۴- دسترسی آسان به انرژی و نیروی کار ارزان منطقه
۵- ادغام در بازار خاور میانه و تسلط اقتصادی
۶- تضعیف جمهوری اسلامی ایران
۷- تبدیل شدن به قدرت برتر و هژمون منطقه ای شدن
۸- ایجاد روابط گسترده ی سیاسی،فرهنگی،اجتماعی با کشورهای منطقه.
شایان ذکر است که استراتژی اسراییل در منطقه در قبل وبعد از دولت نهم ثابت بوده است وچیزی که تغییر کرده تاکتیک اسراییل در منطقه در پی روی کار آمدن دولت نهم بوده است. تغییر تاکتیک به این دلیل بود که ایالات متحده و رژیم صهیونیستی علی رغم تمامی فشارها و تهدیدها ، روند جاری را مطابق میل خود ندیدند، چرا که دولتی که در تابستان ۱۳۸۴ در ایران روی کار آمد،موضعی کاملا تهاجمی در عرصه ی سیاست خارجی اتخاذ نمود.از همان ابتدا با توجه به شعار های انتخاباتی محمود احمدی نژاد ،ایالات متحده و رژیم صهیونیستی فهمیده بودند که در صورت پیروزی احمدی نژاد ، سیاست های آنها در منطقه با مشکل مواجه خواهد شد.
با روی کار آمدن دولت نهم در ۳/۴/۱۳۸۴ و اتخاذ استراتژی مقابله جویانه با رژیم صهیونیستی و مطرح کردن موضوع هولوکاست و از سوی دیگر در پیش گرفتن سیاست مقاومت هسته ای ، اوضاع منطقه به سمت رادیکال شدن پیش رفت.از سوی دیگر پیروزی دولت نهم و بازگشت به شعارهای انقلابی باعث شد که موجی از امید در بین ملتها و گروه های مقاومت در منطقه به وجود آید.چراکه این دولت به شدت با مذاکرات سازش مخالف بود و گروه های مقاومت را تشویق به مقابله با رژیم صهیونیستی می نمود.
درادامه همین تحولات در انتخاباتی آزاد وتحت نظارت بین المللی ، که فلسطین برگزار شد که گروه حماس توانست در ۵/۱۱/۱۳۸۴ به پیروزی برسد.حماس گروهی بود که مخالف روند سازش بود و رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمی شناخت و بسیار به جمهوری اسلامی ایران نزدیک بود.
پیروزی حماس باعث شد شوک شدیدی به رژیم صهیونیستی و متحدان او وارد شود واوضاع منطقه بیش از پیش پیچیده شود. در پی پیروزی حماس در فلسطین، آمریکا و اسراییل با انتخاب مردم فلسطین مخالفت کردند و اعلام کردند که حماس باید اسراییل را به رسمیت بشناسد در غیر این صورت دولت حماس را قبول نخواهند کرد وهمچنین کمک های خود را به تشکیلات خود گردان قطع خواهند نمود.
باوجود این فشارها وتهدیدات سرانجام دولت حماس در تاریخ ۱۰/۱/۱۳۸۵ شروع به کار کرد و این امر برای رژیم صهیونیستی بسیار گران آمد و در تلاش بود به هر نحوی که شده جلوی این دولت را بگیرد و آن را تضعیف کند.که نمونه آن دستگیری نمایندگان حماس در مجلس فلسطین بود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
از سوی دیگر در تاریخ ۲۰/۱/۱۳۸۵ محمود احمدی نژاد اعلام کرد که ایران چرخه ی کامل سوخت هسته ای را بدست آورده است وانرژی هسته ای ایران برگشت ناپذیر است.
این حوادث واتفاقات کاملا بر خلاف منافع آمریکا و اسرائیل بود و آنان سعی داشتند به هر نحو که شده کنترل اوضاع را در منطقه به دست گیرند،.چراکه با ادامه ی این روند هم مذاکرات صلح به نتیجه نمی رسید و هم طرح خاور میانه ی بزرگ بی ثمر می گشت. از دیگر سوجمهوری اسلامی ایران با پیش برد سیاست های هسته ای خود عملا در مقابل فشارهای غرب ایستاده بود.باتوجه به چنین روندی اوضاع خاور میانه کاملا ملتهب شده بود وبه سمت رادیکال شدن پیش می رفت دراین مقطع جمهوری اسلامی ایران و سوریه در یک اقدام مهم درتاریخ ۲۳/۳/۱۳۸۵یک پیمان دفاعی امضاکردند. شایان ذکراست که در پی ترور رفیق حریری نخست وزیر لبنان و حوادث بوجود آمده ی پس از آن ، سوریه ناچار شده بود که نیروهای خود را از خاک لبنان خارج کند.
