دومین سطح دانش را اطلاعات تشکیل میدهد. این سطح، داده های کمی خلاصهشده را در بر میگیرد که گروهبندی، ذخیره، پالایش و سازماندهی شدهاند تا بتوانند معنیدار شوند. این داده ها هم دانش را نشان نمیدهند. آنها نشانگر آغاز مدیریت اطلاعات هستند، اطلاعاتی که مدیر میتواند به کار گیرد تا کاری بیش از پردازش مراوده فردی را انجام دهد. اطلاعات غالباً تشکیل اعداد و ارقام، کلمات و گزارههای انباشته شده را به خود گرفته و معنایی را ارائه میکند که بزرگتر از آن چیزی است کـــه از داده های خام مکشوف میگردد. ولی نظریهپردازان و دستاندرکاران دانش همگی بر این باورند که این اطلاعات است و نه دانش.
اگرچه خط و مرز بین دانش و اطلاعات روشن نیست، لیکن چند ویژگی وجود دارد که این دو را از هم جدا میکند.
سطح ظرافت: اطلاعات غالباً به موقعیتها، شرایط، فرآیندها و یا هدفهای خاص اشاره دارد. در این صورت در برگیرنده سطحی از ظرافت و دقت است که آن را برای کار مورد نظر مناسب میکند. ورای موقعیت یا کار خاص، اطلاعات تا زمانی که به دانش تبدیل نشود، کمارزش خواهد بود. برای مثال، اطلاعات در خصوص محصول الف چیزهای زیادی در خصوص محصول ب آشکار نمیکند. ولی دانش، کاملاً انتزاعی است و بهگونهای طراحی شده که بتواند ظرافت خاص را از بین برده و کاربرد وسیعتری داشته باشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
زمینه: اطلاعات معادل داده ها در متن[۱۸] است. زمینه ممکن است محصول مشتری یا فرایند کسبوکار باشد و شکل اولیه داده ها را تا سطح اطلاعات ارتقا دهد. زمینه، اطلاعات را برای مدیریت جهت تصمیمگیری و برنامه ریزی مفید میکند. مدیر نتایج معناداری را در خصوص معاملات با بررسی و بازبینی داده ها استخراج میکند. برای اینکه داده مفید واقع شود، باید در درجه اول در زمینه قرار گیرد.
دامنه[۱۹]: دامنه اطلاعات بطورکلی محدود به زمینهای است که در آن ایجاد میشود. اطلاعات فروش به مدیران در خصوص فروش مطالبی ارائه میدهد، دانش در این خصوص فراتر عمل میکند و در موقعیتهای گوناگون کاربرد دارد، داشت.
بههنگام بودن: اطلاعات بر زمان مبتنی است و بنابراین، بهطور مداوم در حال تغییر است. به مجرد اینکه داده جدید، اخذ شود، اطلاعات جدیدی مورد نیاز خواهد بود، به عنوان مثال اطلاعات ماه اسفند با اطلاعات ماه فروردین، به احتمال زیاد، متفاوت خواهد بود زیرا داده های تشکیل دهنده آنها تغییر پیدا کرده است. دانش به علت بار معنایی زیاد خود، حساسیت زمانی کمتری دارد. دانشی که از اطلاعات دیروز و امروز بهدست آمده، میتواند برای درک اطلاعات فردا به کار رود (رادینگ[۲۰]، ۲۰۰۵).
-
- دانش
به هنگام تحقیق در مدیریت دانش، تعریف دانش از ضروریات به شمار میرود. بدون چنین تعریفی، مدیران دقیقاً متوجه نمیشوند که به دنبال مدیریت چه چیزی هستند و آیا این اصولاً چنین دانشی برای اعمال مدیریت دارند یا خیر؟.
