اهرم تجاری
تداعی برند
وفاداری برند
سایر دارایی ها
(شکل ۲-۲) مدل ارزش ویژه برند آکر (۱۹۹۱)
در مدل آکر، منظور از آگاهی از برند، میزان و قدرت حضوری است که برند در ذهن مصرف کننده دارد. چهار نوع آگاهی از برند وجود دارد: الف) آگاهی ذهنی بسیار بالا؛ ب) یادآوری برند؛ ج) تشخیص برند؛ د) ناآگاهی (Aaker, 1996).
تداعی برند، آکر در سال ۱۹۹۱ تداعی برند را هر چیز مرتبط با ذهن در مورد نوع خاصی از برند یا تصویر آن تعریف نمود. تداعی برند رابطه نزدیکی با دانش نوع خاص آن توسط مشتری دارد. این دانش توسط هرگونه ایده، نمونه و حقایقی که توسط محصول ایجاد میگردد، شکل میگیرد (پرهیزگار و ابراهیمی عابد، ۱۳۹۱، ۶۴).
کیفیت درک شده برند، نوعی تداعی ذهنی برند است که به سطح بالاتری رسیده است و به شرایط و چگونگی داراییهای برند می پردازد (Aaker, 1996). آکر در مدل خود بیان مینماید که کیفت درک شده می تواند از ۵ طریق بر ارزش ویژه برند مؤثر باشد: (۱) دلیلی برای خریدن نام تجاری؛ (۲) تمایز/جایگاه یابی؛ (۳) اضافه پرداخت قیمت؛ (۴) جلب علاقه اعضای کانال توزیع به استفاده از محصول با کیفیت ادراک شده بالاتر؛ (۵) توسعه برند (Aaker, 1991). سؤالهایی که برای اندازه گیری این شاخص به کار میروند از این قرار است: آیا کیفیت این کالا بالاتر از حد میانگین است؟ (نیکوکار، اخلاصی و طلوعی، ۱۳۹۱، ۱۰۸).
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
وفاداری برند، در مدل ارزش ویژه برند آکر از وفاداری به عنوان اهرم تجاری برای کاهش هزینههای بازاریابی، جذب مشتریان جدید (به صورت ایجاد آگاهی و اطمینان مجدد) و زمانی برای پاسخ به تهدیدات رقابتی یاد شده است او همچنین شاخص وفاداری به برند را به دو صورت: (۱) میزانی که مشتری برای یک برند در مقایسه با سایر برندهای با مزیتهای مشابه می پردازد؛ (۲) اندازه گیری مستقیم رضایت و قصد خرید دوباره یا سفارش محصول یا خدمت تعریف کرده است (Aaker, 1991).
۲-۴-۴- مدل شناخت برند کلر
کمک شده برند
کمک نشده برند
تشخیص برند
برتری برند
یادآوری برند
قیمت
مرتبط با محصول
آگاهی برند
ویژگیها
خصیصه های برند
غیر مرتبط با محصول
شخصیت برند
مزیتها
تصور از مصرف کننده
کارکردی
شناخت برند
مطلوبیت
طرز تفکر
تصویر برند
تصور از موقعیت مصرف
تجربی
قدرت
سمبلیک
تجارب و احساسات
منحصر به فرد بودن
(شکل ۲-۳) مدل شناخت برند کلر (۱۹۹۳)
در مدل کلر شناخت برند، به ذهنیت افراد در رابطه با برند اطلاق می شود و شامل کلیه جنبه های توصیفی و سنجشی اطلاعات مرتبط با برند است (Li, 2004). ساختار ذهنیت شکلگرفته از برند، در قالب مدل شناخت برند، مشتمل بر دو بعد آگاهی از برند و تصویر برند است. آگاهی از برند، در برگیرندهی تشخیص و یادآوری برند است. مطابق آن، در ابتدا مشتری می تواند با دیدن عناصر برند، آنها را در شرایط مختلف تشخیص دهد (Aaker, 1992). و برند را به طبقهی خاصی از محصول یا نیاز مرتبط سازد (تشخیص برند) (Aaker, 1991). یک چنین قدرت تشخیصی، ریشه در تجارب گذشتهی فرد از برند دارد (Aaker, 1996). همچنین در سطوح بالاتر مشتری می تواند برند را با شدت بیشتری به ویژگی خاصی مرتبط سازد به گونه ای که در هنگام مواجهه با آن، برند را به یاد آورد (یادآوری برند). این دو بعد، مفهوم انعکاس هویت برند در ذهن مشتریان را نشان می دهند (Keller, 2008). کلیه احساسات و تفکرات ایجاد شده (به صورت مستقیم یا غیر مستقیم) نسبت به برند، سبب مرتبط شدن برند با خصیصههایی خاص در ذهن مشتریان می شود و تصویر برند را تداعی میسازد. تصویر برند و خصیصه های مرتبط شده با برند، بسیار مختلف هستند. این خصیصهها، طیف وسیعی از خصیصههای واقعی تا مجازی، آگاهانه تا ناآگاهانه و مستقیم تا غیر مستقیم را در بر میگیرند. اما چنانچه طیف واقعی یا مجازی را مدنظر قرار دهیم، میتوان خصیصهها را در سه طبقهی کلی دستهبندی کرد که عبارتند از: ویژگیها، مزیتها و نگرشها (Campbell, 2000).
