حضرت صدیقه طاهره پس از بیان حکمت برخی از احکام و مسائل دین اسلام، در پایان این بخش از فرمایشات خود مردم را به تقوای الهی دعوت فرموده و از آنان میخواهند تا مسلمانی خود را تا لحظه مرگ حفظ نموده و عاقبت به خیر از دنیا بروند. این فراز اقتباسی با اندک تغییر از آیه شریفه
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون[۷۳۸] میباشد. «فاء» تفریع در عبارت حضرت برای نتیجه گیری آمده که در آیه شریفه وجود ندارد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
«وَ اَطیعُوا اللَّهَ فیما اَمَرَکُمْ بِهِ وَ نَهاکُمْ عَنْهُ، فَاِنَّهُ اِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»
در این فراز پس از دعوت مردم به اطاعت از اوامر و نواهی الهی، که اقتباسی از آیات قرآن کریم است که به مسلمانان دستور اطاعت از خداوند را داده است، از جمله آیه شریفه وَ أَطیعُوا اللَّهَ[۷۳۹]…، به خشیت وفرمانبرداری اهل علم از خداوند متعال اشاره میفرمایند.
و اما خشیت بیمى است که با تعظیم و بزرگداشت چیزى همراه است، و این حالت بیشتر از راه علم و آگاهى نسبت به چیزى که از آن خشیت و بیم هست حاصل مىشود. لذا دانشمندان مخصوصِ چنان حالتى هستند[۷۴۰].
این عبارت نیز اقتباسی با تغییر از قرآن کریم است: إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ[۷۴۱]
وکلمه «فانه» نیز در آیه فوق نیست و حضرت صدیقه طاهرهدر مقام اتمام حجت و برای نتیجه گیری بکار بردهاند، نه به عنوان جزئی از آیهای که اشاره شد.
۹٫۴٫ معرفی شخصیت حضرت فاطمهو پدر بزرگوارشان در خطبه
«ثُمَّ قَالَتْ أَیُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنِّی فَاطِمَهُ وَ أَبِی مُحَمَّدٌ أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْواً وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً وَ لَا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ. فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ نِسَائِکُمْ وَ أَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِکُمْ وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِیُّ إِلَیْهِ » «ای مردم بدانید من فاطمهام، و پدرم محمّد است. کلام اول و آخر من این است، و در این مطلب اشتباه نمی کنم و آنچه که انجام می دهم گزاف نیست. پس با گوشهای شنوا و قلبهای آگاه سخن مرا گوش کنید.آنگاه فرمود: فرستاده خدا نزد شما آمد که از شما بود و تحمل مشقّت شما بر او دشوار بود و او نسبت به هدایت شما بسیار پافشاری داشت و نسبت به مؤمنین با رحمت و رأفت بود. اگر در حسب و نسب او نظر کنید و او را بشناسید می یابید که در بین تمام زنان او تنها پدر من است، و در بین تمام مردان او تنها برادرِ پسرعموی من (علی ) است و چه خوب انتسابی است.»
در این فراز، فاطمه از شیوه های جاری در اصول محاکمات استفاده فرموده، ابتدا به معرفی خود می پردازند؛ چرا که حکم، تابع موضوع آن است؛ وقتی موضوع حکم ثابت شد، به تبع حکم آن نیز ثابت خواهد شد.
از این رو فاطمه نخست میفرمایند: من فاطمه هستم! پدرم محمد ! تأکید میفرمایند من فاطمه هستم؛ این معرفی مکرر بدین دلیل است که وقتی فاطمه بودن ایشان ثابت شد، صدیقه بودن، و سیده النساء العالمین من الاولین و الآخرین بودن نیز ثابت می شود، در نتیجه هرچه میگوید، عین صواب و محض حق است.
فاطمه بر این نام تأکید میفرمایند که احدی با آن نام ناآشنا نیست و مکرر این نام را از زبان پیامبر همراه با احترام فراوان و عظمت شنیده بودند. وقتی مردم فهمیدند فاطمه، فاطمه است، دیگر ثبوت حکم ضروری است و آنچه میگویند راست و عین حقیقت است[۷۴۲].
چنین شیوهای در رفتار پیامبر اکرم نیز مشاهده می شود. در تفسیر آیه شریفهإِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فی أُخْراکُم[۷۴۳] که در رابطه با جنگ احد نازل شده ، آمده است:
حضرت رسول اکرم به کسانی که از جبهه نبرد فرار میکردند میفرمودند: أیها الناس! أنا رسول الله! دیگر بیانی نفرمودند. زیرا فقط اثبات رسول الله بودن کافی بود که فرد مسلمان متعهد به خود آید[۷۴۴].
