ب. کنایه؛
این حکمت کنایه تعریض است،مقصود امام (ع) آن است که برحذر دارنده از پیشامد بد مانند کسى است که مژده نجات از آن را مىدهد، که وجه شبه روشن است. این عبارت براى وادار ساختن بر توجه به هشدار دهنده و شنیدن هشدار او به منظور نجات است با تشبیه وى به کسى که بشارت دهنده است(همان منبع:۲۷۷)
همانندى هشدارها با بشارتها من حذّرک کمن بشّرک ۲- همانندى هشدار دهنده با بشارت دهنده من حذّرک کمن بشّرک(دشتی ؛ ۱۳۷۶: ۱/۶۹۸)
۴-۰۲۰ نهج البلاغه حکمت۶۵
* وقالَ علیه ٱلسَّلامُ: فَقْدُ ألأحِبَّهِ[۳۷] غُرْبَهٌ * و درود خدا بر او، فرمود: از دست دادن دوستان غربت است.
موضوع: (اخلاقى، اجتماعى، تربیتى)ترک دوستان و تنهایى
حضرت(ع)دراین کلمه نورانی به دووظیفه مهم درباره دوستان اشاره می فرماید: ۱- ضرورت حفظ دوستىها فقد الاحبّه غربه ۲- پرهیز، از دست دادن دوستان فقد الاحبّه غربه… (خوانساری ؛۱۳۶۶ : ۵/ ۱۳۷)
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
الف.استعاره؛
فقدالاحبه استعاره مکنیه است. (ألأحِبَّهِ)دوستان را به متاع گرانبهایی تشبیه کرده است ومشبه به را حذف وفقدرا که به معنی گم کردن و از دست دادن است به عنوان کنایه تخییلیه ذکرکرده است. این شبیه سخن آن بزرگوار است که فرموده است: «الغریب من لیس له حبیب»غریب کسی است که دوست ندارد.
وطن ازجهات مختلفی برای انسان سودمند است،اورا درسایه خود پناه می دهد،درخانه اش سکونت میدهدوراه کسب معیشتش را به وی نشان می دهد.وازبزرگترین فوائدش انس گرفتن با دوستان ورفیقان و برادران است .بنابراین وقتی دوستان و رفقایش را ازدست بدهدگویی از وطن مأنوسش بیرون رفته وگرفتارمرگ و وحشت شده است. (خوئی، ۱۲۹۱ه.ق:۲۱/۱۰۱)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
لفظ غریب را از آن رو براى از دست دادن دوستان استعاره آورده است که هر دو باعث وحشت و تنهایى است.
۴-۰۲۱ نهج البلاغه -حکمت ۶۲
* وقالَ علیه ٱلسَّلامُ: وَ إِذا حُیِّیتَ بِتَحِیَّهٍ فَحَیِّ بِأَحْسَنَ مِنْها وَ إِذَا أُسْدِیَتْ[۳۸] إِلَیْکَ یَدٌ فَکَافِئْهَا بِمَا یُرْبِی[۳۹] عَلَیْهَا وَ الْفَضْلُ مَعَ ذَلِکَ لِلْبَادِی[۴۰] *
و درود خدا بر او، فرمود: چون تو را ستودند، بهتر از آنان ستایش کن، و چون به تو احسان کردند، بیشتر از آن ببخش. به هر حال پاداش بیشتر از آن آغاز کننده است.