دانش، فراتر از داده ها و اطلاعات است. تراگل، دانش را اینگونه تعریف نمودهاست:
دانش= اطلاعات در متن + ادراک
اکثر مردم، به طور شهودی فکر میکنند که دانش، وسیعتر، عمیقتر و غنیتر از داده ها و اطلاعات است. مردم معمولاً هنگام گفتوگو درباره صاحبان دانش، تصویر کسانی را که ارائه میدهند که در زمینهای خاص دارای اطلاعاتی زیاد، عمیقتر و قابل اعتماد بوده و اشخاصی هوشمند و تحصیل کردهاند. مردم لفظ دانشمند یا دانشور را برای یادداشت، کتاب راهنما و یا پایگاه های اطلاعاتی به کار نمیبرند، حتی اگر این موارد بوسیله افراد صاحب دانش تدوین شدهباشند (داونپورت، پروساک، ۱۳۷۹). داونپورت و پروساک در مقالهای با عنوان «اصول مدیریت دانش» دانش را اینگونه تعریف کردهاند:
«ترکیبی منعطف و قابل تبدیل از تجارب، ارزشها، اطلاعات معنیدار و بینشهای متخصصان که چارچوبی را برای ارزیابی و انسجام اطلاعات و تجارب جدید ارائه میدهد.» (داونپورت و پروساک[۲۱]،۱۹۹۶).
بلاکر هم در تعریف دانش گفته است که: دانش، یعنی موضوعی چند لایه، پیچیده، پویا و انتزاعی که در ذهن انسان نهفته است(بلاکر، ۱۹۹۵). تعریف دانش در این پایان نامه مبتنی بر تعریف هوبر (هوبر[۲۲]، ۱۹۹۱) و نوناکا (۱۹۹۴) از دانش است. آنها معتقدند که دانش عبارت است از اعتقاد و باوری که منجر به افزایش توان بالقوه پدیده ها برای اقدامات و تصمیمات اثربخش میشود. در این تعریف چند نکته اساسی نهفته است: اول اینکه دانش الزاماً موجب اثربخش شدن اقدامات و تصمیمات نمیشود و این اثربخشی تابع عوامل مختلفی است (که این عوامل در بخشهای بعدی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.) دوم اینکه، در این تعریف، پدیده ممکن است فرد، گروه یا سازمان و حتی جامعه باشد. سوم اینکه، دانش در درون افراد نهفته است و لذا از اطلاعات و داده متمایز میگردد. مطابق این تعریف، دانش به اطلاعاتی گفته میشود که از این طریق فرآیندهایی مثل ژرفاندیشی و تبادلنظر و یادگیری در ذهن افراد و یا گروهها پردازش شده است، لذا اطلاعات ماده خام ایجاد دانش است که ممکن است در کتابها، گزارشات، فایلهای کامپیوتری و … گرفته باشد (آلوی[۲۳]، ۲۰۰۰).
۲-۳-۲-روابط داده، اطلاعات و دانش
داده عاملی است که ذخیره میشود و پس از پردازش به اطلاعات تبدیل میگردد. در واقع میتوان گفت آنچه که به عنوان مقادیر صفات خاصه در پایگاه اطلاعاتی ذخیره میشوند، داده است اما زمانی که هریک از این مقادیر برای پرسش یا مسئلهای مورد تفسیر قرار گیرند و زمینه اقدام یا عدم اقدام عملی را فراهم میکند، به اطلاعات مبدل میشوند. از تجزیه و تحلیل، درک و به خاطر سپردن اطلاعات، دانش بدست میآید. دانش افراد مختلف در یک زمینه موضوعی با دارا بودن اطلاعات یکسان و مشابه میتواند متفاوت باشد. نوناکا معتقد است اطلاعات زمانی به دانش تبدیل میشود که توسط اشخاص تفسیر گردیده، با عقاید آنان آمیخته شده و به آن مفهوم داده میشود. بی. سی. بروکز بین دانش و اطلاعات به یک نسبت تجربی معتقد است. وی میگوید اطلاعات به دانش افراد میافزاید. ساختمان اصلی دانش با ورود اطلاعات تغییر مییابد و سرانجام یک ساختار دانشی جدید به دست میآید. البته تمایز قائل شدن بین داده، اطلاعات و دانش تا حدود زیادی به خود کاربر مربوط است و این فرایند تبدیل داده به اطلاعات و سپس دانش برگشتپذیر است.
روابط میان داده، اطلاعات و دانش، سلسله مراتبی و مطلق نیست، افراد و موقعیتها تعیینکننده داده، اطلاعات و یا دانش بودن این عوامل هستند(هوبر، ۱۹۹۱ و نوناکا، ۱۹۹۴).
