روسپیگری در چنین کشورهایی را میتوان به عنوان هسته اولیه گسترش بیماریهای مقاربتی دانست. هر چند پس از جنگ جهانی دوم با اشاعه روش های بهداشتی و استفاده از آنتی بیوتیکها میزان بیماریهای آمیزشی به ویژه سیفلیس کاهش یافته. اما در سالهای اخیر شاهد افزایش برخی از انواع این نوع بیماریها هستیم. فزونی بسیار بیماریهای آمیزشی در دنیای صنعتی را میتوان معلول عوامل چندی دانست:
۱-آزادی بیش از پیش روابط جنسی.
۲-گسترش بی رویه شهرنشینی و مهاجرت به مراکز پر جمعیت صنعتی.
۳-افزایش تحرک جغرافیایی و مسافرت.
۴-وضعیت بد اقتصادی و نداشتن حرفه و کار مشخص ( محسنی، ۱۸۰:۱۳۵۳)
روسپی کیست؟ روسپیگری چیست؟
روسپی و روسپیگری به صورتهای متعدد تعریف شده تا آنجا که میتوان گفت به تعداد نویسندگان و محققانی که در این باره نوشته و پژوهش کردهاند، تعریفهای گوناگون از آن ارائه شده است.
در کتاب پیرامون روسپیگری در شهر تهران، روسپی چنین تعریف شده است: « روسپی زنی است که از راه خد فروشی امرار معاش کند و جز این پیشهای ندارد و تحت نظامات خاصی به این پیشه و کار خود ادامه میدهد». در تعریفی دیگر چنین آمده است: « روسپی زن یا دختری است که به خاطر پول و برای ارضای میل جنسی مرد به او تسلیم شود و در این کار از خود نه اختیار انتخاب داشته باشد و نه از نظر جنسی حظی ببرد.»
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
« ژان گابریل مانسینی» محقق فرانسوی نیز در تعریف فحشاء میگوید:« فاحشه زنی را میگویند که آزادانه و بی پروا در حالی که هیچگونه وسیله دیگری برای تامین زندگی ندارد به طور مداوم و مکرر با هر کس و به اولین پیشنهاد بدون رد یا انتخاب طرف، در مقابل دریافت وجه به عمل جنسی عادی تن در دهد. چون منظور اصلی و نهایی استفاده مادی است نه لذت.»
به یک تعبیر، فحشاء خرید و فروش روابط جنسی است و به عبارت دیگر، فحشاء عبارت از ایفای عمل جنسی با فرد دیگر در مقابل پرداخت پول است. روسپی ممکن است مرد یا زن باشد. ولی معمولا این عمل را به زنان نسبت میدهند، اما برخی اوقات مردان نیز برای مردان دیگر در نقش روسپی ظاهر میشوند که بدان فحشاء مردانه میگویند. روسپیانی که امرار معاش یا تکمیل درآمدشان از راه روسپیگردی باشد، معمولا مایلند فعالیت جنسی را با اشخص که قادر به پرداخت پول بیشتری هستند، انجام دهند. با این همه، روسپیان بسیاری اوقات مجبور به رعایت مسائل بهداشتی، سنی و سلامتی و هم چنین ناگزیر به قبول معیارهای نژادی و قومی برای پذیرش مشتریان خود هستند.
جاذبهها و خطرات روسپیگری
در دنیای غرب جاذبه اصلی روسپی شدن نیاز مالی است. بیشتر روسپیان به علت ناتوانی در به دست آوردن پول زیاد در مشاغل مشروع، مجبور به تغییر کار شرافتمندانه هستند. به علاوه، برخی از آنها معتاد به مواد مخدر شده، برای تامین مواد به پول نیاز زیادتری پیدا میکنند. گاه نیز شور و حال یک خوشگذرانی نامشروع ناشی از شب زنده داری و آزاد بودن از انظار عموم، برخی از زنان و مردان را به فحشاء سوق میدهد.
خطراتی که روسپیان با آن رو به رو میشوند، عبارتست از:
احتمال دستگیری توسط پلیس.
ابتلا به بیماری مقاربتی.
