در مرحله اول استفاده از شبکه های ماهوارهای و اینترنت برای ورود سریعتر به بازارهای جهانی پیشنهاد می شود. اینترنت سهویژگی آسایش، آرامش و ثبات را برای مشتری موجب می شود که باعث فعال شدن بیشتر او در فضای مجازی خواهد شد (اسفیدانی ۱۳۸۵).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
امروزه مفهومی به نام مدیریت رابطه با مشتری، در حال گسترش و پذیرش عمومی است. هدف از این مدیریت رابطه مشتریان و تسلط بر یک بخش از بازار به وسیله توسعه خدمات و ایجاد ارتباط عمیق با مشتریان و نیز توسعه رابطه با عرضهکنندگان و فروشندگان برای حفظ موقعیت در بازار است(علی احمدی ۱۳۸۵). بازاریابی اینترنتی عامل تسریع کننده در توسعه بازارهای بین المللی است. عصر کنونی، عصر ارتباطات نامیده شده به صورتی که تحولات عظیمی در دنیای ارتباطات و انتقال اطلاعات رخ داده است. شبکه جهانی اینترنت به عنوان عظیمترین و سریعترین صحنه ارتباطات بشری نمونه ای از این تحولات است. انعطافپذیری و کارایی وب به حدی است که فعالیتهای مختلف را تحتالشعاع خود قرار داده است. سرعت، دسترسی در تمام اوقات و تمام مکانها و انعطافپذیری از مزایای استفاده از اینترنت در بازاریابی است. ما به هر دلیلی از انقلاب صنعتی عقب ماندیم اما اینک وظیفه داریم از انقلاب ارتباطات و اطلاعات عقب نمانیم. این قافله به راه افتاده و اکنون فاصله ما با کشورهای پیشرفته در این حوزه کم است، اگر نتوانیم به سرعت خود را تطبیق دهیم باز با همان داستان عقبماندگی مواجه خواهیم شد. باید هرچه سریعتر زیر ساختهای اطلاعاتی و ارتباطی بر مبنای وب را گسترش دهیم و در تمام حوزه ها نظیر تجارت الکترونیکی از آن استفاده کنیم. گسترش یادگیری از طریق آموزشهای مجازی بسیار کمهزینه و کارآمد است .(اسفیدانی ۱۳۸۵).
۲-۷ قیمت گذاری
قیمت یک کالا عبارت است از ارزشی که مشتری برای محصول پرداخت می کند. قیمت تعیین شده بر محصول در بازار بر روی دستمزدها، اجارهها، بهره و سود اثرگذار میباشد. بنابراین قیمت، نبض اولیه اقتصاد بازار به شمار می آید.« قیمتی که بازاریابان بر محصول تعیین می کنند مقدار پولی است که صنعتگر برای تولید هزینه خواهد کرد. مطلوبترین قیمت گذاری با توجه به تجزیه و تحلیل ادراکات مربوط به قیمت و نیاز مشتری صورت میگیرد». (روستا و دیگران، ۲۵۲،۱۳۸۵). به طور یقین کیفیت، تولید را بالا میبرده و درخواست بازار بیشتر می شود ولی در جایگاه صنایع دستی، کیفیت برتر، تولید به درجه پایین و افزایش قیمت میرسد. هنگامی که صنایع دستی به تولید انبوه تبدیل شود، شرایط یک تولید انبوه بر آن لحاظ میگردد.
«برای دستیابی به تجارت مطلوب تولیدات صنایع دستی بهره گیری از طرحهای نوین بازاریابی به عنوان اولین مرحله و قیمت گذاری به عنوان دومین مرحله به شمار می آید. قیمت «خرید» تجارت را نشان میدهد و در تجارت مهم بازار فروش است، اگر تولیدکنندگان صنایع دستی رقابت بلندمدت در تجارت خود انجام دهند میتوانند از طریق محاسبات، بازار را به خود اختصاص دهند. همانگونه که کشورهای چون چین، فیلیپین و … تولیدات خود را که اغلب کپیبرداری شده از کشورهای دیگر میباشد با ۳۰ تا ۵۰ درصد کمتر وارد بازار می کنند.» (اورسینی، ۶،۲۰۰۵).
