معکوس خواهد شد.[۲۳۰] به این ترتیب نتیجه می گیریم که هدف عمده مدیران بایستی ایجاد ارزش افزوده اقتصادی مثبت مداوم(و نه کوتاه مدت) باشد.
۲-۳-۶ ارزیابی عملکرد مدیران و پرداخت پاداش
در شرکت های سهامی، مالکیت از مدیریت جداست؛ یعنی مدیران لزوماً مالکان شرکت نیستند و لذا با مسئله ای تحت عنوان نمایندگی مواجه می باشیم. حال چگونه در مدیران شرکت ها، ایجاد انگیزه نماییم و تضاد منافع را به حداقل برسانیم و منافع آن را با منافع سهامداران همسو کنیم به گونه ای که مدیران، منافع خود را خلق ارزش بدانند و لذا در آن جهت تلاش کنند؟
در ایران طبق قانون تجارت در شرکت های سهامی عام، حداکثر ۵ درصد و در شرکت های خاص حداکثر ۱۰ درصد از سودی که در همان سال به صاحبان سهام پرداخت می گردد؛ جهت پاداش هیئت مدیره درنظر گرفته می شود. بر این روش ایراداتی وارد است:
اینکه سود به تنهایی، معیار مناسبی برای سنجش عملکرد نیست، شرکت های بزرگتر طبعاً سود بیشتری دارند که این سود به دلیل برتر بودن، مدیران نیست؛ بلکه از منابع و سرمایه گذاری های بیشتر در آن شرکت فراهم آمده است.
اینکه این روش فقط روش تشویقی است و در نهایت اگر شرکت زیان بدهد؛ نه چیزی به مدیر می دهند و نه چیزی می گیرند، در واقع تنبیهی در کار نیست.
اینکه وقتی سود بالا باشد چون پاداش سقفی دارد؛ احتمال می رود مدیر بتواند با آرایش صورت های مالی بخشی از سود را به سال های بعد منتقل کند یا آن را با تغییر در روش ها و برآوردهای حسابداری اضافه تر نشان دهد و این عدم راستی و صداقت را در مدیران بوجود آورد.
لذا پرداخت پاداش بر اساس سود نمی تواند، اقدامی صحیح در جهت همسو کردن منافع مدیران و سهامداران باشد. از طرف دیگر هر معیار عملکرد مالی؛ که برای پاداش دهی به مدیران استفاده شود بایستی اثربخشی یک استراتژی مشخص مدیریتی را تعیین کند، میزان سرمایه ای که توسط شرکت استفاده شده را به درستی اندازه بگیرد و همبستگی قوی با نرخ بازده سرمایه گذاران داشته باشد؛ ارزش افزوده اقتصادی(EVA) بدلیل ارتباط نزدیکی که با خلق ارزش دارد، به خوبی عمل می کند.
زمانی که استوارت به تشریح مدلEVA می پردازد، به کلمه کلیدی پاداش دهی نیز اشاره می کند. اگر رویه ای که با آن عملکرد شرکت اندازه گیری می شود، عوض شد؛ رفتار مدیر نیز تغییر خواهد کرد. در حال حاضر در بسیاری از شرکت ها، مسئولیت حساس پاسخگویی نسبت به سرمایه، فراموش شده است. چنانچه پاداش مدیران بر اساس درصد معینی از EVA تعیین شود، مانند این است که هر مدیری را مسئول خلق ارزش نموده ایم.
استوارت بیان می دارد کهEVA برای هر واحد انتفاعی کاربرد دارد، لیکن بایستی به عامل تداوم فعالیت نیز توجه داشت؛ این معیار برای شرکت های جدیدالتأسیس که مدیران تنها باید به فکر عرضه یک محصول به بازار باشند, حداقل کاربرد را دارد(استوارت،۱۹۹۴).
فرانک جاکوبای رئیس هیئت مدیره یک شرکت خدمات مشاوره ای در نیویورک عنوان کرد که : EVA می تواند ابزار مناسبی برای پاداش دهی به مدیران و هم جهتِ سهیم شدن در سود برای غیرمدیران و در یک جمله یک روش منطقی برای سهیم نمودن تمام اعضای تیم در ثروت، می باشد.
۲-۳-۷ پرداخت پاداش بر اساس ارزش افزوده اقتصادی
یکی از طرح های انگیزش؛ این است که پاداش بر اساس درصد معینی از تغییرات EVA پرداخت شود یعنی : %K × ΔEVA = پاداش
بر اساس این طرح مدیران بدلیل افزایش درEVA نسبت به هدف معین[۲۳۱] پاداش می گیرند. به این ترتیب ارزشی که توسط مدیریت ایجاد می شود؛ مبنای پرداخت پاداش مدیران می گردد. در نتیجه بین پاداش های پرداختی به مدیران و منافع سهامداران رابطه محکمی به وجود می آید.
