عکس (۲-۱) نقش آب بر روی سفال لایه دوم سیلک
۲-۵-۱ نیایش آب بر روی سفال های پیش از تاریخ:
آیین تقدیس آب از برای افزونی و برکت زایی آن را ستود،راز و رمز نیایش آب و پیوندش با انسان،به صورت نمادین و هندسی بر روی سفال ها نقش بست.این راز و رمز ها و این نماد ها مانند ذکری برای نیایش آب بود و همواره تکرار می شد و در ذهن انسان کهن کارکردی جز خنثی کردن افسون و جادوی خشکی نداشت.او می پنداشت که این نقوش مقدس با نیروی ماورایی خود علاوه بر تاکید بر تقدس آب،جادوی خشکی را تبدیل به نیروی حیات بخش آب می کند. عکس(۲-۲)(۲-۳) سفال سیلک قرن چهارم ق.م
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
عکس (۲-۴)سفال سیلک با نقوش انتزاعی آب
۲-۶ عیلام:
در دین عیلامی مار= حفاظت ازآب(افزون بخشیدن)خرد و ثروت(برکت)را داشت.در دین عیلامی مار بن مایه ی مکرر است که به ویژه بر کوزه ها و آبدان ها نقش شده است.مار نقش دور دارنده نیروهای شیطانی را نیز داشته است.مارها بر دروازه ها،برگرد شاهان،بر گرد محراب ها و بر دسته ی سلاح ها نقش می شوند و در حالی که به خود پیچیده بودند تختگاه خدایان به شمار می آمدند.
۲-۶-۱ کورنگان:
اولین و قدیمیترین نقش برجسته اسلامی در استان فارس بوده است.صحنه بار عام خدایان تمام نقوش و عناصر تشکیل دهنده کورنگان سخن از رمزهای آب و برکت دارند و هر یک دارای کار ویژه ای می باشد.
“کر(کور)” موجود در کورنگون ، رودخانه کر و حتی “کار” در کارون به پاسداشت خدای آب شیرین ایلامی است که به “کر” اشتهار داشته است.
عکس(۲-۵)نقش کورنگان در دو طرف حرکت مومنان
)خدای کوهستان و آب که بر تختی از یک مار چنبره زده نشسته و سر مار را با دست چپ خود گرفته است وروی دست راستش فواره ای از آب قرار دارد که احتمالا به جهت بخشش و تقدیس نزد اوست-تصویر بازسازی شده کورنگون توسط کاشف آن ارنست هرتسفلد-برداشت از کتاب” دنیای گمشدۀ عیلام” نوشته والترهینتس
عکس(۲-۶) تخت مار ایزدان در صحنه اصلی کورنگان
دکتر مهرداد بهار در کتاب اسطوره و فرهنگ یادآور شده که این نقش احتمالا نقش خدای نپیریش بهمراه یک الهه (احتمالا کیریشنا) است نپیریش ، خدای کوهستان و آب است که بر تختی از یک مار چنبره زده نشسته و سر مار را با دست چپ خود گرفته است وروی دست راستش فواره ای از آب قرار دارد که احتمالا به جهت بخشش و تقدیس نزد اوست و این آب پس از آن دو شعبه شده قسمتی به پشت سر برای حامیان و کاهنان و قسمتی برای شاه و پیروان اختصاص داده شده است و تعداد پیروان نقش شده در روبرو ۲۷ نفرند که با تعدادی که پشت سر ترسیم شده و در حال محوند این تعداد به بیش از ۳۵ نقش میرسد”
۲-۶-۲ چغازنبیل (بررسی آب و تقدس آن )
شهر چغازنبیل (دور اونتاش)توسط اونتاشگال پادشاه ایلام در حدود قرن ۱۳ قبل از میلاد بنا شده است .شهر علاوه بر معابد زیاد که به خدایان نثار شده است،دارای کاخ های فراوان و نیز مقبره هایی برای مردگان و عمارت ها یی که اداری و سکونتی بوده است.سه حصار خشتی تو در تو ابنیه مذهبی و غیر مذهبی شهر چغازنبیل را محصور می سازد(صراف،۱۳۷۲،ص۷۴) عکس(۲-۷) مسیرها و دروازه های چغازنبیل
حصار سوم با ۷ دروازه مخصوص زیگورات بزرگ یا معابد اهدایی شاه اونتاشگال به (خداوندگان شهر شوش)اینشوشیناک بوده است
معنای تحت الفظی کلمه زیگورات گلدسته ای سر بر افراشته است.