«ایجاد یک شناسنامه برای شناسایی و هویت دادن به هر محصول و تعیین قیمت در تولیدات صنایع دستی امری ضروری میباشد. این شناسنامه باید با کاتالوگ و عکس همراه بوده و درج آیتمهای چون نام محصول، رنگ، فرم، مواد، قیمت (شرایط پرداخت قیمت)، مراجع محصول، مقدار حداقل در هر مورد، تاریخ، آدرس، تلفن، فاکس و … در آن ضروری است.» (اورسینی، ۲۰۰۵، ۱۸و۱۹).
۲-۷-۱ قیمت گذاری صحیح در تولیدات صنایع دستی ایران
تعیین ارزش یا مبلغی که مصرف کننده برای دریافت آنچه که ارائه شده باید بپردازد موضوع بحث این عنصر است. قیمت محصولات دستی ما باید بهگونه ای باشد که بتواند با محصولات سایر کشورها رقابت کند. گاهی لازم است برای بهدست آوردن یک بازار خاص قیمتی کمتر از رقبا در نظر گرفت تا با یک حرکت تهاجمی بازار را به دست آورد. همچنین گاهی اوقات لازم است با قیمت گذاری تبعیضی برخی بازارها را که سنخیت کمتری با ما دارند را فعال کرد. ما باید ابتدا بازاری را که میخواهیم در آن فعالیت کنیم را تعیین و از همین ابتدا تکلیف خود را با سایر کشورها و یا رقبا مشخص کنیم. (کلر، ۱۳۸۴)
بررسی جایگاه رقبا در بازار:
سوال اساسیتر آنکه اصولا در بخش صنایع دستی جهانی رقیب ما کیست؟ ما ممکن است در صنایع دستی تخصصی و منحصر به فرد، کالایی را بعنوان رقیب نداشته باشیم، اما در فضایی تجاری، رقیبان سرسختی داریم که توانسته اند سهم زیادی را از سبد خرید مصرف کنندگان به خود اختصاص دهند. رقیب ما در صنایع دستی، آن کشور، برند یا شرکتی است که مبلغی را که مصرف کننده خواهان هزینه آن برای خرید صنایع دستی بوده را به خود اختصاص میدهد و ما را در حاشیه تعریف می کند. مطلوب ما آن است که بتوانیم خرید صنایع دستی را برای خریدار به عادت تبدیل کنیم و اگر این کار را بکنیم به هدف خود رسیدهایم.
«ما در ابتدا که کسی کالای مارا نمیشناسد باید یک نوع قیمت و در مراحلی که محصول ما وارد رقابت شدید شده قیمتی دیگر و در اوج تقاضای مصرف کننده قیمتی معقول در نظر بگیریم و این یعنی انعطافپذیر بودن سیستم قیمت گذاری». (کاپفرر،۱۹۹۷،۵۷). ذکر این نکته لازم است که هرگاه ما بخواهیم بعنوان قدرتی در بازار جهانی مطرح شویم مطمئنا کانونهای پرنفوذ، چندان استقبال نخواهند کرد. چون ما درآمد آنهارا با خطر مواجهه میکنیم. حتی ممکن است با قیمت گذاری تهاجمی درصدد خارج کردن ما از بازار باشند. در چنین حالتی با تمرکز بر کیفیت و برتریهای نسبی محصولات خود و شناسایی مشتریان بالقوه باید ایستادگی کنیم گاه قوانین با عادلانهای که برندهای قدرتمند ساختهاند اجازه مانور فراگیر را در بازار نمیدهد. در صحنه داخل کشور برای ترویج استفاده از صنایع دستی در خوشبینانهترین حالت میتوان از قیمت یارانهای استفاده کرد. هرچند دولت در چنین پرداختهایی محدودیت دارد، با توجه به همخوانی و اشیائی مصرف کننده داخلی با فرهنگ و تمدن کشور، راحتتر میتوان ارتباط برقرار کرد. خالصسازی قیمت برای ایجاد محرکی در مصرف کننده و استفاده از قیمتهای پایین در مراحل اولیه لازم و ضروری خواهد بود. اما به تدریج میتوان قیمت را ارتقاء داد. کمکردن قیمت یک محصول زمانی معنی میدهد که هدف، گسترش بازار برای خریداران جدیدی باشد که نمی توانند در قیمت بالاتر خرید کنند. (هاوکینز، ۲۰۰۴)
اما در بازارهای جهانی قضیه فرق می کند. در اینجا قیمت براساس رقابت و کیفیت تعیین می شود. برخی شرکتها بعنوان رهبران قیمت مطرح هستند و ما مجبوریم از نحوه قیمت گذاری آنان تبعیت کنیم. تا مراحلی که خودمان بتوانیم رهبری بازار را به دست گیریم.