مورد بد رفتاری قرار گرفتن توسط مشتریان.
استثمار شدن به وسیله واسطهها.
گذشته از این، مشروع نبودن روسپیگری گاه آنها را وارد دنیای تبهکاری میکند. در اکثر جوامع روسپیان به عنوان منفوران جامعه تلقی میشوند و خمین امر، بازگشت آنان را به زندگی عادی با مشکل مواجه میکند.
تعریف انحرافات جنسی
برای تعریف انحرافات جنسی ضابطهای دقیق و جهانی در دست نیست و در این زمینه جامعهشناسان، زیستشناسان و علمای علم اخلاق با یکدیگر توافق کامل و کلی ندارند.
جامعهشناسان چنآنچه روشهاس لذت یا ارضای جنسی مورد قبول و تصویب جامعه نباشد، آن را انحراف جنسی میدانند. زیستشناسان در روابط جنسی فقط به تولید مثل و بقای نوع توجه دارند و هر گونه آمیزش جنسسی که در راه نیل به این هدف نباشد از نظر آنها انحراف جنسی محسوب خواهد شد. این همان بیان فروید است که میگفت:« هر گونه ارضای میل جنسی که هدفش از حیطه تولید مثل باشد، انحراف جنسی محسوب میگردد.»
از نظر اخلاقی، به هر نوع ارضای جنسی که مورد نکوهش قرار گیرد و بلافاصله احساس ندامت دست بدهد، انحراف جنسی گفته میشود. کسی که بر خلاف تکلیف رفتار کند و مرتکب خلاف اخلاف شود، دچار ندامت و پشیمانی میگردد، از عذاب وجدان یا پلیس مخفی باطنی رنج میبرد، از خویشتن میگریزد، و خود را خوشبخت و سعادتمند نمییابد.
طبقهبندی انحرافات جنسی
به طور کلی، انحرافات جنسی را میتوان در سه دسته زیر طبقهبندی کرد:
انحرافات جنسی که در اثر شدت یا ضعف میل یا فعالیت جسمی بروز میکند مانند سرد مزاجی.
روابط جنسی که به علت انتخاب طرف مقابل« انحراف» نامیده میشود مانند همجنسبازی یا رابطه جنسی با حیوانات.
روابط جنسی عادی که تحت شرایط ضد اجتماعی صورت میگیرد مانند روسپیگری.
در عین حال، برخی از دانشمندان انحرافات جنسی را فقط به دو گروه تقسیم میکنند:
۱-انحراف در هدف مثل همجنسبازی یا روابط با حیوانات.
۲-انحراف در تشفی انگیزه مثل خود نمایی یا چشم چرانی.
میزان جرائم و انحرافات جنسی
تعیین دقیق میزان جرائم و انحرافات جنسی از اطلاعات موجود در آمارهای جنائی بسیار دشوار است . زیرا در اثر استتار بسیاری از جرائم و انحرافات جنسی ، عده کمی از انحرافاتی که از طرف مأمورین انتظامی به دادسرها و یا دادگاههای کیفری گزارش میشوند ، قابل شناخت میباشند . اما کشف این ارقام سیاه نیز ما را به مشاهده تغییراتی که در انواع جرائم جنسی در یک محیط فرهنگی معینی بوجود می آید راهنمائی نمینماید ، و این شناخت برای جرم شناسان و کیفر شناسان اهمیت زیادی دارد .