دنیای آسمانی و جهان ما ورای آن در نظر این مردمان(ایلامیان)از جمله نخستین واقعیت ها بود برای صعود به آسمان ها ،نیایش موثر،نیازمند چایگاهی رفیع بود،محلی که در آن جا نیایشگر از زمین دور به قدرت های آسمانی نزدیک می شود.
زیگورات گواه صادقی است بر شور و شوقی که نسبت به کوهستان داشته اند.زیرا که از کوه نیروی حامی حیات بیرون می تراود،در زمستان که حالت نیمه جانی تهدید آمیزی بر سرزمین چیره می شود،یا در تابستان به هنگامی که رستنی ها در اثر نیروی مخرب گرما پژمرده می شود،فقط کوه است که نوید تجدید حیات می دهد.
کوه با نگهداری برف و گرفتن رطوبت ابرها تبدیل به مخزن بزرگی می شود و تمام زندگی بشر وابسته به بیرون تراویدن آب های ثمر بخش آن است.هنگامی که در نتیجه ی تابش آفتاب سوزان زمین خشک می شود و خدایان نعمت نا پدید می گردند،طبیعی است که تصور شود به درون کوه پناه برده اند به منظور تجدید حیات،نیروی زندانی باید آزاد گردند.
و کوه مقدس که آسمان و زمین در آنجا به هم می پیوندند،در مرکز جهان قرار می گیرد هر معبد و کاخی،هر شهر مقدس و بارگاه شاهانه ای،یک کوه مقدس محسوب می شود و در نتیجه به صورت یک مرکز در می آید(ایلیاده ۱۳۷۵،ص۲۵) بنابر این زیگورات چغازنبیل نماد کوه مقدسی است که نگهدارنده ی آب های ثمر بخش است که کارکرد های رمزی تمرکز و وحدت بخشی،ارتباط با جهان بالا و ایزدان و آزاد سازی آب های برکت زا را داراست و راز تقدس و قدرت بیکران آن تنها در برگزاری مراسم آیینی مقدس نهفته است و آن گاه چشمه ها از کوه ها می جوشند.وآب ها بر گستره زمین جاری می گردند.
آخرین تحقیقاتی که راجع به وضعیت حیاط مرکزی انجام گرفته نشان می دهد که در قسمت مرکزی حیاط حوض بزرگی پر از آب بوده است و نیایشگران قبل از ورود به داخل معبد اینشوشیناک می بایستی خود را با آب تطهیر می کردند تا اذن ورود به داخل معبد را به دست می آوردند(صراف،۱۳۷۳،ص۸۱)
شاه اونتاش ناپیرشا،همسرش ناپیراسو و خواهر زاده اش و دیگر بزرگان در ارابه پیروزیشان از حریم سلطنتی نزدیک دروازه شاه در زیگورات در طرف جنوب شرقی معبد وارد می شوند.بعد از گذر از دروازه ۴ کاهنان از یک کوزه گلی بزرگ که باقیمانده ی آن کشف شده است روی دست پادشاه آب می ریزند.آن گاه زوج سلطنتی مراسم صعود به معبد اصلی از پلکان جنوب شرقی آغاز می کنند.
وجود حوض مخصوص تطهیر و کوزه آب پاک و تطهیر شده برای شروع مراسم مذهبی گواه این باور ایلامیان است که آب علاوه بر کارکرد شستشو و پاکیزه گی کارکرد تطهیر ،روح و روان از پلید ها را دارد.
چغازنبیل نمونه ای از تقدس به آب پاک و ثمر بخش می باشد که تمامی ساختار وجودی آن سخن از راز فراوان دارد.کوه مقدس در زیگورات عظیم بازتاب می یابد تا که ارتباط با ایزدان تداوم بخشد و در اثر این ارتباط نیروی نهفته آن(آب حیاط)از آن تراوش کند و نهر بزرگ جریان یابد و برکت بخش هستی باشد تا که روح و جسم مردمان نطهیر پیدا کند.پالایش روح و جسم با آب در مراسم مذهبی مقدس قبل از ورود به معبد باعث ارتباط روح با جهان دیگر و خدایان برکت بخش می شود
عکس(۲-۸) حمل تندیس همراه با مراسم آیینی و موسیقی عکس(۲-۹) پلکان جنوبی زیگورات
۲-۷ آریاییان :
آریاییان شاخه شرقی هند و اروپاییان را تشکیل می دهند. هند و اروپاییان اقوام سفید پوستی بودند که در هزاره چهارم ق. م در روسیه ی مرکزی می زیستند در اواخر هزاره ی یاد شده به عللی که درست شناخته شده نیست،به اطراف،به جنوب سیبری و سراسر اروپا روی آوردند.یونانی ها،رومی ها،ژرمن ها،روس هاو بعضی ملل کوچکتر امروزی در اروپا،و ارمنی ها ایرانیان و هندوان بخش شمال هند در آسیا بازماندگان امروزی اقوام کهن هند و اروپایی به شمار می روند.