]«ما میتوانیم از یک مجموعه قیمت گذاری استفاده کنیم به این ترتیب که گاه از قیمتهای پایین و در جایی دیگر به صورت قیمت گذاری قسطی استفاده کرد. فروش دو یا چند کالا در یک بسته و در نظر گرفتن تخفیفات مقداری، نقدی، فصلی و یا جغرافیایی از دیگر ابزارهای در دست برای پویایی نحوه قیمت گذاری در بازارهای جهانی هستند.»(کاپفرر،۱۹۹۷،۵۷).
۲-۸ بستهبندی
بستهبندی یکی از مهمترین مولفههای فروش و بازاریابی برای جذب مشتری میباشد که برای بهرهوری و کنترل آسیب یک کالا ضروری است. امروزه دنیای کسب و کار و رقابت به حدی پیچیده، پویا و نامطمئن شده، که حتی بزرگترین و معتبرترین شرکتهای تولیدی دنیا هم با وجود داشتن افرادی با بالاترین سطح تخصص و بیشترین تجربه و سرمایه کافی، اگر حرف تازهای برای گفتن در بازار نداشته باشند، نه تنها موفق نخواهند شد بلکه به سرعت نابود خواهند شد و بدون استفاده از بستهبندی مناسب برای کالاهای خود، محکوم به فنا میباشند. بستهبندی یک حوزه میانبخشی به شمار می آید. بهاین صورت که در بخشهایی که طرح، رنگ و فرمهای زیبا به لحاظ بصری هماهنگ با مواد و امکانات ساخت در تولید انبوه نباشد امکان اجرا نخواهد داشت، با موضوع زیباییشناسی و فرهنگی پیوند میخورد و در بخشهایی کاملا به حوزه صنعتی مربوط می شود و به عنوان یک تولید صنعتی نیز بدون برخورداری از زیبایی های بصری در بازار فروش موفق نخواهد داشت. (باربر و دیگران، ۲۰۰۶)
«متأسفانه صنعتگران هنرهای دستی کمتر به مقوله بستهبندی محصولات خود توجه می کنند و ۹۶ درصد از تولیدات صنایع دستی فاقد بستهبندی مناسب میباشد. این در شرایطی است که بستهبندی جدا از بحث نگهدارندگی، نقش مهمی در ارزش افزوده و بازاریابی دارد. بسیاری از صنعتگران معتقدند که بسیاری از تولیدات آنها در هنگام حمل و نقل به محل فروش یا نمایشگاهها، به دلیل نبود بستهبندی مناسب آسیب میبیند و به همین دلیل از نظر اقتصادی به آنها ضرر وارد می شود. در نمایشگاهی که در ماداگاسکار توسط ۱۰ تولید کننده برگزار شده بود ۱۴۹ نمونه مختلف را در کیسههای پلاستیکی بزرگ به نمایش گذاشتند که متأسفانه به دلیل استاندارد نبودن بستهها (کیسههای نرم دوطرفه) بسیاری از نمونهها آسیب دیدند. اما بستهها این امکان را به تولیدکنندگان داد که نمونههای خود را به نمایش بگذارند.» (اورسینی، ۴،۲۰۰۵).