متأسفانه سیستم قوانین کیفری در بیشترموارد بر مبنای مجازات مجرم بنا شده ، در حالی که به ریشه یابی و شناخت علل کمتر توجه میشود . علاوه بر این، بسیاری از جرائم مربوط به مجرمین یقه سفید کشف نمیشوند و یا آمارهای آنها منتشر نمیشوند . زیرا جرائم عده زیادی از مجرمین بعنوان جرائم ناشناخته باقی می ماند . به عنوان مثال رفتارهای بعضی از افراد رده های بال هرگز به مرحله محازات نمیرسند . مانند جرائم و انحرافات جنسی طبقات بالا و مرفه ، اشخاص وابسته به نظام سیاسی ، و سرمایه داران بزرگ و صاحبان مشاغل رده های بالا و غیره . جرم شناسی روی این جرائم با اهمیت که بنظر بعضی از جرم شناسان ،مجرمین یقه سفید و یا به اصطلاح جنایتکاران اصلی نامیده میشوند تأکید فراوان دارد . کتله در این زمینه چنین می نویسد : شناخت ما از همه انحرافات و جنایات کامل نخواهد بود ، مگر اینکه ، این شناخت شامل ارقام سیاه هم باشد . بعلاوه کتله اضافه می کند که جرم شناسی نمیتواند بر این فکر پافشاری کند که از روی آمارهای قضایی و آمارهای زندانیان میتواند به همه آسیبهای اجتماعی احاطه داشته باشد . زیرا اگر چه بسیاری از جرائم مجرمان یقه سفید از سوی مقامات پلیش کشف و علامت گذاری میشوند ،ولی از سوی مقامات کیفری مورد رسیدگی واقع نشده و آنها از اعمال مجازات مصون می مانند و یا در اکثر موارد جرائم و انحرافات طبقات بالای اجتماعی از سوی مقامات پلیس گزارش نمیشود و بصورت ارقام سیاه باقی می مانند .
کتله اضافه میکند که بین جرائم شناخته شده که احکام آنها صادر شده است و تمام بزهکاریهائی که افراد در یک جامعه مرتکب میشوند ولی ناشناخته می مانند ، تقریباً یک رابطه ثابت وجود دارد .
اما رابطه ای که کتله از آن بحث میکند ، الزاماً بر طبق نوع و یا شدت جنایات از جامعه ای به جامعه دیگر فرق میکند . در جامعه ای که انضباط قانون حکمفرما است و سازمان پلیس و دستگاه دادگستری نفوذ ناپذیر است ، یعنی هم قوه اجرائیه و هم قوه قضائیه با نهایت صداقت و درستی و با بی طرفی کامل اداره میشوند و با قاتلین و جنایتکاران تقریباً یکسان برخورد میشود ، هرگاه فردی مرتکب جرمیشود ، نمیتواند از تعقیب بر کنار باشد و قضات کیفری هم از اعمال کیفر مجرم در هر طبقه و موقعیت خود داری نمیکنند .
بعضی از متخصصان جرم شناسی سعی کرده اند تا میزان جرائم را که برای پلیس شناخته شده و تحت پیگرد قانونی قرار گرفته اند مورد ارزیابی قرار دهند . بنا به نظر رادزنویز تقریباً ۱۵ درصد کل جرائم و جنایات انجام شده در انگلستان رسماً ثبت و گزارش میشوند . آقای جونز رقم واقعی را بالاتر از آن می داند و معتقد است که حدود ۲۵ درصد کل جرائم ظاهر و گزارش می گردند و بقیه بصورت ارقام سیاه باقی می مانند ، باعتقاد ویهنرتعداد تخلفات جنائی شناخته نشده به انضمام تخلفات گزارش نشده بین حداقل دو مرتبه و حداکثر چهار و نیم مرتبه تعداد جرائم واقعی گزارش داده شده در آمارهای جنائی تغییر میکند . (همان منبع :۱۲۶)
پول شولو و همکارش ژان سوزینی ، جرم شناسان فرانسوی ، در این زمینه چنین مینویسد : تعداد جرائم جنسی که عرض حال شکایت آنها به دادگستری فرانسه ارسال میشود هر سال بطور متوسط در حدود ۷۰۰۰ فقره است ، در حالی که بسیاری از انحرافات جنسی هرگز مورد شناسائی مقامات پلیس واقع نمیشوند . زیرا بسیاری از افرادی که مورد تجاوز واقع میشوند اعمال جنائی را در اثر احساس شرمندگی ، افشاء نمیکنند و یا اینکه در اثر تهدیدهای متجاوزین از افشای آن خود داری مینمایند . علاوه بر این ، بسیاری از افراد مجنی علیه وقتی مورد تجاوز و تعدی قرار گیرند برای حفظ آبروی خود موضوع تجاوز را به مقامات پلیس گزارش نمیدهند . از این گذشته ، وقتی جرائم جنسی به زنا با محارم مربوط میشود ، بدون تردید این نوع جرائم جنسی نیز هرگز افشا نمیشود . مثلاً ممکن است سالهای متمادی این اعمال خلاف و غیر قانونی میان افراد تکرار شود ، ولی هرگز زبان به رازگوئی باز ننمایند ، و اگر فرد جنایتکار در اثر ارتکاب یک جرم خطر ناک دیگر مورد تعقیب مجنی علیه قرار گیرد ، بدون اشاره به تجاوز جنسی فقط جرم خطر ناک مجرم به مراجع قضائی گزارش میشود . در مقابل اینها ،گاهی هم اتفاق میافتد که یک جرم جنسی بطور افترا آمیزی گزارش شود و ادعاهای موهوم دراین قبیل موارد ، اغلب نتایج وخیمی را برای طرف مورد تعقیب ببار آورد .