آریاییان تاثیر های قومی و فرهنگی عمیقی از ترکیب با اقوام و فرهنگ های بومی غرب آسیا و نجد ایران پذیرفتند و ار این امر ترکیب فرهنگ ایرانی شکل گرفت آثار این مشترکات فرهنگی خیلی کهن از دره ی سنه تا مدیتران شرقی وجود دارد و این فرهنگ بومی منطقه است.آریایی ها ،به استناد باستان شناسی و تاریخ،وقتی به دره ی سنه و به نجد ایران وارد شدند،یک فرهنگ بومی بسیار متمدن وجود داشت و فرهنگ آریایی با آن ترکیب شد.(ص۴۰۴)
۲-۷-۱ دین:
این تلفیق فرهنگی آریایی –بومی در ایران هزاره اول پ.م یک کیفیت بسیار ویژه دارد،که منعکس در افکار زرتشت و عصر زرتشت در شرق و منعکس در افکار هخامنشیان و عصر ایشان در کتیبه های هخامنشی در غرب است.هزاره اول پ.م،هزاره شگفت اوری است و انقلاب دینی –فکری عظیمی در طی آن رخ می دهدو آن کیفیت ویژه محتوایی این فرهنگ دین است که جوامع،به علل مختلف تاریخی ،فرهنگ،اجتماعی و ملت های دیگر به سمت یکتا پرستی حرکت می کند و بسیاری از نو آوری های فکری،از جمله عرفان و فلسفه ،در این عصر پدید می آید….دین آریایی که میان قبایل آریایی نجد ایران از عصر زرتشت شکل گرفته بود اهوره مزدا را خدای بزرگ می دانست و بر آن بود که اهوره مزدا و دیگر خدایان کنار هم هستند ولی فاصله اهوره مزدا با بقیه بسیار است.بعد همین عقاید رشد می کند و درگهان زرتشت به صورت متعال منعکس می گردد(بهار ۱۳۵۷،صص۴۱۵ تا ۴۱۶)
بهار ۱۳۷۷،ص۴۳۱)کهن ترین مدارک ما درباره باور های دینی آریاییان(هند و ایرانیان)ده کتاب ریگ ودا و الواح حتی میتانی است.بنابر ریگ ودا،آریاییان دو گروه خدای خیر داشته اند که خود به سه طبقه ی روحانی فرمانروا،ارتشتار و کشاورز(تولید کننده)تقسیم می شده اند.اعتقاد به دو گروه خدا بیشتر در ارتباط با مسایل مادی و معنوی بود و تقسیم طبقاتی ایشان خود انعکاسی از تقسیمات طبقاتی و استقلال نسبی هر طبقه در جامعه آریایی کهن بوده است و در کهن ترین کتاب های ریگ ودا موجودات بشری هم وجود دارند،ولی گروه بندی و ساختار مشخصی ندارند.
اما در فرهنگ آسیای غربی که از سند تا سرزمین های شرقی کنار مدیترانه گسترده بود و بر فرهنگ آریایی تازه وارد چند هزار سال حق تقدم داشت،اساس دین بر وجوددو گروه خدایان و ضد خدایان،یا خدایان خیر و خدایان شر،قرار می گرفت و بنا بر اشارت اسطوره ای،هر دو خدایان خیر و شر معمولا از غول خدایی نخستین پدید آمده بودند که پس از پدید آوردن دو گروه،خود دیگر نقشی عمده به عهده نداشت(ص۷۶)
این اعتقاد به خدایان خیر و شر فرهنگ آریایی و آسیای غربی به طرز جالبی با هم در آمیخت و در ادوار بعدی پایه ی به وجود آمدن ایزدانی مانند مهرو ایزد بانو آناهیتا،با کارکردهایی شد که در کناراهوره مزدا هر سه طبقه روحانی فرمانروای ارتشتار و کشاورز تولید کننده را پوشش می داد و نیز اعتقاد به خدایان خیر و شر که از غول خدای نخستین پدید آمده بودند که خود دیگر نقشی بر عهده نداشت باعث به وجو آمدن عقاید و آیین زروانی در اعصار بعدی شد.
۲-۸ اسطوره و ایزدان مربوط به آب در باورهای زرتشتی:
از آن جا که اساطیر و ایزدان مربوط به آب بسیار دیرینه اند و قدمت مشخصی برای آن ها نمی توان در نظر گرفت و برخی از آنان پیشینه ای مربوط به قبل ورود اقوام آریایی و نیز قبل از ظهور زرتشت مقدس دارندو گستره وسیعی از باورهای مقدس ایران زمین را به خود اختصاص داده اند.بنابر این نمی توان آنان را به زمان و مکان خاص محدود کرد،زیرا که اندیشه اساطیری از ازل شروع می شود و در طی زمان اساطیر شکل می گیرندو بنا به نیاز مردمان و نوع طبیعت محیطی دارای کارکردهایی می شوند؛در ادوار تاریخ به طور دائم این اساطیر دگرگون می شوند و از شکلی به شکل دیگر تغییر می یابند و یا کارکردهای یک اسطوره(ایزد)به اسطوره دیگر انتقال می یابند ولی مهم آن است که ساختار کارکرد و کار ویژه این اساطیر و ایزدان همواره ثابت و زنده می ماند و بسته به ساختار اجتماعی و فرهنگی و نیاز بشر،خود را به نوعی نمایان می سازد.
۲-۸-۱ نبرد میان خدایان و دیوان:
ثنویت مشخصه دین زرتشتی است ،و آن اعتقاد به وجود دو نیروی اساسا متضاد است که دست اندر کار عالم اند.آریاهای باستان به دو نیروی متضاد (راستی) یا (نظم) و (دروغ) یا (بی نظمی)اعتقاد داشتند.واین همان اندیشه ای است که دین زرتشتی آن را اتخاذ کرد و گسترش داد.در این دین پیروان (راستی)اشون و بدکاران یعنی پیروان (دروغ)دروگون نامیده می شوند.(جان هینلز،اساطیر ایران،۱۳۶۸،ص ۶۷)
۲-۸-۲ نیرو های خیر (اهوره مزدا سرور دانا):
اهوره مزدا (اورمزد در متون بعدی) به معنی (سرور دانا) نامی است که زرتشتیان به خدا داده اند.چنان که از نام او بر می آید،ویژگی او خرد است-کسی است که نه فریب می خورد و نه می فریبد،این سرور بخشنده و خیر مطلق است.او که پدر و ماد رآفرینش است،مسیر خورشید و ماه و ستارگان را ساخته است. او بوده و هست و خواهد بود.به سخنی دیگر او جاودانه است،اما در دوران کنونی قادر مطلق نیست،زیرا توانایی او به دلیل دشمن عمده اش یعنی اهریمن محدود است.اما زمانی خواهد رسید که بدی مغلوب شود و اهوره مزدا با قدرت مطلق فرمانروایی کند.
۲-۹ امشاسپندان:
اورمزد امشاسپندان را می آفریند.امشاسپندان جلوه های اورمزد به شمار می آیندو هر کدام از آن ها دشمن مستقیمی در میان دیوان دارند تعداد اصلی امشاسپندان شش است.در حالی که معمولا از هفت امشاسپند سخن به میان می آید.این اختلاف از آن جا ناشی می شود که در متن های متاخر ایزد سروش را یکی از امشاسپندان به حساب می آورند و تعداد آن ها را به هفت می رسانند.گروهی خود اورمزد را به عنوان هفتمین امشاسپند و در راس آن ها و برخی معتقدندبه آفرینش سپند مینو به عنوان نخستین امشاسپندهستند.
سپند مینو،بهمن،اردیبهشت،شهریور،اسپندارمد،خرداد،امرداد(امرتات)،هفت امشاسپندان می باشند.که در این میان خرداد(هئوروتات)به معنی تمامیت،کلیت و کمال و مظهری است از نجات افراد بشر،آب را حمایت می کند و در این میان شادابی گیاهان مظهر اوست.این امشاسپند مونث است.(حریریان و همکاران،۱۳۷۶،ص۶۵)
۲-۱۰ ایزدان:
پس از آفرینش امشاسپندان،اورمزد ایزدان را می آفریند که قوای منفی مقابل آن ها دیوان هستند…. شماری از ایزدان از خدایان باستانی هستند یعنی پیش از زرتشت نیز جنبه خدایی داشتندمانند مهر،آناهیتا،تیشتر(مهر افزون کننده آب، ها،آناهیتا مظهر تمامی آب ها ی روی زمین ،تیشتر فرشته باران آور،همگی در ارتباط با آب زایی هستند،برخی با آئین های دینی ارتباط دارند.مانندایزد آتش و ایزد هوم.خدایان مهم بر گردونه سوارند گردونه هایی که با چهار اسب،اسب ها غالبا تناسبی با خدای گردونه دارند.برای مثال چهار اسب گردونه ی آناهیتا،ابر،باران،برف و تگرگ هستند.