حضرت فاطمه پس از معرفی خود با تأکید میفرمایند: «أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْواً وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً وَ لَا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً» چنین تأکیدی برای اتمام حجت است. با این معرفی حضرت اگر برفرض کسی هم آنجا بود که حضرت را نمیشناخت اعجابش برانگیخته میشد و انگیزه پیدا میکرد که درباره ایشان تحقیق کند. این بهترین راه برای اتمام حجت بر دیگران است[۷۴۵].
آیت الله حسینی زنجانی در اثبات حقانیت بیان حضرت فاطمه مینویسد:
«تجاوز از حق به دو جهت است:
۱٫ انسان به راه خطا برود، ولی قصد صواب داشته باشد، و از آن تعبیر به قصور می شود، مثل افرادی که در تحری و جستجوی حق هستند، اما به خطا دچار میشوند.
۲٫ انسان بعمد تجاوز از حق نماید و بر انگیزه ی هوای نفس، حق را نادیده بگیرد و آن را «شطط» و به تعبیر دیگر «تقصیر» میگویند.
بر این اساس است که صدیقه طاهره تأکید می کند که گفتارم نه از روی جهت اولی «ولا أقول ما أقول غلطا» است و نه از روی جهت دومی «شطط» است، بلکه متن حق و محض واقع است.»
حضرت فاطمه با بیان این فراز به این نکته تأکید میفرمایند که چیزی کم و زیاد از حق خویش را نمیخواهند و مرادشان از این جملات این است که من برای طلب فدک از روی تجاوز از حق و اندازه خویش منازعه نمیکنم بلکه فقط حقی را که طلب آن لازم است را میطلبم و هیچ چیزی مرا برای چشم پوشی از آن توجیه نمیکند[۷۴۶].
سپس حضرت زهرا در معرفی حضرت رسول اکرم و با الهام از قرآن کریم چنین میفرمایند:
«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ. فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ نِسَائِکُمْ وَ أَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِکُمْ وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِیُّ إِلَیْهِ »
نکته قابل توجه این است که حضرت بدین منظور این آیه را تلاوت فرمودند که به مردم یادآوری کنند که چه کسی را از دست دادهاند و به آنان بفهمانند که شخص ایشان تنها یادگار پیامبر هستند که بیش از هر کسی به راه او ایمان دارند و میخواهند هدفشان را دنبال کنند.
و اما حضرت فاطمه با بیان این فقره از خطبه «فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ نِسَائِکُمْ وَ أَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِکُمْ وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِیُّ إِلَیْهِ »و با این نحو استدلال و بدون اینکه نام امام علی را ببرند، میفرمایند پیغمبر خدا برادر پسرعموی من است و بدینترتیب به ماجرای عقد اخوّت که یک اخوّت حساب شده و معنوی بود اشاره میفرمایند.
و منظور حضرت فاطمه از اشاره به کسی که با پیغمبر اکرم نسبت معنوی و روحی داشته باشد سعادتمندخواهد بود، حضرت امیرالمؤمنین علی است که شایستگی اخوّت معنوی با رسول اکرم را یافتند. حضرت با بیان این نسبت عظمت حضرت امیرالمؤمنین را بیان میکنند که ایشان در سطح روحیات و معنویات پیغمبر اکرم هستند و همان مرتبه و عظمت را دارا میباشند، زیرا حقیقت عقد اخوّت بر اساس یک نوع هماهنگی روحی است[۷۴۷].
۱٫۹٫۴٫ استنادهای قرآنی
«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ»:
این فرمایش حضرت که به دنبال معرفی خویش وبیان خصوصیات پدر بزرگوارشان بیان گردیده اقتباسی بدون تغییر از آیه ۱۲۸ سوره مبارکه توبه میباشد:
لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیم[۷۴۸]
واین عبارات «فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ نِسَائِکُمْ وَ أَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِکُمْ وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِیُّ إِلَیْهِ » اشاره به این آیات شریفه دارد:
ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیماً[۷۴۹]
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً [۷۵۰]
۱۰٫۴٫ خدمات پیامبراکرم در دوران رسالت
«فَبَلَّغَ الرِّسَالَهَصادِعاً بِالنَّذارَهِ، مائِلاً عَنْ مَدْرَجَهِ الْمُشْرِکینَ، ضارِباً ثَبَجَهُمْ، اخِذاً بِاَکْظامِهِمْ، داعِیاً اِلى سَبیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَهِ و الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ، یَجُفُّ الْاَصْنامَ وَ یَنْکُثُ الْهامَّ، حَتَّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَ لَّوُا الدُّبُرَ. حَتَّى تَفَرََّى اللَّیْلُ عَنْ صُبْحِهِ، وَ اَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، و نَطَقَ زَعیمُالدّینِ، وَ خَرَسَتْ شَقاشِقُ الشَّیاطینِ، وَ طاحَ وَ شیظُ النِّفاقِ، وَ انْحَلَّتْ عُقَدُ الْکُفْرِ وَ الشَّقاقِ، وَ فُهْتُمْ بِکَلِمَهِ الْاِخْلاصِ فی نَفَرٍ مِنَ الْبیضِ الْخِماصِ.