رژیم صهیونیستی باتوجه به رادیکال شدن فضای منطقه متاثر از سیاست خارجی تهاجمی دولت نهم درصدد برآمد به هر نحوی شده است سیاست های منطقه ای خود را که همان خروج از انزوای سیاسی و دستیابی به صلح بود را دنبال کند و نگذارد که شرایط منطقه ای به نفع جریان مقاومت تغییر نماید؛ به همین دلیل رژیم صهیونیستی در راستای کنترل اوضاع منطقه دست به مجموعه ای از اقدامات می زند. مثلا در راستای تضعیف دولت جدیدالتاسیس حماس، حملاتی را به نوار غزه آغاز می نماید و یا در ادامه در پی به اسارت درآمدن دو سربازش به دست نیروهای حزب الله به لبنان حمله می کند که منجر به جنگ ۳۳ روزه می گردد ولی پس از ناکامی در این جنگ، اقدام به راه انداختن جنگ ۲۲ روزه می نماید. همچنین در پی ادامه محاصره غزه ناچار به برخورد با کشتی کاروان آزادی می شود که این امر منجر به بحرانی شدن روابط بین ترکیه و اسرائیل می گردد. مجموعه این سیاست های اسرائیل بعد از رادیکال شدن منطقه که متاثر از سیاست خارجی تهاجمی دولت نهم بود، باعث شد که سیاست های منطقه ای اسرائیل تضعیف گردد. برای روشن شدن بیشتر این موضوع در گفتارهای بعدی در مورد حمله به لبنان (جنگ ۳۳ روزه)، حمله به نوار غزه (جنگ ۲۲ روزه) و تنش در روابط بین ترکیه و اسرائیل به عنوان سیاست های منطقه ای اسرائیل پس از دولت نهم و همچنین مصادیق تضعیف سیاست های منطقه ای اسرائیل به تفصیل سخن خواهیم گفت.
۲- حمله به کشور لبنان (جنگ ۳۳ روزه):
با روی کار آمدن دولت نهم در ایران و در پی آن اتخاذ سیاست مقابله جویانه این دولت با رژیم صهیونیستی و مطرح کردن موضوعاتی چون هولوکاست و تشویق ملت ها و گروه های مقاومت به مقابله با رژیم صهیونیستی، موجی از گرایش به مقاومت در بین ملت های منطقه و گروه های مقاومت شکل گرفت که در پی آن شاهد پیروزی گروه حماس در انتخابات فلسطین هستیم. همچنین ایران علی رغم تمامی فشارهای بین المللی به غنی سازی اورانیوم ادامه داد و چرخه سوخت هسته ای اش را کامل کرد. این فضا اسرائیل را ناچار به واکنش نمود که جنگ ۳۳ روزه شاهدی بر این مدعاست. البته این جنگ باعث تضعیف سیاست های منطقه ای اسرائیل شد که در ادامه به تفصیل به آن می پردازیم.
البته برای ورود به بحث بهتر است فرضیاتی که درمورد دلایل شروع جنگ ۳۳روزه مطرح است را بررسی کنیم:
۱- اتفاقی بودن جنگ بین اسرائیل و حزب الله:
در مورد شروع جنگ ۳۳ روزه برخی کارشناسان معتقدند که این امر کاملا اتفاقی بوجود آمده بدین صورت که اقدام حزب الله در به اسارت گرفتن سربازان اسرائیلی کاملا اتفاقی بوده و حمله ی اسرا ئیل نیز عکس العملی به این اقدام حزب الله بوده است ودراین مورد برخی توجیهات نیز ذکرشده است، مثلا این که اقدام نیروهای حزب الله در به اسارت در آوردن سربازان اسراییلی با هماهنگی و فکر قبلی نبوده است ، به دلیل اینکه در فصل تابستان بسیاری از خوانواده های ثروتمند شیعه ی لبنانی مقیم سایر کشورها به لبنان سفر نموده و پولهایشان را درمیان جامعه ی شیعیان مصرف می کنند و همچنین در این ماه ها لبنان در انتظار ورود جمعیت فراوانی از عربهای خلیج فارس نیز هستند ، پس حزب الله برای استفاده از این موارد نمی بایست دست به چنین اقدامی می زد و یا اینکه اقدام اسراییل در حمله شدید هوایی، زمینی ودریایی به لبنان، تنها عکس العملی طبیعی به اسارت دو سربازش بوده است، به نظر میرسد این فرضیه بسیار ضعیف است چرا که نه توجیه آمدن توریست به لبنان می تواند ،مانع اقدام حزب الله در انجام عملیات در به اسارت گرفتن سربازان اسرائیلی باشد و نه واکنش اسرائیل در حمله ی همه جانبه به لبنان بخاطر به اسارت درآمدن دو سربازش چندان معقول به نظر می رسد.
۲-حمله ی اسرائیل به لبنان با نقشه ی قبلی و هماهنگی با ایالات متحده بوده است:
برخی از کارشناسان معتقدند که حمله ی اسرائیل به صورت همه جانبه به حزب الله با نقشه ی قبلی و طراحی شده بوده است و به اسارت در آمدن دو سر بازش تنها بهانه ای برای شروع جنگ بوده و یا اینکه این اقدام باعث شده اسرائیل عملیات خود را جلو بیندازد.اما چه استدلالی می تواند برای این موضوع در نظر گرفته شود؟
باید گفت پس از تثبیت اوضاع در عراق ، دولت آمریکا ، انگیزه ی کافی برای ضربه ی نظامی به ایران یا سوریه یا هر دو را داشت اما با توجه به مشکلاتی چون عدم اجرا شدن کامل نقشه ی آمریکا در عراق و در پی آن روی کار آمدن دولت نهم باعث شده بود که آمریکا گزینه ی نظامی را موقتا کنار بگذارد و سعی کند برای فشار به ایران پرونده ی هسته ای را در دستور کار قرار دهد و برای مهار وتضعیف سوریه و حزب الله به عنوان متحدان ایران در منطقه، از موضوع ترور رفیق حریری به عنوان اهرم فشار در راستای پیشبرد اهداف خود استفاده کند.
اما پیروزی حماس در انتخابات و همچنین موفقیت ایران در زمینه ی به دست آوردن چرخه ی سوخت هسته ای و باعث شد که آمریکا به فکر راه حل دیگری بیفتد ، باتوجه به اینکه آمریکا و اسرائیل ، ایران را به دلیل تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای و حمایت از تروریسم ، تهدید مشترک خود می دانستند،و بعد از روی کار آمدن دولت نهم و سیاست تهاجمی این دولت و در پی آن پیروزی حماس در انتخابات فلسطین و احیای گفتمان انقلابی و مبارزه ستیزی با استبداد و استعمار،رهبران کشورهای عربی مثل عربستان ، عمارات ، مصر ، اردن و فواد سینیوره نخست وزیر لبنان و ابو مازن رئیس تشکیلات خود گردان بیش از پیش احساس خطر کردند چراکه از پیشرفت روز افزون محور ایران-سوریه - حزب الله و حماس شدیدا نگرانند.