۲-۳-۳- عناصر دانش
پیچیدگی و ظرافت خاص مفهوم دانش میطلبد که عناصر تشکیلدهنده آن (ورای داده ها و اطلاعات) مورد تعمق بیشتر قرار گیرد. دانش، موضوعی پیچیده و پویاست و به دلیل ماهیت اجتماعیشدن و آمیخته بودن آن با ارزشها، باورها و تجارب انسانی، بسیار پیچیده و پویاست و درک آن مستلزم تعمق در مفهوم و عناصر تشکیل دهنده دانش است.
داونپورت و پروساک از جمله صاحبنظرانی هستند که عناصر دانش را مورد بررسی قرار دادهاند:
تجربه[۲۴]
دانش، با گذشت زمان از راه تجربیات کسب شده از دوره های آموزشی، مطالعه کتابها و آموزش غیررسمی، گسترش مییابد. تجربیات، به کار و رویدادهای گذشته باز میگردند. تجربه و خبرگی دو کلمه مربوط به هم بوده و معادل فارسی واژه های Experience و Expert در انگلیسی هستند که از یک فعل لاتین به معنی «به بوته آزمایش گذاشتن» ریشه گرفتهاند. بنابراین مجرب و خبره به کسانی اطلاق میشود که در زمینهای خاص از دانش عمیقی برخوردارند، در عمل آن را آزمودهاند و مهارت کسب کردهاند. یکی از فواید اصلی و اولیه تجربه، ایجاد تصویری تاریخی است. به وسیله این تصویر میتوان شرایط و اتفاقات جدید را مشاهده و درک کرد. دانش ناشی از تجربیات، نقش یا نقوشی در ذهن به وجود میآورد که با بهره گرفتن از آنها میتوان بین آنچه که اکنون در حال شکل گرفتن است و آنچه که قبلاً افتاده، ارتباط برقرار کرد (داونپورت و پروساک، ۱۳۷۹).
حقیقت زمینی[۲۵]
تجربه، تصورات مربوط به «آنچه باید رخ دهد» را به دانش «آنچه اتفاق میافتد» تغییر میدهد. بر اساس نتیجهگیری «مرکز نظامی آموزههای ارتش آمریکا» دانش دارای «حقیقتی زمینی» است. این مرکز با بهره گرفتن از این عبارت، به غنای موقعیتهای واقعی و عینی زمینی که بدون توسل به مفاهیم نظری، خیالی و کلیگوییهای اثبات نشده به انبان ذخایر بشر افزوده میشود، اشاره کردهاست، انتقال دانش مؤثر در ارتش به دلایلی کاملاً روشن امری حیاتی است. آگاهی از این مسأله که در شرایط خاص نظامی انتظار وقوع چه اتفاقی را باید داشت و چه باید کرد، مسأله مرگ و زندگی است. حقیقت زمینی به این معناست که بدانیم واقعاً چه کنیم و چه نکنیم. افراد حرفهای و ماهر برای آمادگی جهت حضور در عملیات واقعی نظامی دوره آموزشی این مرکز را طی کرده و از طریق عکسها، نوارهای ویدئویی و شبیهسازها، بر دانش خود میافزایند. مثلاً تمام تجربیاتی که طی اوایل دهه نود در رواندا و سومالی به دست آمد، به نیروهای شرکتکننده در عملیات ۱۹۹۴ «هائیتی» منتقل شد. تجربیات واحدهای اولیه ما در مورد هائیتی نیز که در پی یافتن اسلحه دست به جستجوی خانه به خانه زدند از طریق فیلمهای ویدئویی به دیگران و واحدهای بعدی منتقل شد. کلید اصلی موفقیتهای ارتش در مدیریت دانش، «مرور بعد از عملیات» است. این نوع مرور، مستلزم پاسخگویی به سؤالاتی است تا بدانیم در عملیات واقعاً چه اتفاقی افتاد، چه اتفاقی باید میافتاد، این دو با هم چه تفاوتهایی داشته و از این تفاوتها چه نتیجهای میتوان گرفت. در محیطی باز و سرشار از اعتماد متقابل، سرباز و افسران داوطلب، برای تشریک مساعی با یکدیگر دیدار میکنند. نتایج حاصله از جلسات «مرور پس از عملیات» با سرعت به اصول رویه های مدون و اساسی و یا برنامههای