موضوع: (اخلاقى، اجتماعى)روش پاسخ دادن به ستایشها و نیکىها
وتحیت اصطلاحی است برای هرگونه خوبی و خیری ،پس هرگاه کسی ترابا بخششی مورد عنایت قرار داد ودرحق توخوبی رواداشت ازدادن هدیه ،مهمانی وهبه ای توبایدبا خوبی ای بزرگتراز آن جبران نمایی .ولی بدان اوبرتوبرتری دارد چونکه اوآغاز کننده است و توفقط نیکی را جواب می دهی ،وبرتری از آن شروع کننده است ….( موسوی ؛۱۳۷۶: ۵/ ۲۵۱)
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
الف.مجاز؛
(یَدٌ)مجاز مفردومرسل به علاقه آلیت وابزار،آنکه بخشش می کند انسان بخشنده است و دست تنها وسیله بخشش و عطا می باشد.إِذَا حُییتَ بِتَحِیَّهٍ فَحَیِّ بِأَحْسَنَ مِنْهَا … ، «چون تو را تحیت و درودى گویند به از آن پاسخ گوى، و چون دستى به تو نعمتى ارزانى داشت با نعمتى فزونتر آن را جبران کن و با این همه فضیلت براى آغازگر است.» جمله نخست مقتبس از قرآن عزیز است و جمله دوم متضمن معنى مشهورى است(ابن ابی الحدید؛۱۳۷۴: ۷/ ۲۷۲)
ب.کنایه؛
و مقصود از جمله سوم « وَ الْفَضْلُ مَعَ ذَلِکَ لِلْبَادِی » کنایه ی ایماء از کرم و بزرگوارى و تشویق به کار پسندیده است.(مکنی عنه)
۴-۰۲۲ نهج البلاغه-حکمت ۶۳
* وقالَ علیه ٱلسَّلامُ: ٱلشَّفِیعُ جَنَاحُ ٱلطَّالِبِ *
و درود خدا بر او، فرمود: شفاعت کننده چونان بال و پر در خواست کننده است.
موضوع: (اخلاقى اجتماعى)ارزش شفاعت
حضرت (ع)اشاره مىکند که متصدى امر خلافت چگونه باید باشد و چگونه از مشکلات رهایى مىیابد، سپس موفقیت و پیروزى را براى کسى مىداند که یار و یاور داشته باشد. زیرا قیام با یاور یا کنارهگیرى بدون یار و یاور نوعى رستگارى است.( بحرانی ؛۱۳۷۳ :۵/۴۸۱ )
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
الف.استعاره؛
(شفیع)استعاره مکنیه است .دراین حکمت شفیع به پرنده تشبیه شده است ومشبه به (پرنده) درجمله ذکرنشده امام بال(جناح)را که از لوازم مشبه به است به عنوان قرینه تخیلیه (استعاره تخییلیه)آورده است. (عرفان ؛۱۳۵۸ :۲/ ۱۵۴-۱۴۲)
جناح را از آن رو که شخص واسطه همچون بال پرنده وسیله رسیدن طالب، به مقصود خود مىباشد، استعاره مصرّحه آورده است. (همان منبع)
ب. تشبیه؛
درراین کلمه شفیع(مشبه مفردمطلق عقلی) به (جَنَاحُ:بال پرنده، مشبه به مفردمقیدحسی) تشبیه شده است ونوع تشبیه بلیغ وبا توجه به ادات ووجه شبه مجمل و موکّدنیز می باشد. (همان منبع : ۲۲-۱۹)
۴-۰۲۳ نهج البلاغه حکمت ۶۶
* وقالَ علیه ٱلسَّلامُ: فَوْتُ ٱلْحَاجَه[۴۱] أَهْوَنُ[۴۲] مِنْ طَلَبِهَا إِلَى غَیْرِِ أَهْلِهَا *
«از دست رفتن حاجت، آسانتر از درخواست آن، از کسى است که نا اهل است»
موضوع: روش خواستن (اخلاقى، اجتماعى)
مقصود از نااهل، فرومایگان و تازه به نعمت رسیدههاى بىریشهاند… این سخن باعث جذب دو فضیلت قناعت و بلند همّتى است. (همان منبع)
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
الف.مجاز؛
وحاجت در« فَوْتُٱلْحَاجَه»مجاز است به علاقه کلیت.زیراحاجت یک مفهوم کلی و اسم جنس است وبرتمام نیازهای مادی و معنوی بشردلالت دارد. (همان منبع : ۱۲۳-۱۱۱)
ب.استعاره؛
(فَوْتُ ٱلْحَاجَه):استعاره تصریحیه تبعیه است بدین صورت که حرمان وناکامی دررسیدن به خواسته و نیازهای ضروری به فوت تشبیه شده وحاجت رابه عنوان قرینه ذکرکرده است ( همان منبع)
۴-۰۲۴نهج البلاغه-حکمت ۶۸
* وقالَ علیه ٱلسَّلامُ: ألعَفَافُ زِینَهُ[۴۳] ٱلْفَقْرِ وَ ٱلشُّکْرُ زِینَهُ ٱلْغِنَى*