ازسوی دیگر ایالات متحده مایل نبود مستقیما به ایران حمله کند چراکه به گفته ی کارشناسان مناسب ترین راه حمله به ایران،حمله ی هوایی بود.اما ایلات متحده از عکس العمل ایران نگران بود چراکه در صورت حمله ی هوایی به ایران می بایست ایالات متحده ی آمریکا و هم پیمانان او نیروهای خودرا از دست رس نیروهای ایرانی خارج می کردند،به عبارت دیگر آمریکا باید افغانستان و عراق را تخلیه می کرد چراکه باتوجه به تجربه ی جنگ تحمیلی معتقد بودند حمله ی زمینی و اشغال زمینی ایران بسیار پر هزینه و دور از دسترس ، چراکه در صورت بودن سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان و حمله ی آمریکا به ایران ، این سربازان اهداف بسیار خوبی برای نیروهای ایرانی محسوب می شدند ، به همین دلیل ایالات متحده و رژیم صهیونیستی به این نتیجه رسیدند که حمله به ایران کارآمد نخواهد بود و ابتدا باید برای تضعیف ایران ، متحدان این کشور در منطقه سرکوب می شدند تا قدرت مانور ایران در منطقه از بین برود و بدین ترتیب ایران تسلیم فشارها شود. به همین دلیل حزب الله هدفی ساده از سوی آمریکا تصور می شد که پیروزی بر آن به عنوان شکست ایران و فشار بیشتر بر این کشور ارزیابی می شد. رژیم صهیونیستی که به مدت طولانی از حمایت های گسترده ی ایالات متحده بهره برده بود ، در این مقطع که آمریکا با مشکل مواجه شده بود باید دشمن مشترک خود و آمریکا را حذف می کرد تا آمریکا بتواند در منطقه سیاست های خود را دنبال کند. بنابراین حزب الله لبنان به عنوان بازوی قدرتمند ایران در منطقه باید قطع می شد. به همین دلیل مقامات آمریکا واسراییل در پی تحقق این امر بودنددر همین راستای نقشه ی قبلی اسرائیل در حمله به حزب الله مجله ی کرونیال نوشته است : « اسرائیلی ها از حدود یک سال پیش نقشه ی جنگ را در اختیار آمریکایی ها قرار داده و بیش از هر موقع خود را برای جنگ آماده کرده بودند. همچنین سیمون هرش نیز در تحقیقی با عنوان ( دیده بانی لبنان ) بیان کرده که آمریکایی ها از طریق بوش ، دیک چنی و رایس در برنامه ریزی جنگ علیه حزب الله مشارکت داشتند.»[۱۸۱]
همچنین دهقانی فیروزآبادی در همین رابطه می گوید: « اسرائیل به منظور نابودی حزب الله لبنان و تأمین امنیت مرزهای شمالی خود با طرح و نقشه ی قبلی تهاجم گسترده ای را در ژوئن ۲۰۰۶ به لبنان آغاز کرد، اما پس از ۳۳ روز جنگ تمام عیار به هیچ یک از اهداف نظامی و سیاسی خود دست نیافت.ناکامی ارتش اسرائیل و شکست راهبردها و تاکتیک های نظامی ، ضریب امنیت ملی اسرائیل را در ابعاد مختلف نظامی ، سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی کاهش داده است. »[۱۸۲]
البته در داخل خود اسرائیل نیز برخی کارشناسان معتقد بودند که حمله ی اسرائیل به حزب الله با هماهنگی آمریکا و کشورهای عربی بوده است،در همین راستا «آلوف بن» در روزنامه هاآرتص طی یادداشتی درباره ی پاسخ اسرائیل به اسارت گرفته شدن دو سربازش می نویسد: « … هنگامی که مسئولان امر دریافتند که لحظه و زمان مناسب در منطقه و عرصه ی بین المللی برای انجام عملیات راهبردی بر ضد حزب الله فراهم شده ، این جنگ فراگیر را شروع کردند،این جنگ پس از انجام رایزنی با آمریکا و انتقال دیدگاه های اعراب مبنی بر تأیید حمله به مقاومت و حزب الله از سوی آمریکا [ به مقامات اسرائیلی] و ضرورت استفاده از فرصت فراهم شده … آغاز گردید. به این ترتیب اسرائیل خود را در گرماگرم جنگ می دید.چراکه فرماندهی ارتش نیزمعتقد بود چنین جنگی را دیر یا زود ، به ناچار باید انجام داد ، تأخیر جنگ نیز مساوی با دادن فرصت بیشتر به حزب الله برای تقویت خود بود.»[۱۸۳]
اما مهمترین موضوعی که باعث تقویت این فرضیه شد و اکثر کارشناسان را به این تحلیل رساند، حمایت قاطع ایالات متحده از اسرائیل در این جنگ ،همچنین تشویق اسرائیل به ادامه ی جنگ و سخنان وزیر امور خارجه آمریکا بود.به طوری که « کاندولیزا رایس، در دوازدهمین روز از آغاز جنگ ۳۳ روزه در سفر خاورمیانه ای خود در لبنان در خصوص تحولات منطقه و به ویژه لبنان، این شرایط را درد زایمان خاور میانه ی جدید نامید.»[۱۸۴]
این سخنان حاکی از آن بود که آمریکا در راستای عملی کردن طرح خاور میانه بزرگ و برداشتن موانع تحقق آن ، در صدد بود که حزب الله را که دشمن مشترک اسرائیل و ایالات متحده بود حذف کند.
از سوی دیگر موضوع ترور رفیق حریری و بحث خلع سلاح حزب الله ، همچنین خروج نیروهای سوریه ، زمینه های این حمله را مهیا کرده بود ، چراکه این تصور به وجود آمده بود که اختلاف در بین گروه های لبنانی در پی ترور رفیق حریری باعث شده که حزب الله در موضع ضعف قرار گیرد و بهترین موقعیت برای نابودی یا خلع سلاح حزب الله فراهم شده است .
۳ عملیات وعد صادق (اسارت سربازان اسراییلی) از سوی حزب الله آگاهانه و با هماهنگی ایران بوده است :
برخی از کارشناسان براین عقیده می باشند که اقدام حزب الله در به اسارت درآوردن سربازان اسرائیلی آگاهانه و با هماهنگی ایران بوده است . چرا که در موقعیتی که دولت تازه تاسیس حماس تحت شدیدترین تحریم ها و از سوی دیگر مورد حمله ی اسرائیل قرار گرفته بود ایران احساس کرد که خط مقاومت در منطقه دارد تضعیف می شود و همچنین به دلیل بحث ارجاع پرونده ی هسته ای ایران به شورای امنیت و از سوی دیگر موضوع ترور رفیق حریری و خروج نیروهای سوریه از لبنان،ایران اقدام به امضای پیمان دفاعی با سوریه در تاریخ ۲۳/۳/۱۳۸۵ (۱۵/۶/۲۰۰۶)کرده بود که این اقدامات و اتفاقات حاکی از نگرانی مسئولان ایرانی در مورد آینده ی گروه های مقاومت در منطقه بوده و طبق برخی تحلیل ها که گفته می شود ایران نسبت به اقدام نظامی اسرائیل علیه حزب الله آگاهی کسب کرده ،چرا که گفته شده است : « در مارس ۲۰۰۶ ابعاد مختلف این طرح مورد مطالعه ی کامل قرار گرفت و در مه ۲۰۰۶ ارتش اسرائیل ، یک دوره ی آموزشی برای اجرای طرح را برگزار کرد . در این دوره افسران عملیاتی ،اطلاعات مرکزی (سیا) و دستگاه ضد جاسوسی ایالات متحده حضور داشتند. با مشارکت افسران آمریکایی « طرح اهداف آتش » طراحی شد. یعنی اهدافی که در لبنان بمباران خواهد شد. ابزار ، میزان و نوع مهماتی که در این بمباران به کار گرفته خواهد شد، همه بررسی شدند. آمریکا و اسرائیل زمان مناسب برای اجرای این طرح بر ضد حزب الله را سه الی چهار هفته برآورد نمودند . آنان زمان مناسب اجرا را اکتبر یا نوامبر ۲۰۰۶ اعلام کردند. پس از این توافق ، آمریکا اقدام به ارسال تدریجی مهمات به اسرائیل نمود. در این میان بمب های هوشمند لیزری « جی -تی- یو ۲۸ » و صد کلاهک موشکی از نوع «بی -ال -یو ۱۱۳ » به چشم می خورد. در همین حال آمریکا لوازم یدکی بیست و پنج هواپیمای اف ۱۵ را روانه ی اسرائیل نمود. نویسنده ی آمریکایی دین مادیسون یاد آوری می کند که در ۱۷ و ۱۸ ژوئن ۲۰۰۶ بازخوانی «طرح اهداف آتش» در ایالات کولورادوی آمریکا صورت گرفت.»[۱۸۵]
به دلیل همین آگاهی از احتمال حمله به حزب الله گفته می شود و کمک به حماس گفته می شود حزب الله اقدام به انجام عملیات «وعد صادق» که همان به اسارت درآوردن سربازان اسرائیلی است ، کرد. در همین زمینه محسن اسلامی می گوید :« در شرایطی که تنها کانون مقاومت در فلسطین در نوار غزه بر اثر حملات پی در پی ارتش اسرائیل و ادامه ی اعمال تحریم های شدیدی بر ضد مقاومت در حال از بین رفتن بود ، حزب الله موفق به از پای درآوردن هفت سرباز اسرائیلی و زخمی کردن ۱۲ نفر و اسارت دو سرباز دیگر گردید و بدین ترتیب جبهه ای جدید را علیه اسرائیل ایجاد کرد و توانست با این حرکت هوشمندانه ، جنبش حماس را از خطری بزرگ ، یعنی حذف فیزیکی نجات دهد.[۱۸۶]
به نظر می رسد این فرضیه که حزب الله با آگاهی و طرح قبلی نیز این عملیات را انجام داده نیز محتمل است .