ویژگیها، عبارتند از آنچه که مشتری در خصوص برند میاندیشد (Keller, 1993). ویژگیها براساس ارتباطشان با محصول، به دو دستهی ویژگیهای مرتبط با محصول و ویژگیهای غیرمرتبط با محصول تقسیم میشوند. ویژگیهای مرتبط با محصول (داخلی) شامل صفاتی است که از نظر مشتری، بر عملکرد محصول یا خدمت تأثیر میگذارند. این صفات، بر انتخاب محصولات و خدمات تأثیر بهسزائی دارند (Li, 2004).
ویژگیهای غیرمرتبط با محصول (خارجی)، آن دسته از ویژگیهایی هستند که تأثیر مستقیمی بر عملکرد محصول نداشته، اما از نظر تصمیم گیری خرید از اهمیت برخوردارند (Li, 2004). این ویژگیها قابل تقسیم در پنج طبقهی قیمت، تصور از مصرف کننده، تصور از مصرف، شخصیت برند و تصور از تجارب هستند (Batey, 2008). مزیتها، عبارتند از آنچه که مشتریان گمان می کنند که برند به آنها ارائه خواهد داد (Li, 2004). در واقع مزیت، نحوه حل مشکل مشتری برای مشتری را تشریح می کند. به طور کلی مزیتهای برند قابل تقسیم بندی به سه طبقهی مزیتهای کارکردی، مزیتهای تجربی، و مزیتهای سمبلیک است (Aaker, 1996).
الف) مزیتهای کارکردی : دربرگیرندهی نیازها در راستای رفع مشکلات مرتبط با مصرف محصول یا خدمتاند (Keller, 1993). به عبارت دیگر، این مزیتها، به مزیتهای درونی حاصل از مصرف محصولات و خدمات اشاره دارند و اکثراً با صفات مرتبط با محصول یا خدمت مرتبط اند (Li, 2004). و نیز بیشتر به نیا
زهای رده پائین (در سلسله نیازهای مازلو) مربوط میشوند (Keller, 2008).
ب) مزیتهای تجربی : عبارتند از تمایل به برندی که لذتهای احساسی، تنوعطلبی، یا انگیزشهای شناختی ایجاد می کنند. این مزیتها، با احساسات مشتریان در هنگام مصرف کالا و خدمات مرتبط بوده و ممکن است نشأت گرفته از صفات مرتبط یا غیرمرتبط با محصولات و خدمات باشند (Li, 2004).
ج) مزیتهای سمبلیک : عبارتند از تمایل به برندی که نیازهای درونی افراد در رابطه با خودنمایی، تثبیت نقش، تعلق به گروه، یا شناخت خود را ارضاء می کنند (Campbell, 2000).
بنابراین، توجه به برند در قالب یک سری از ویژگیها و مزیتها اهمیت دارد. چرا که در دنیای ذهنی مصرف کنندگان، برندها در قالب مجموعه ای از مزیتها مورد توجه قرار میگیرند. ” جارسکی، پارک و مکلنیز” (۱۹۸۶) پانزده طبقهی کلی مزیتها را بر شمردند و پروفسور کلر نیز در مدل ارزش ویژهی برند مبتنی بر مشتری، از آنها بهره جسته است (دیواندری، حقیقی، الهیاری و باقری ، ۱۳۸۸، ۳۶).
۲-۴-۵- مدل ارزیاب دارایی برند[۸] یونگ و روبیکام
این مدل به طور پویا ارزش برند را در دو بخش هدایتکننده مفهومسازی می کند. ۱- موافقت با اهمیت برند؛ ۲- قدرت برند. که اولی از دانش و تمایل و دومی از تمایز و اعتماد بوجود آمدهاند. تمایز که به سایر ویژگیها ارجحیت دارد، غالباً درباره هدایت انتخاب مشتریان بحث می کند. و معمولاً برای ایجاد تمایز و تشخیص از سایرین بکار میرود. بدیهی است که هنگامی که کالاها در بلوغ هستند تمایز کاهش خواهد یافت. امّا با مدیریت خوب برند میتوان این تمایز را حتی در دوره بلوغ چرخهی عمر محصول دائمی کرد. گام بعدی ایجاد اعتماد است. که برای مشتریان افزایش ارزش برند را در بخشهای آمیخته بازاریابی اندازه گیری می کند. آیا تستها مناسب هستند؟ روشهای ترفیع و توزیع مناسب هست؟ بستهبندی خوب هست؟ و … برای هر برندی در جهان ایجاد یک تمایز قابل اعتماد و اطمینان برای مشتریان یک هدف و چالش مهم هست. تمایل سومین هدایتکننده ارزش برند هست و نشاندهنده تمایل مصرف کننده به خرید برندی هست که به آن اعتماد دارند و بنظر برخی محققان، این تمایل از ادراک مصرف کننده نسبت به کیفیت و شهرت برند فسخ میگردد. هنگامی که یک برند یک تمایز قابل اعتماد ایجاد کرد و مشتری با تمایل بالا آنرا پذیرفت، آنگاه دانش شکل خواهد گرفت. بنابراین دانش در این مفهوم تنها به معنی آگاهی که نشأت گرفته از تبلیغات و روابط عمومی باشد نیست. بلکه فهم چرایی حضور برند همراه با خواست و تمایل آن است. این دو (قدرت و موافقت) تشکیل شبکه ای را می دهند که به مدیران در تشخیص کمک می کند. این شبکه که شبکه قدرت نامیده می شود، برای توسعه برند و توسعه تصمیمات استراتژیک بازاریابی تعریف شده است (Mortanges and van riel, 2003).
دانش
تمایل
اعتماد
تمایز