دلائل دیگری وجود دارد که ممکن است تخلفات نامشروع و جرائم جنسی هرگز به پلیس گزارش نشوند . زیرا اولاً ، امکان دارد که افراد ذینفع آگاه نباشند که تخلفی به وقوع پیوسته است . مثلاً بچه هائی که در هنگام بازی ممکن است مرتکب تجاوزات مختلفی بشوند . دومین دلیل برای قصور در گزارش جنایتها این است که طرفین ممکن است با میل شخصی ولی غیر قانونی مرتکب عمل خلاف شوند ، بطور مثال زنا با محارم و تخلفات جنسی که در بین جوانان و دختران اتفاق میافتد . زیرا اگر یک قربانی مورد تجاوز مایل نباشد ، امکان ندارد که طرف متخاصم مورد تعقیب قرار گیرد. (همان منبع : ۱۲۹)
علل و انگیزههای روسپیگری و انحرافات جنسی
محرومیت جنسی در تخریب بهداشت روانی و ایجاد تزلزل و اضطراب در شخصیت آدم نقش مهمی ایفا میکند. علل و انگیزههایی که گروهی از زنان یا مردان را به روسپیگری و انحرافات جنسی میکشاند، متعدد است و ما در اینجا به چند مورد اشاره میکنیم:
وابستگی شدید به مادر و فقدان روابط محبت آمیز با پدر.
مهار شدن رشد مردانگی توسط مادر و برگشت به مرحله خود شیفتگی.
فقر مادی و نیاز اقتصادی و نداشتن کار و اشتغال مناسب.
عوامل درونی مانند تنبلی، عدم مهارت در کار، یا کم هوشی و ضعف مبانی عقلی یا کمی سطح فکر و دانش عمومی.
سرکشی و عصیان و انقامجویی از پدر و مادر و شوهر یا کینه توزی نسبت به اجتماع و نظامهای تربیتی و اخلاقی.
جاه طلبی و داشتن رویاهای شهرت و ثروت و قدرت و عشق به تجمل.
جنون یا « عقده» روسپیگری.
دارا بودن منش ناثابت و کودکانه مزاجی از نظر جنسی.
خشونت والدین وبدرفتاری آنان و دارا بودن خانوادهای از هم پاشیده و عدم توانایی به پرداختن به یک زندگی عادی.
قرار گرفتن در معرض تجاوز جنسی در دوران کودکی.
علاوه بر موارد فوق، عوامل دیگری نیز بطور جانبی شخص را به انحرافات جنسی سوق میدهد که میتوان آنها را چنین بر شمرد:
سرکوبی شدید و غیر عادی میل جنسی و نیز محرومیتها و محدودیتهای اجتماعی برای ارضای نیازها.
بلوغ زود رس و روبرو شدن با صحنههای تحریک آمیز و عدم امکان ارضای طبیعی نیازها.
نداشتن شوهر و محیط خانوادگی مناسب و نیز بدی تربیت و نداشتن پدر و مادر شایسته.
اختلاف سنی زوجین و عدم توجه شوهر به نیازهای جنسی زن.
وجود محلهای فساد و افراد فاسد در جامعه.
و بالاخره فقر، بیکاری و نداشتن درآمد ثابت.