او رسالت الهی خود را بهانجام رسانید و امور باعث عذاب پروردگار را اظهار نمود. از راه و روش مشرکان روی گرداند، و کمر آنان را در راه رسالتش شکست، و آنان را به اندوه مبتلا کرد، و مردم را با حکمت و پند نیکو به راه خدا دعوت نمود.
بُتان را شکست و سرهای گردنکشان را به خاک افکند، تا آنکه اجتماع آنان را از هم پاشید و آنان از صحنه پشت نمودند و نور صبح هدایت ظُلمت شرک را شکافت و پرده از حق برداشته شد. زعیم دینی گوینده شد، و آتش کفر خاموش گردید، و زبان شیاطین لال شد و پست فطرتان منافق هلاک شدند، و گره های کفر و خلاف از هم گشوده شد، و شما به کلمه اخلاص تکّلم نمودید با عدهای از پاکان که عفیف بودند.»
در این فراز از خطبه شریفه، حالات و کیفیت تبلیغ رسالت حضرت رسول اکرم در آن شرایط دشوار، به طور مشخص و رسا بیان می شود.
حضرت فاطمه میفرمایند: پیغمبر اکرم رسالتشان را در حالی ابلاغ کرد که مردم را صادعاً انذار میفرمود؛ منظور حضرت از صادع که تکلم درباره حق با صدای بلند و آشکار[۷۵۱]میباشد این است که پیامبراکرم در جمعی که جو غالب آن روز که توحش و شرک و جاهلیت بود، مبعوث شدند و با ندای توحید جو غالب را شکستند[۷۵۲].
«مائِلاً عَنْ مَدْرَجَهِ الْمُشْرِکینَ، ضارِباً ثَبَجَهُمْ، اخِذاً بِاَکْظامِهِمْ، داعِیاً اِلى سَبیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَهِ و الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ، یَجُفُّ الْاَصْنامَ وَ یَنْکُثُ الْهامَّ، حَتَّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَ لَّوُا الدُّبُرَ»
حضرت فاطمه در این قطعه از خطبه شریفه، یکی از ویژگیهای دعوت پیامبراکرم را همراه بودن با بیم و انذار توصیف میفرمایند.
از ویژگیهای انذار این است که مقابل افراد سخت ابتدا انذار کردن و سپس وارد عمل شدن، بیشتر موجب تأثیر شکاف در صفهای آنان می شود. از این رو در قرآن، وصف «نذیر»در وصف تمام پیامبران و به ویژه پیامبراکرم به مراتب بیشتر از وصف «بشیر[۷۵۳]» آمده است[۷۵۴].
بر این اساس پیامبر اعظم بنابر فرموده قرآن کریم مأمور میشوند خود را چنین معرفی فرمایند:
قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما أَنَا لَکُمْ نَذیرٌ مُبینٌ[۷۵۵]
لذا حضرت فاطمه هم بر اساس الهام از قرآن یکی از ویژگیهای پیامبر اکرم را ابلاغ کوبنده و شکننده همراه با بیم و انذار ترسیم میفرمایند.
یکی دیگر از ویژگی انقلاب پیامبر، قاطعیت و انعطاف ناپذیری در قبال راه و صفهای مشرکان است. حضرتدر این قسمت از خطبه «مائِلاً عَنْ مَدْرَجَهِ الْمُشْرِکینَ » اشاره میفرمایند پیامبر اکرم بدون توجه به مشرکین و با رویگردانی از آنها و برخلاف طریقشان راه خدا را پیمودند و مردم را به توحید دعوت و از بتپرستی و شرک انذار میفرمودند.
بنابراین یکی از ویژگی انبیاء آن است که در برابر مخالفان خود کوچکترین انعطافی نشان ندادهاند و استوار و مستحکم در مقابل آنان ایستادهاند. این قاطعیت را حضرت صدیقه طاهره در جملههای بعدی این فراز، چنین تصویر می کنند: «ضارِباً ثَبَجَهُمْ آخِذاً بِأکْظامِهِمْ»
عبارت «ضارِباً ثَبَجَهُمْ» بیانگر آن است که حضرت با کافران و مشرکان جهاد نمودند[۷۵۶].
این عبارت اشاره می کند که پیامبر اکرم با کمال شدت و قاطعیت با مشرکان برخورد مینمودند، همچنانکه خداوند متعال میفرماید: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّار[۷۵۷]
این عبارت«داعِیاً اِلى سَبیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَهِ و الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ» نشانگر عظمت اخلاقی و شرح صدر آن حضرت است که در مقابله با دشمنان، با حکمت و نیکی و موعظه برخورد میفرمودند و در جدل و گفتگو حسن خلق را برمیگزیدند.
و این روش حضرت همان روشی است که قرآن کریم به آن امر میفرماید: