۱۷ بتا- استرادیول
بیسفنولآ[۱۲]
بیفنیلهایپلیکلرینه (PCBs)
نانیلفنول[۱۳]
متوکسیکلر[۱۴]
دیاتیلاستیلبسترول[۱۵]
۱۱- کتوتستوسترون
وینکلوزولین[۱۶]
۳،۳- دیایندولیل متان[۱۷]
شکل۲-۱) ساختار شیمیایی برخی از ترکیبات مخرب سیستم درونریز [۳۹].
مقصد نهایی بیشتر ضایعات، محیطهای آبی هستند و روزانه حجم زیادی از پسابهای شهری و صنعتی به رودخانهها و آبهای نزدیک سواحل دریاها میریزند [۹۹]. بیشتر EDCها به ندرت به ذرات موجود در آب متصل میشوند و بنابراین به آسانی در دسترس موجودات آبزی قرار میگیرند و اثرات متعدی بر سلامت آنها ایجاد می کنند [۵۵]. از جمله این اثرات میتوان به ایجاد حالت دوجنسی در شکمپایان دریایی درمعرض تریبوتیلتین (TBT)[18]، کاهش جمعیت خوکهای آبی دریای بالتیک از طریق مصرف طعمههای آلوده، نازک شدن پوسته تخم در پرندگان ماهیخوار که طعمه آنها در معرض DDTقرار داشته اند و ناهنجاریهای گسترده در اندامهای جنسی تمساحهای ایالت فلوریدا آمریکا به دلیل حضور آلایندههای اورگانوکلرینی[۱۹] اشاره کرد [۲۸، ۳۴، ۴۱، ۶۸].
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
از میان گونه های آبزی، سیستم درونریز ماهی از بسیاری جهات مشابه مهرهداران تکامل یافتهتر است و در نتیجه ماهیان این قابلیت را دارند که به عنوان شاخص های زیستی تعیین اثرات EDCها بر سایر مهرهداران و حتی انسان به کار روند [۱۸]. از سوی دیگر، تنفس آبی و تنظیم اسمزی از جمله عواملی است که باعث می شود ماهیان بیشتر در معرض این ترکیبات قرار گیرند. نرخ بالاتر تنفس ماهیان در مقایسه با انسان به علاوه سایر ویژگیهای آبشش ماهیان از قبیل جریان مخالف خون و آب، غشای نازک بافت پوششی و سطح وسیع آن می تواند جذب ترکیبات از آب و انتقال آنها به جریان خون را افزایش دهد [۱۰۶]. ماهیان استخوانی آب شور به دلیل داشتن ویژگی هیپوتونیک[۲۰]، آب دریا را مینوشند اما ماهیان آب شیرین، هیپواسموتیک[۲۱] هستند و آب را به سمت بدن خود هدایت می کنند و ازاین طریق در معرض مواد موجود در آب قرار میگیرند [۲۶]. بنابراین اثرات EDCها در جوامع ماهیان با سرعت بیشتری قابل تشخیص است. اگرچه در برخی از موارد، ماهیان از نظر ظاهری کاملا در سلامت هستند اما به دلیل حضور انواع آلایندهها از تنشهای فیزیولوژیک در رنج هستند. حضور مداوم این آلاینده های زیست محیطی می تواند منجر به ایجاد جنسیتهای بینابینی[۲۲]، کاهش تراکم و تحرک اسپرم، کاهش اندازه گنادها، تغییر الگوی بیان ژن ویتلوژنین در انواع نر و ماده، انحراف نسبت جنسی و حتی نابودی کامل جمعیت ماهیان به عنوان جزئی از حیاتوحش رودخانه شود [۵۶]. این تاثیرات به دلیل وجود کنشهای متقابل بین ترکیبات مخرب سیستم درونریز و این سیستم در آبزیان ایجاد می شود.
سه محور اصلی سیستم درونریز که توسعه و عملکرد تولیدمثلی را به عهده دارند، محورهای هیپوتالاموس- هیپوفیز- گناد (HPG)[23]، هیپوتالاموس- هیپوفیز- تیروئید (HPT)[24] و هیپوتالاموس- هیپوفیز- غدهی بینکلیه (HPI)[25] هستند که مهمترین آنها محور HPG هستند.
محور HPG از سه جزء اصلی تشکیل شده است (شکل ۲-۲): الف) هورمونهای آزاد کننده گنادوتروپین (GnRH)[26] ب) گنادوتروپهای موجود در بخش قدامی هیپوفیز که گنادوتروپینهای (GtH)[27] نوع اول و دوم را ترشح می کنند و ج) سلولهای سوماتیک گنادها (سلولهای تکا و گرانولوزا در تخمدان، سلولهای لایدیک و سرتولی در بیضه). GtH-। بر سلولهای تکا در جنس ماده و لایدیک در جنس نر و GtH-॥بر سلولهای گرانولوزا در جنس ماده و سرتولی در جنس نر اثر می گذارد. متعاقب آن، استروئیدهای جنسی گناد حاصل از اثر محرک GtH-। به همراه بازدارندهای پروتئینی حاصل از اثر GtH-॥، به جریان خون رها می شود و با ایجاد بازخور در گنادوتروپهای هیپوتالاموس و هیپوفیز باعث کاهش ترشح GnRH،GtH-। و GTH-॥ میشوند. در واقعیت مکانیسم عمل این محور بسیار پیچیدهتر است. مثلا اثرات GnRHبر ترشح GtH-। و GtH-॥اساسا با یکدیگر متفاوت است چراکه GtH-। به صورت شدید (در برهههای زمانی خاص) ولی GtH-॥ بسیار آهسته و طی چندین ساعت ترشح می شود [۲۰، ۲۴].
علاوه بر اینگونه پیچیدگیهای جزئی موجود در طرح اولیه سیستم درنریز، فاکتورهای مهم دیگری نیز وجود دارد که باید مدنظر قرار گیرند. یکی از این فاکتورها، تنظیم میزان حساسیت سلولها نسبت به محرکها است. گنادوتروپها پاسخپذیری ثابتی به تحریکات GnRHو سلولهای هدف در گنادها پاسخپذیری ثابتی به تحریکات GtH-। و GtH-॥ ندارند. مثلا تواترهای غیرطبیعی ناگهانی یا مزمن GnRH یا ترکیبات مشابه آن، منجر به تخریب یا همئوستازی منفی گیرندههای آن در گنادوتروپها می شود و آنها را نسبت به تحریکات آتی مقاومتر مینماید.
شکل ۲-۲) نمودار شماتیک از محور HPG در ماهیان [۲۶].
موضوع بسیار مهمی که سبب پیچیدگی بیشتر این محور می شود، نقش پروتئینهایی است که به استروئیدهای جنسی متصل میشوند. این پروتئینها شامل آلبومین و آلفا-فتوپروتئین[۲۸] و گلبولین متصل به هورمونهای جنسی (SHBG)[29] در انسان است. تقریبا ۹۷-۹۸% از تستوسترون و E2 در گردش خون انسان به SHBG متصل و تنها ۲-۳% از آن آزاد و از نظر زیستی فعال است [۸۳].
مورد دیگری که باعث پیچیدگی بیشتر محور HPG می شود، برهمکنشهای اجزاء برونریز و درونریز این محور است. مثلا تستوسترون تولید شده در سلولهای لایدیک بر سلولهای سرتولی مجاور اثر می گذارد. به نظر میرسد که این موضوع مهمترین نقش تستوسترون در جنس نر است چراکه اثرات آن بر سلولهای سرتولی، اصلیترین مسیری است که اسپرماتوژنزیز را پشتیبانی می کند [۹۱]. اثرات مشابه در تخمدان نیز مشاهده می شود. آندروژنهای ساخته شده در سلولهای تکا، اثرات برونریزی را بر سلولهای گرانولوزای مجاور (فولیکولهای در حال توسعه) اعمال می کند. مهمترین نتیجه در معرضقرارگیری سلولهای گرانولوزا با تستوسترون این است که این سلولها میتوانند این آندروژن را به E2 تبدیل کنند. قابلیت سلولها در بیان آروماتاز و یا ۵آلفا-ردوکتاز[۳۰] در تبدیل یک هورمون برونریز با اثر موضعی (تستوسترون) به یک هورمون درونریز (E2 یا دیهیدروتستوسترون (DHT)[31]) بسیار رایج است [۹۲، ۹۳].