در کل می توان گفت این که اسرائیل با هماهنگی قبلی با آمریکا قصد حمله به حزب الله را داشته و از سوی دیگر حمله ی پیش دستانه از سوی حزب الله صورت گرفته ،این عامل وفرضیه را باید دو روی یک سکه دانست بدین ترتیب اسرائیل در راستای سیاست های منطقه ای خود و البته در چهارچوب استراتژی خاور میانه ای آمریکا قصد حمله به حزب الله را داشت و از سوی دیگر حزب الله نیز با هماهنگی با ایران به عملیات پیش دستانه اقدام کرد و نتیجه ی آن جنگ ۳۳ روزه شد ، جنگی که به عنوان جنگ نیابتی نیز مشهور گردید. به این صورت که اسرائیل به نمایندگی از آمریکا و حزب الله به نمایندگی از ایران با یکدیگر به مقابله برخاستند. البته شایان ذکر است که هرچند در مورد دلایل شروع جنگ دلایل مختلفی ذکر می شود اما چیزی که مهم است نتیجه ی جنگ است و این که آیا این جنگ به تقویت سیاست های منطقه ای اسرائیل منجر شده یا به تضعیف سیاست های منطقه ای اسرائیل . به همین دلیل در ادامه به بررسی دقیق جنگ ۳۳ روزه و سپس به تبعات این جنگ خواهیم پرداخت.
الف ) مهم ترین اتفاقات در طی جنگ ۳۳ روزه:
جنگ ۳۳ روزه در تاریخ ۲۱/۴/۱۳۸۵ (۱۲ ژوئیه ۲۰۰۶) شروع شد این جنگ به بهانه ی اسارت دو سربازاسراییلی و کشته شدن ۸ تن دیگر شروع شد البته گفته می شود که((آن ۸ سرباز اسرائیلی موقع به اسارت درآمدن آن دو سرباز کشته نشده اند بلکه یک فرمانده مرزی ارتش اسرائیل و ظاهراً سر افکنده از زیر پاگذاشتن دستورالعمل های ثابت مرزی ، فرمان تعقیب اسارت گیرندگان را به خودروهای زرهی صادر می نماید.
دو خودروی زرهی در شبکه ای از مینهای ضد تانک حزب الله گرفتار و منهدم شدند و آن ۸ سرباز اسرائیلی هم در ضمن عملیات و یا درنتیجه ی درگیری که بلافاصله بعد از آن به وجود آمد، کشته شدند.))[۱۸۷]
به هر حال اسرائیل حمله ی همه جانبه ای را علیه حزب الله آغاز کرد و شروع به بمباران نقاط مختلف لبنان کرد.در دومین روز جنگ امیل لحود رئیس جمهور لبنان در مورد ادامه ی تجاوزات به اسرائیل هشدار داد و از مقاومت حمایت کرد.
ولی فؤاد سینوره نخست وزیر لبنان هم اقدام حزب الله را اشتباه خواند و هم خواهان خلع سلاح حزب الله شد.در چهارمین روز جنگ نیروهای حزب الله یک فروند ناوچه نیروی دریایی اسرائیل را مورد اصابت قرار دادند.