مشکل بسیاری از صنعتگران این است که نمی توانند شخصا اقدام به طراحی بستهبندی محصولات خود نمایند و تنها فعالیت آنها سفارش به شرکتهای بستهبندی است که آنها نیز بستهبندیهایی معمولی و بدون در نظر گرفتن شکل و ابعاد صنایع دستی تولید می کنند زیرا شرکتهایی که به صورت تخصصی در این حوزه فعالیت داشته باشند، وجود ندارد.
«یکی دیگر از مشکلات، سنتی بودن تجارت بازار صنایع دستی است بدین معنی که صنعتگران هنوز به اهمیت بازاریابی و بستهبندی کالاهای خود پی نبردهاند. هر محصول صنایع دستی دارای تنوع بسیاری در فرم و … میباشند و هر محصول بستهبندی و برچسب خاص خود را خواستار است. این در شرایطی است که بستهبندی صنایع دستی مقولهای است که اگر به تعداد و تیراژ لازم تولید نشود، مقرون به صرفه نیست و در غیر این صورت ممکن است قیمت بستهبندی از محصول بیشتر خواهد شد.» (اورسینی، ۲۱،۲۰۰۵).
بستهبندی مبحثی است که در کشورهای پیشرفته، ارزش افزوده بالایی برای یک کالا دارد، در کشور ما جای خالی شرکتهای تخصصی طراحی بستهبندی صنایع دستی کاملا مشهود است. همانگونه که بیان شد بستهبندی مناسب میتوان تا حدود ۹۰ درصد سبب ایجاد ارزش افزوده گردد. حال آن که توجه نکردن به این موضوع سبب می شود که قسمت اعظم ارزش افزوده همان کالا با بستهبندی مناسب در بازارهای جهانی اعمال شود. (اورسینی، ۲۰۰۵).
۲-۸-۱شاخصهای بستهبندی محصولات صنایع دستی
شاخص های یک بستهبندی مناسب برای محصولات صنایع دستی در ذیل بیان شده است: (اورسینی، ۲۰۰۵).
اطلاعرسانی پویا و اعتمادپذیر به مشتری در کنار هویت ایرانی، ملی و سنتی.
ترغیب و تکرار به خرید در مشتری به عنوان یک پارامتر تبلیغاتی در عرصه تجارت جهانی.
داشتن مشخصات یک بستهبندی صادراتی (برچسب، بارکد، قیمت و …).
سهولت در حمل و نقل، انبارداری و توزیع در نمایشگاهها و بازارهای جهانی.
ایجاد رقابت در بازارهای جهانی با توجه به شاخص های تعیین کننده مصرف (الگوی مصرف، فرهنگ، اقتصاد، زیباشناسی و شرایط اقلیمی بازار)
مطابقت با بحثهای زیست محیطی در بازارهای جهانی.
مطابق با قوانین مورد درخواست هر بازار.
کمک به افزایش کالاهای غیرنفتی براساس مزیتهای نسبی و رقابت.
۲-۸-۲ چالشهای بستهبندی صنایع دستی
تنوع رشتهها در امر بستهبندی صنایع دستی.
عدم توجه صنعتگر به بازاریابی و بیتمایلی به نیازهای روز بازار.
زیان مالی به دلیل عدم بستهبندی مناسب (هدر رفتن مقادیر قابل توجهی ارز).
بالا بودن هزینه های بستهبندی به دلیل وجود تعرفهها و حقوق گمرکی بالا برای مواد اولیه بستهبندی.
صادرات تک محصولی کالاهای صنایع دستی به دلیل بستهبندی نامناسب.
نامناسب بودن کیفیت بستهبندی برای رقابت در بازارهای صادراتی.