تمرینی افزوده میشود. برنامه ارتش، بهمثابه ماشینی دانشآفرین پیش نمیرود بلکه به صورت وسیلهای برای بازگشت به ارزشهای بیعیب، درست و مطمئن تکوین میپذیرد. این ارزشها در طول جنگ ویتنام به طور محسوسی دچار خدشه شده بود. به همین علت رهبران ارتش، پیجویی برنامههای مطالعات پس از عملیات را برای بازگشتن به ارزشها آغاز کردند. این اقدام در ابتدا در مأموریتهای تمرینی و سپس برای دیگر مأموریتها عملی شد. طی چند سال اخیر، ارتش آمریکا طی برنامههای مطالعات پس از عملیات کاملاً متوجه وجود دانش و ارزش به کار گرفتن ابزار مطالعاتی خود شدهاست. نقطه عطف دیگری که در گسترش تجربیات ارتش به وجود آمد به زمانی باز میگردد که یک افسر ارشد در وسیله نقلیه خود داستان «جنگ و صلح» تولستوی را مطالعه کرد. او از مشاهده تفاوت موجود بین توصیفهای تولستوی از جنگ ناپلئون و آنچه در کلاسهای نظامی تدریس میشد، یکه خورد. از نظر او توضیحات و توصیفهای تولستوی غنی، واقعی و زمینی بودند (او در واقع با سربازان بازنشسته شرکتکننده در لشکرکشیها مصاحبه کردهبود). البته وقتی او آنها را با توصیفهای خونین و خیالپردازیهای به ظاهر منطقی تدریس شده در کلاسهای نظامی مقایسه میکرد، به اختلاف موجود بین «حقیقت زمینی» و «تجزیهوتحلیلهای خیالی» که به شکلگیری مرکز (CALL) انجامید، مواجه شد. بین راهبردهای بازرگانی که در عمل به اجرا در میآیند و آنچه که در کلاسهای بازرگانی تدریس میشود، میبایستی وجوه مشترک زیادی ایجاد کرد. هر چند که تأیید کردن یا نکردن بر این موضوع، در اهمیتی که مدیران برای دانش منتج از زندگی واقعی و حقیقت زمینی قائل هستند، تغییری ایجاد نمیکند. این مسأله در برخی گفته ها و کلمات آنها نمود پیدا میکند؛ آنها به جای «داستانهای جنگی» از «زندگی در سنگرها» صحبت میکنند. به بیانی دیگر نکات دقیق را با تجربیات واقعی در هم میآمیزند و به دانش مبهم، گنگ و در هم واقعیات زندگی بیش از نظریههای مربوط به آنها اهمیت میدهند (داونپورت و پروساک، ۱۳۷۹).
پیچیدگی[۲۶]
دانش، قدرت برخورد با پیچیدگیها را دارد. دانش بنایی سخت و غیرقابل نفوذ نیست، که پدیده های جدید را به درون خود راه ندهد. دانش میتواند با بهره گرفتن از روش های پیچیده با پیچیدگیها برخورد کند. این یکی از امتیازهای اصلی آن است، هر چند که همواره در پی یافتن جوابهایی ساده برای مشکلات پیچیده هستیم و با نادیدهگرفتن معضلات پیچیده آنها را حل شده میانگاریم. کارل ویکدر کتاب «حسگری سازمانی» میگوید: «برای ثبت و تنظیم موضوعی پیچیده، استفاده از نظام حسگری پیچیده لازم است». دانش میداند که چه چیزی را نمیداند. بسیاری از مردم به این مسأله اذعان دارند که انسان هر چه بیشتر بداند متواضعتر می شود و به آنچه که نمیداند بیشتر پی میبرد (داونپورت و پروساک، ۱۳۷۹).
قضاوت و داوری
دانش بر خلاف داده ها و اطلاعات، شامل قضاوت نیز میشود. دانش، تنها با اتکا به مطالبی که در حال حاضر میداند درباره اطلاعات و شرایط جدید داوری و تصمیمگیری میکند. همچنین در برخورد با اطلاعات و موقعیتهای جدید خود را پالایش و تصحیح نیز میکند. دانش را میتوان به نظامهای زنده و طبیعی تشبیه کرد که ضمن تعامل با محیط، رشد کرده و بهبود مییابد.
ارزشها و باورها
ارزشها و باورها از عناصر مهم پدیدآورنده دانش به شمار میروند. ارزشها و باورها زوایای نگرش ما را به وجود میآورند و در واقع حکم میکنند که چه چیزهایی را مشاهده و جذب کنیم و از این فرایند به چه چیزهایی برسیم. انسانها دانش های خود را بر اساس باورهای خویش سازماندهی میکنند (داونپورت و پروساک، ۱۳۷۹).
۲-۳-۴- ویژگیهای دانش
مک درموت[۲۷] (۲۰۰۱)، معتقد است که کسب اطلاعات در خصوص ویژگیهای دانش به اداره مؤثر آن کمک میکند. وی معتقد است همانگونه که مدیران در صورت اشراف به ویژگیهای کارکنان تحت سرپرستی خود، احتمال بیشتری برای موفقیت در اداره آنان دارند، اشراف به ویژگیهای دانش نیز چنین خصلتی خواهد داشت. در واقع سازمانها برای مدیریت دانش باید بدانند چه چیزی را اداره میکنند.
مک درموت از ویژگیهای ذیل به عنوان ویژگیهای عمده دانش نام می برد:
دانش، یک عمل انسانی و وابسته به انسان است. سیستمهای رایانه ای تضمینکننده رشد دانش نیستند. زیرا دانش در ذهن انسان ایجاد میکند و رشد مییابد و در حقیقت نتیجه تفکر انسان است.
ارائه و توزیع دانش به رشد آن کمک میکند. دانش تنها دارایی شناخته شدهای است که وقتی دیگران در آن سهیم میشوند، افزایش مییابد.
دانش، سریعاً ایجاد نمیشود. از جمله ویژگیهای دانش این است که به صورت تدریجی ایجاد میشود و تجمعی است. دانش گذشته در شکلگیری دانش جدید مؤثر هست.
دانش به روش های مختلفی ارائه میشود و منحصر به فرد نیست. دانش در زمان های مختلف، توسط افراد مختلف، در مکانهای گوناگون به روش های متنوعی ارائه میشود. تسلط بر روش های مختلف ایجاد و ارائه دانش، ظرفیت بیشتری در سازمان برای دستیابی به دانشهای جدید ایجاد میکند (مک درموت[۲۸]، ۲۰۰۱).
آلی[۲۹] (۱۹۹۷)، ویژگیهای زیر را برای دانش برشمرده است:
دانش، نامرتب[۳۰] و بهم ریخته[۳۱] است. این ویژگی از خصلت انتزاعیبودن دانش نشأت گرفتهاست. با وجود بهمریختگی دانش، آن در جستجوی نوعی وحدت و انسجام است. در حقیقت این ویژگی دانش تابعی از یک نظام غایی است.
دانش، خود سامانده است. دانش برخلاف داده ها و اطلاعات، قدرت سازندگی خود را نیز دارد. دانش شبیه سیستم زندهای است که در تعامل با محیط، رشد می کند.
مهمترین عامل انتقال دانش، زبان است. برخلاف اطلاعات و داده ها که از طریق سیستمهای کامپیوتری و اسناد و مدارک و کتابها قابل انتقال هستند، زبان، مهمترین عامل انتقال دانش است. این ویژگی اهمیت تعاملهای رو در رو، تیمها و گروه های کاری را در سازمان آشکار میسازد.
دانش، مثل ماهی لغزنده است. ضربالمثل معروفی میگوید که نگهداشتن ماهی سختتر از گرفتن آن است. سازوکارهای لازم برای حفظ و نگهداشت دانش باید در سازمان تعبیه شوند.
دانش، چند بعدی است. چند بعدی بودن دانش باعث پیچیدگی این مفهوم شدهاست. برای درک دانش باید ابعاد مختلف آن از جمله فردی، گروهی، سازمانی، فنی و تکنولوژیکی، نهفته و عینی را مد نظر قرار داد.
دانش یک پدیدهی اجتماعی است. دانش قبل از آنکه یک پدیده فنی و تکنولوژیکی باشد، یک پدیده اجتماعی است. یعنی انسانها مهمترین عامل شکلگیری و انتقال آن هستند.