در این روز همچنین رژیم صهیونیستی ضمن ادعا مبنی بر هدایت حزب الله توسط سوریه و ایران به مسولان سوریه هشدار داد چنانچه تا روز دوشنبه اسرای اسرائیلی آزاد نشوند اقدام به بمباران نقاطی از دمشق خواهند کرد.
اما بلافاصله ایران تهدید کرد اگراسرائیل دامنه ی تجاوزات را به سوریه گسترش دهد با خسارتهای جبران ناپذیری مواجه خواهد شد.باتوجه به موشک پرانی حزب الله به سرزمین های اشغالی صنعت جهانگردی این رژیم متوقف شده و بسیاری از مردم به پناهگاه ها روی آورده بودند.
در بین این جنگ سینوره از جامعه ی جهانی می خواست به خلع سلاح نیروهای حزب الله کمک کنند همچنین جرج بوش در حین جنگ بیان کرد امنیت آمریکا در نزاع رژیم صهیونیستی علیه حزب الله محک خواهد در همین راستا کاندولیزا رایس در دوازدهمین روز جنگ ، این جنگ را (درد زایمان تولد خاور میانه جدید)تعبیر کرد و نخست وزیر رژیم صهیونیستی نیز در همین روز در دیدار با وزیر امور خارجه ی آلمان گفت:((من اطمینان دارم که به کمک جامعه ی بین الملل میتوانیم اولاً حزب الله ، سپس سوریه و ایران را از بین ببریم))[۱۸۸]
در حین جنگ ۳۳ روزه شیخ عبدالله بن جبرین بزرگترین مفتی وهابی دربار سعودی در فتوایی حکم به عدم یاری رساندن به حزب رافضی (حزب الله) کرد و گفت حتی نباید برای پیروزی حزب الله دعاکرد.
اسرائیل با شدت تمام حملات خود را به صورت هوایی ادامه داد اما حتی نتوانست از پخش برنامه های شبکه ی المنار جلوگیری کند.در زمینه ی دریایی نیز در پی برخورد چند موشک با ناوچه های نیروی دریایی اسرائیل، این رژیم در دریا عقب نشست و در بحث زمینی هم تلاش فراوان انجام داد که خاک لبنان را اشغال کند ، مخصوصاً رودخانه ی لیطانی را بگیرد که نتوانست.
در چهاردهمین روز جنگ کنفرانس روم برای بررسی بحران لبنان شروع شد که بدلیل مخالفت ایالات متحده با آتش بس فوری به نتیجه نرسید و در بیانیه ی پایانی کنفرانس تنها بر ضرورت استقرار یک نیروی بین المللی برای حمایت از ارتش لبنان تاکید شد. بدلیل اینکه آمریکا هنوز منتظر پیروزی اسرائیل بود، مانع آتش بس می شد . اما با ورود جنگ به هفته ی سوم مشخص شد که اسرائیل توانایی زدن ضربه ی کاری به حزب الله را ندارد و دیگر از آن ارتش که ظرف ۶ روز چندین ارتش عربی را شکست داده بود خبری نیست. همچنین در حین جنگ شاهد برپایی موجی از تظاهرات ضد جنگ در کشورهای اسلامی و حتی کشورهای اروپایی هستیم ، به طوری که در دانمارک و پاریس نیز تظاهرات برپاشد. همچنین مردم مصر در حمایت از حزب الله و دبیر کل آن عکس سید حسن نصرالله را در کنار جمال عبدالناصر به عنوان رهبران استقلال جهان عرب حمل می کردند.
از سوی دیگر با توجه به گذشت بیشتر از دوهفته از جنگ اسرائیل نتوانسته بود مانع شلیک موشک حزب الله شود وحزب الله حدود۹۰۰ موشک را به مناطق شمالی فلسطین اشغالی شلیک کرده بود.
با ادامه ی جنگ به تدریج راه پیمایی درکشورهای اسلامی علیه اسرائیل در بنگلادش، بحرین، اردن و پاکستان ادامه پیدا کرد و به لحاظ بین المللی فشار زیادی بر اسرائیل وارد می شد. اما رایس وزیر خارجه ی آمریکا اعلام می کرد که ما نمی توانیم اجازه دهیم که وضعیت مانند قبل شود .