۲- ۱۰ برند
احتمالاشما بارها و بارها به این واژه برخورد کرده اید و حتی خود بارها از آن استفاده کرده اید، اما آیا واقعا می دانید معنی و مفهوم «برند» چیست و آیا مطمئن هستید که این واژه را غلط یا نابه جا مورد استفاده قرار ندادهاید؟ عامیانهترین تعریف ممکن برای واژه «برند» این است: نامی که مستقیما در فروش کالاها یا استفاده از خدمات مورد استفاده قرار می گیرد. اما مشخص است که برند فقط یک نام نیست، بلکه یک نشانه یا سمبل یا آرم گرافیکی نیز دارد که منحصربه فرد است، بنابراین می توان این مفهوم را برای «برند» ارائه داد: برند نام یا نمادی است که با هدف فروش کالاها یا ارائه خدمات مورد استفاده قرار می گیرد. اما قطعا اگر اندکی تامل کنید متوجه می شوید که هدف از ایجاد یک برند، چیزی فراتر از فروش کالایا ارائه خدمات هدف است. برند علاوه بر اینکه سهم بازار را زیر تسلط خود نگه می دارد، برای رشد کسب و کار هم راه هایی را مطرح می کند و کارکنان ماهر و مستعد را جذب و حفظ می کند و ارزش خود را نزد سهامداران مجموعه هم ارتقا می بخشد. این گونه است که جان میلیر و دیوید مور این تعریف را برای برند ارائه می دهند: «برند نام یا نمادی است که سازمان آن را با هدف ارزش آفرینی برای محصولات خود مورد استفاده قرار می دهد.» اما مساله اینجا است که حالابرند صرفا یک نام یا نماد نیست، بلکه عناصر دیگری چون تجربه ها، شنیده ها، روایات و خاطره های ذهن افراد، ویژگی های خاص افراد مصرف کننده از آن و حتی موقعیت مکانی مراکز فروش یا ارائه محصولات و قیمت آنها هم در این مجموعه در هم تنیده شده و همه آنها با هم مفهوم برند را به وجود آورده اند. در مجموع یکی از بهترین تعریف های برند توسط گارتنر و لوی در سال ۱۹۵۵ ارائه شده است: برند نمادی پیچیده است که دامنه متنوعی از ایده ها و ویژگی ها را در بر می گیرد. برند نه تنها با بهره گرفتن از آهنگ خود (و نیز معنی و مفهوم لغوی خود) بلکه مهم تر از آن با بهره گرفتن از هر عاملی که در طول زمان با آن آمیخته اند و در جامعه به صورت هویتی شناخته شده و نمودیافته است، با مشتری سخن می گوید. برند تنها در ذهن ها است. برخی از مدیران این واقعیت مسلم را که این انسان ها هستند که به برندها حیات می بخشند نه سازمان، آنها را نادیده می گیرند.هیچ کس نمی تواند برند را در کارخانه یا محل فعالیت خود یا در تراز مالی موسسه خود پیدا کند، بلکه باید آن را در ذهن مصرف کننده ها، کارکنان، تامین کننده ها، مواد مورد نیاز و سایر افراد مرتبط با موسسه بجوید.به بیان دیگر برند دارای ماهیتی اجتماعی است و قدرتمندترین برندها آنهایی هستند که همه افراد مرتبط با آنها نسبت به آن حس مالکیت داشته و آن را متعلق به خود می دانند و در مورد آن می گویند: «اسم برند دلخواه من است». یک مثال ساده برای تشریح این وجه برند، یک روزنامه است. یک روزنامه حاصل فرایند رفتاری یا به عبارت ساده تر حاصل انتخاب مقالات، تیترها و عکس ها و موارد مشابه است که این عناصر حاصل فعالیت های روزانه روزنامه نگاران و سردبیران است. اما افراد مختلف از هر روزنامه برداشت و تصویر ذهنی خاص خود را دارند و حتی کسانی که هیچ وقت روزنامه نخوانده اند، تصویری از آن و خوانندگان دارند، اما تنها طرفداران همیشگی که هر روز این روزنامه را می خرند هستند که باور دارند «این روزنامه من است.» یک روزنامه، نویسندگان و خوانندگان خود را به هم پیوند می زند. انتشار روزنامه یک سیستم پیچیده از قضاوت ها، ارزش گذاری ها، اظهارنظرها و … را شکل می دهد و در نهایت همه این مسائل در نام روزنامه متبلور می شود. این نام به نویسندگان و کارکنان و خوانندگان این امکان را می دهد که درک مشترکی از موضع گیری ها و رویکردهای روزنامه نسبت به اخبار و مخاطبان خود داشته باشند، این همان مفهوم حضور برند در ذهن افراد است.(ریجر،۲۰۰۳).