در برخی از شرکت ها، روش پرداخت بر اساس EVA در سطح معینی متوقف و به صورت ثابت ادامه می یابد. همانگونه که در نمودار زیر ملاحظه می شود تا زمانی که سطح معینی از عملکرد حاصل نشود؛ پاداشی هم داده نمی شود که این سطح همان هدف مطلوب می باشد. پاداش با بهبود عملکرد افزایش می یابد تا زمانی که به یک حداکثر ممکن برسد و در همان مقدار ثابت می ماند.
درصد پاداش
عملکرد بر اساس EVA
نمودار۲-۱ : پرداخت پاداش محدود بر اساس EVA
چنین محدودیتی هم برای شرکت مضّر است و هم انگیزه مدیریت را برای تلاش بیشتر محدود می کند؛ از طرف دیگر اگر برای عملکرد پایین، تنبیهی وجود نداشته باشد؛ ممکن است مدیر تلاش نماید که همه زیان ها را در یک سال متمرکز نموده و زمینه لازم را برای دریافت پاداش در سال های بعد فراهم نماید. بنابراین منصفانه تر، این است؛ مدیرانی را که موفق به کسب EVA مورد نظر نشده اند، جریمه نموده و مدیرانی که EVA بالایی کسب کرده اند؛ بدون محدود کردن مبلغ پاداش، تشویق نماییم. همانطور که در نمودار زیر مشاهده می کنیم، محدودیت پاداش برداشته نشده است. بدین ترتیب مدیری که ریسک اضافی را تحمل می کند پرداخت پاداش بیشتر به وی نیز، منصفانه به نظر می رسد(استوارت،۱۹۹۴،صص۲۳۴-۲۳۳).
درصد پاداش
عملکرد بر اساس EVA
نمودار۲-۲ : پاداش نامحدود به هرصورت(پاداش و جریمه)[۲۳۲]
قابل ذکر است که WACC یک شرکت، بستگی به ریسک شرکت و همچنین سطح کلی نرخ های بهره در اقتصاد دارد. اگر ریسک شرکت و همچنین سطح کلی نرخ بهره؛ بالا باشد،WACC نیز بالا خواهد بود.
۲-۳-۸ نرخ بازده خواسته شده
معامله کنندگان اوراق بهادار در بازار، از معادلات ارزش زمانی پول برای محاسبه ارزش فعلی منصفانه اوراق بهاداری که به مدت معینی سرمایه گذاری بر روی آن انجام شده است، استفاده می کنند. برای این منظور به محاسبه ارزش فعلی تمام جریانات نقدی آتی اوراق بهادار از طریق تنزیل این جریانات نقدی با نرخ بهره ی مناسب، که برای محاسبه ارزش اوراق بهادار بکار می رود، نرخ بازده خواسته شده[۲۳۳](rrr ) نامیده می شود. این نرخ بهره، تابعی از انواع مختلف ریسک ها می باشد. نرخ بازده خواسته شده ؛ یک نرخ برآورد شده و هنوز تحقق نیافته است. وقتی با بهره گرفتن از نرخ بازده خواسته شده؛ قیمت فعلی منصفانه اوراق بهادار محاسبه گردید، معامله کنندگان اوراق بهادار ؛ سپس این قیمت فعلی منصفانه را با قیمت های جاری بازار مقایسه می کنند. اگر قیمت جاری اوراق بهادار کمتر از؛ ارزش فعلی منصفانه آن باشد، این اوراق در بازار کمتر قیمت گذاری شده است و معامله کنندگان اوراق بهادار مایل به خرید مقادیری بیشتری از این اوراق بهادار خواهند بود. اما در حالت عکس، می گویند؛ این اوراق بیشتر قیمت گذاری شده است، در نتیجه تمایلی به خرید چنین اوراقی وجود نخواهد داشت. در صورت تساوی قیمت جاری با ارزش فعلی منصفانه، می گوییم؛ بازار به درستی این اوراق را قیمت گذاری کرده است.
۲-۳-۹ نرخ بازده مورد انتظار
نرخ بازده مورد انتظار(Err )[234] اوراق بهادار، عبارت است از؛نرخ بهره ای که یک خریدار، اگر آن اوراق را به قیمت جاری بخرد، تمام جریانات نقدی پیش بینی شده مربوط به اوراق بهادار را دریافت بکند و این اوراق را بفروشد و یا اینکه اوراق بهادار به پایان دوره سررسید خود برسد، می تواند، دریافت کند. نرخ بازده مورد انتظار یک نرخ برآوردی می باشد و هنوز تحقق نیافته است. با وجود این، نرخ بازده مورد انتظار از یک سرمایه گذاری، بجای ارزش فعلی منصفانه؛ بستگی به قیمت جاری بازار، دارد. نرخ بازده مورد انتظار می تواند مساوی با قیمت جاری بازار باشد و یا اینکه با آن مساوی نباشد.
۲-۳-۱۰ نرخ بازده تحقق یافته
نرخ بازدهی تحقق یافته[۲۳۵] (rr) بر روی اوراق بهادار، عبارت است از؛ نرخ بازدهی که در اثر سرمایه گذاری در اوراق بهادار بخصوص؛ حقیقتاً بدست آمده است. نرخ بازدهی تحقق یافته، یک نرخ بازدهی تاریخی می باشد به این علت که واقعاً، تحقق یافته است.