در اثنای جنگ، آصفی سخنگوی وزارت خارجه ی ایران گفت ما اطلاعاتی داشتیم که آمریکا و اسرائیل نقشه هایی برای خاور میانه دارند.
زد و خورد بین نیروهای حزب الله و اسرائیل همچنان ادامه داشت و از سوی دیگر در عرصه ی بین المللی بیش از پیش تظاهرات ضد جنگ در شهرهایی چون آمستردام، زلاندنو، اُتاوا، بارسلونا و باکو برگزار می شد.
با ادامه ی جنگ و ناتوانی اسرائیل در تحقق اهدافش رهبر جمهوری اسلامی ایران در دیدار با هوگو چاوز رئیس جمهور ونزوئلا که مصادف با هفدهمین روز جنگ است چنین می گوید : «آمریکایی ها در این طراحی ، رژیم صهیونیستی را وارد این جنگ کردند تا به تصور خود یک گام بلند و عملی برای تحقق خاور میانه آمریکایی بردارند، اما در محاسبات خود ملت لبنان را نادیده گرفته بودند. حمله ی پیش دستانه ی حزب الله لبنان موجب انفعال آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی شد و مقاومت قهرمانانه و شگفت آور ملت لبنان و حزب الله که مظهر این ملت است ، طراحی آمریکا را با شکست مواجه کرد.البته آمریکایی ها هنوز هم حاضر نیستند صورت مسأله را درک کنند… . امروز دنیا تغییر کرده و بسیاری از ملت ها بیدار شده اند و در مقابل مواضع ظالمانه ی آمریکا اعتراض می کنند، زیرا ملت ها از این که یک قدرت برتر ، خود را مالک جهان بداند بسیار متنفرند و در مقابل آن عکس العمل نشان می دهند.این واقعیت به صورت منطقی در صحنه عالم قابل مشاهده است و هر روز نیز بر تعداد ملت ها و کشورهایی که در مقابل آمریکا ایستادگی می کنند افزوده می شود.»[۱۸۹] اما ظاهراً آمریکا هنوز به پیروزی اسرائیل امیدوار بود. در هجدهمین روز جنگ در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۸ اسرائیل با حمله به روستای قانا باعث شد ۶۰ نفر از جمله ۲۲ کودک کشته شوند که این موضوع به لحاظ رسانه ای باعث تشدید فشارهای بین المللی بر اسرائیل شد. روز بعد از این حادثه نیروهای حزب الله دومین ناوچه ساعر نیروی دریایی اسرائیل را منهدم کردند.تبادل آتش بین طرفین ادامه داشت و ظاهراً قرار نبود پایان پیدا کند و این جنگ همچنان ادامه داشت.
در بیست و یکمین روز جنگ حزب الله موفق به انهدام شش تانک میرکاوای رژیم صهیونیستی شد.
شایان ذکر است چیزی که در این جنگ بسیار جالب بود و این جنگ را با بقیه ی جنگها متفاوت می کرد پخش زنده ی جبهه ی جنگ توسط نیروهای حزب الله بود، شبکه المنار حزب الله تانکهای درحال سوختن اسراییل را پخش زنده می کرد.این امر باعث تقویت نیروهای لبنانی و تضعیف سربازان اسرائیلی می شد.اسرائیل که در بمباران هوایی و زدن مراکز حزب الله چندان موفقیتی بدست نیاورد و از سوی دیگر در درگیری زمینی نیز بامقاومت عجیب نیروهای مقاومت روبرو شده بود به طوری که در همین بیست و یکمین روز نبرد سه سرباز و یک سرهنگ اسراییلی درمنطقه ی درگیری در عثیاالشعب کشته شدند و نیروهای اسرائیل مجبور به عقب نشینی گشتند
سخنگوی وزارت امور خارجه ی رژیم صهیونیستی با متهم کردن حزب الله به ارتباط با ایران گفت: «اقدامات ما در لبنان به منظور خلع سلاح یکی از بازوان ایران ، یعنی حزب الله است. حزب الله نماینده ی ایران که بعنوان وسیله ای برای پیشبرد دستور کار تند روانه ی آنها استفاده میشود و ضربه به حزب الله ضربه به منافع ایران است.»[۱۹۰]