تعریف انجمن بازاریابی آمریکا (AMA) برای برند چنین است: ” یک نام تجاری(اصطلاح حقوقی بکار رفته برای Brand) یک نام ، اصطلاح ، علامت ، نشان یا طرح یا ترکیبی از این هاست که برای شناسایی کالاها یا خدمات فروشنده یا گروهی از فروشندگان و متمایز کردن این کالاها یا خدمات رقبا به کار می رود .” به طور خلاصه نام تجاری سبب شناسایی فروشنده یا سازنده می شود. یک نام تجاری در حقیقت تعهد دائمی یک فروشنده برای ارائه مجموعه ای از ویژگی ها ، مزایا و خدمات خاصی به خریداران است. به هر روی تا زمانی که یک محصول یا خدمت دارای وجه ممیزه مشخصی نباشد، نمی توان به سادگی آن را برند نمود و این برند را به گونه ای پایدار پاسداشت. این تمایزها می تواند کارکردی منطقی یا ملموس و یا حتی غیرملموس داشته باشد . بیشتر نام های تجاری ضامن سطح معینی از کیفیت اند. اما یک نام تجاری می تواند سمبل موارد پیچیده تری هم باشد مانند : ماهیت محصول، شخصیت محصول، فرهنگ استفاده ازمحصول و شخصیت استفاده کننده از محصول. برندها دارایی های نامشهود شرکت ها هستند که باعث افزوده شدن ارزش نهایی محصول نزد مشتریان شده و برای سهامداران ایجاد ارزش افزوده سهام می کند و باعث افزایش درآمد شرکت می شود. یک برند در واقع به شدت متاثر از هویت بصری محصولات ،خدمات ، محل ارائه و چگونگی ارائه می باشد.
۲-۱۰-۱ نام برند
نام برند یکی از انتخابهای بنیادین است، زیرا اغلب، نقش اصلی را در میان عناصر برند بازی می کند و تداعیات قدرتمندی را در زمینه محصول به صورت فشرده، مختصر و مفید ارائه میدارد. «نامها در زمره مؤثرترین ابزارهای ارتباط برند با مخاطبان به شمار میآیند. آگهیهای تبلیغاتی معمولا حداکثر به مدت پنجاه ثانیه نمایش داده میشوند. در حالی که مشتریان به سادگی تنها در مدت چند ثانیه نام برند را مورد توجه قرار می دهند و مفهوم آن را در ذهن ثبت می کنند یا آن را به حافظه خود میسپارند». (ریجر، ۲۰۰۳، ۶۰)
۲-۱۰-۲ عناصر برند
عناصر برند که گاهی اوقات تحت عنوان هویتهای برند نامگذاری میشوند، ابزارهایی برخوردار از قابلیت تجاریسازی هستند که میتوانند برند را معرفی کرده و آن را متمایز سازند.« انجمن بین المللی هویت سازمانی در سال ۲۰۰۰ میلادی، جمعبندی آنچه که امروزه به عنوان المانهای اصلی جهت یکپارچهسازی بصری شناخته میشوند را ارائه نمود. در این مدل ارائه شده انجمن بین المللی هویت سازمانی این مفهوم را در قالب زبان بازاریابی که برای سازمانها ملموستر است، ارائه کرده است.» (Melewar and Saunders، ۲۰۰۰، ۵۴۳).
۲-۱۰-۳چالشهای برندسازی در ایران
ضعف شدید برندهای داخلی را در درون سازمان، عموماً میتوان ناشی از نوع نگرش و ساختار دانست و عواملی که منجر به این ضعف در درون سیستم شرکتها شده را در موارد زیر تقسیم بندی نمود: (امیرشاهی، ۱۳۸۶).
تولید محوری اکثر سازمانها به جای مشتری محور بودن
نداشتن آرمان و ایدهآل برای خلق برند مشتریمدار
نبود ثبات و انسجام در راهبردهای سازمانی در راستای شکل گیری بند
نبود باور، اعتقاد و نگرش یکسان میان مدیران ارشد سازمان در زمینه خلق و مدیریت برند
نبود متولی و رهبر برند در مجموعهها