۲-۱۰-۱ مهر:
سنت پرستش مهر به دوران بسیار کهن بر می گردد.او در باورهای باستانی این سرزمین خدایی است بسیار دیرینه ولی در سنت دینی زرتشتی در رده ی پایین تر از زرتشت قرار می گیرد و آفریده ی او محسوب می شود،از آفرینش او پاسداری می کند(صص۶۶،۶۷) بنا به کهن ترین متن ها مهر(میتره) دارای کارکرد برکت زایی باران آوری و خداوندی بر رودها می باشد(بهار ۱۳۵۷،ص۶۹)
۲-۱۰-۲ اپام نپات یا برز ایزد:
ایزدی است بسیار قدیمی به معنی تخمه ی آب ها و یکی از سه خدای بزرگی است که لقب اهورا داشته اند و این خود گویای اعتبار اوست..خواسته ی او این است که به فره ای که در نبرد(ایزد آتش)با اژدهای سه پوزه بد دین(ضحاک)به سوی دریای فراخکرد(دریایی که اردوی سور آناهیتا به عنوان رود اساطیری به آن می ریزد)گریخته است دست یابد.این ایزد کم کم در برابر اردوی سور آناهیتا رنگ میبازد و قدرت و ویژگی هایشرا به این ایزد بانو منتقل می کند.
۲-۱۰-۳ اردوی سور آناهیتا:
ایزد بانویی با شخصیتی بسیار برجسته که جای مهمی در آیین های ایران باستان به خود اختصاص می دهد و قدمت ستایش او به دوره های بسیار پیشین و حتی به زمان پیش از زرتشت می رسد.اردوی به معنی رطوبت،در آغاز نام رودخانه مقدسی بوده است و به پیروی از اصل شناخته شده ای در اساطیر نام رودخانه،شخصیت خدایی پیدا کرده است…سوره یا سورا،بخش دیگر نام اردوی سوره آناهیتا معنی نیرومند و پر زور دارد.و آناهیتا پاکی و بی آلایشی معنی می دهد.این ایزد بانو در کتیبه اردشیر دوم هخامنشی و در بسیاری از متن های دیگر به صورت خلاصه شده آناهیتا در می آید.او که نخست به رودخانه ی اردوی سروری داشت کم کم بر همه ی آب ها سروری می یابد و بنا بر بندهش،پدر و مادر آن ها می شود و از اپام نپات هم پیشی می گیرد و شخصیت اپام نپات بر شخصیت او تحلیل می رود.این ایزد بانو با صفات نیرومندی،زیبایی و خردمندی و به صورت الهه ی عشق و باروری نیز در می آید زیرا چشمه ی حیات از وجود او می جوشد و بدین گونه مادر خدا نیز می شود.تندیس های باروری را که به الهه ی مادر موسومند و نمونه هایی از آن از تپه سراب کرمانشاه(عکس خدا مادر در تپه سراب کرمانشاه)با قدمتی در حدود هزاره ۶ پ.م و خدا مادر هایی که در کاوش های ناحیه شوش بدست آمده تجسمی از این ایزد بانومی دانند.اردوی سور آناهیتاگردونه ای دارد با ۴ اسب سفید اسب های گردونه ی او:ابر،باران،برف،تگرگ هستند(حریریان و همکاران صص ۶۹ و ۷۰)
اسب های آناهیتا در یشت هر کدام نمادی از حالت های گوناگون آبند یا با عامل برکت بخش ارتباط دارند و آناهیتا این گردونه را که نماد چرخه هستی زندگی بخش است و با چهار حالت گوناگون آب،کشیده می شود را می راند و هدایت می کند.او هدایت کننده عوامل برکت زا می باشد و نیز گاهی با همین گردونه اسبان در جنگ یاری گر نیکان بوده و بر بدان می تازد.او در بلند ترین طبقه آسمان جای گزیده و بر کرانه ی هر دریاچه ای خانه ای آراسته،با صد پنجری درخشان و هزار ستون خوش تراش دارد.او از فراز ابر های آسمان به فرمان اورمزد،باران و برف و تگرگ را فرو می باراند.نطفه ی مردان را پاک می کند و زهدان زنان را برای زایش آماده می سازد.او خدای محبوبی است و همیشه علاقه و احترام عمیق پیروان بسیاری را به خود جلب کرده است.