یا دفاعیات علی میهن دوست در دادگاه رژیم شاه در خصوص شهادت این گونه است :
((…انسانهای آگاه عصر ما همان ادامه دهندگان راه انبیاء هستند. همان طور که آنها مبشر آزادی انسان از قید و بند های ارتجاع و بندگی ، استثمار و دیکتاتوری زمان بودند ؛ ما هم مصم هستیم به ندایی که ما را به خود می خواند ، ندایی که از درون و وجدانمان ، از درون خلق ستمدیده و از درون طبیعت و حرکت تکاملی جهان می شنویم ، پاسخ مثبت گوییم. این ندا در نهایت همان پذیرش شهادت انقلابی در راه آرمان خلق است . آری ایدئولوژی ما ایدئولوژی شهادت انقلابی است . شهادتی که حسین بن علی (ع) پرچمدار آن بود ، و هم اکنون شهدای پیشتاز مبارزه مسلحانه شهری در ایران پرچم خونین او را بلند می کنند و همراه با همرزمان و شهدای راه آزادی خلق های دیگر قدم در راه پر ارج او می نهند. آرزوی ما هم این است که بتوانیم در زمره زرمندگانی این چنین درآییم ؛ تا بار دیگر مفهوم واقعی ایدئولوژی خون و خداپرستی زنده شود…….( میهن دوست ، ۱۳۸۳، ۳۹) سازمان مجاهدین با پذیرش ایدئولوژی شهادت ، وظیفه خود می داند که در نوک پیکان مبارزه مسلحانه توده ای ضد امپریالیستی ، راهگشای خلق به سمت جامعه ای توحیدی ، بی طبقات و آزاد باشد و به خوبی می داند ، راه پرپیچ و خم دشواری در پیش دارد . ما پذیرفته ایم که تنها با فداکردن جان خود می توانیم در این راه قدم برداریم . ما دانسته ایم که نهضت ، قربانی فراوان می طلبد و خود آماده ایم که از نخستین قربانیان آن باشیم.
و من المومنین رجال صدقوا ما عاهدواالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر ( احزاب :۲۳) و از مومنین کسانی هستند که نسبت به پیمانشان با خداوند وفادار مانده اند ، عده ای از آنها به پیمانشان وفا کردند و عده ای در انتظار به سر می برند!
خلق ، تا کنون فرزندان رشیدی در دامن خود پرورش داده و اینان به دست رژیم مزدور به شهادت رسیده اند. ……..بین من و شما آقای دادستان فقط گلوله می تواند حاکمیت داشته باشد . من با تو هیچ بحثی ندارم. اگر الان مسلسل به دستم می رسید ، در شکمت خالی می کردم . البته منظور دادستان های نوعی است ؛ و عوامل مزدور رژیم را می گویم ؛ چون شما هم نماینده رژیم هستید. ما با پذیرش ایدئولوژی شهادت انقلابی خود برخاسته ایم . از مرگ نمی ترسیم ، بلکه مرگ در راه خلق ، نهایت آرزوی ماست. (همان منبع،۵۳)
یا دفاعیات ناصر صادق در توجیه ایدئولوژی سازمان در دادگاه درخصوص توجیه مسئله فدا اینگونه بیان می کند: ((…. سازمان مجاهدین خلق ایران ، با پذیرش ایدئولوژی ((مرگ)) وظیفه خود می داند که پیکان مبارزه مسلحانه ضد امپریالیستی ، راهگشای خلق به سمت جامعه ای توحیدی ، آزاد ، بی طبقات باشد (…..) ما پذیرفته ایم که تنها با فدا کردن جان خود می توانیم در این راه قدم برداریم . ما دانسته ایم که نهضت قربانهای زیادی می طلبد و خود آماده ایم که اولین قربانیان آن باشیم…..)(متن دفاعیات ،مجاهد شهید ناصر صادق ، از انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران )
القای روحیه استقلال ،اعتماد به نفس وتعمیم نگرش اوتارکی در جامعه
با کنکاش بخشی از اسناد پرونده بازجویی وحید افروخته در خصوص مصطفی شعاعیان صفت استقلال و اعتماد به نفس مصطفی شعاعیان کاملا محرز می گردد.
بازجویی از رحمان ( وحید) فرزند سعید ، شهرت افروخته درباره مصطفی شعاعیان
سوال: با احراز هویت شما ((رحمان معروف معروف به وحید – فرزند سعید ، شهرت : افروخته )) لطفا شرح اطلاعات خودتان را درباره مصطفی شعاعیان با ذکر جزئیات مرقوم دارید.
ج: درباره مصطفی شعاعیان : این فرد از شروع مبارزه مسلحانه دارای فعالیت های روشنفکری از نوع علنی آن از قبیل نوشتن مقالاتی در جهان نو…. بوده است و حاصل این دوران از فعالیت ، سرشناس شدن و پیدا کردن دوستان و آشنایان زیادی در میان ((روشنفکران )) می باشد.پس از شروع مبارزه مسلحانه گویا او نیز بدان روی می آورد و همراه با نادر شایگان دست به تشکیل گروه مسلح می زند . نادر شایگان در ترکیه آموزش هایی در زمینه جنگ چریکی در شهر دیده ، و مصطفی از برتری تئوریک برخوردار است . مشخصه این گروه را باید نظرات جدید مارکسیستی آنها دانست . هر چند که چپ روی ، روحیه نظامی گری و پر بهادادن به عملیات نظامی و هرچه بیشتر ضربه زدن به رژیم نیز از ویژگی های آنها است . این نظرات جدید را که عمدتا از روحیه ضد شوروی مصطفی سرچشمه می گیرد بعدا به طور کامل تر و مدون در کتاب شورش می بینیم نمونه عفاید مطرح شده در این کتاب عبارتست از :
-
- لنین با افزودن اصل ((همزیستی مسالمت آمیز لنینی )) به مارکسیم ، آن را تحریف کرد و از بنیان به ضد خود تبدیل نمود.
-
- اعتقاد به لنینیسم در میان گروه های انقلابی و جنبش های انقلابی در سطح جهان و احزاب کمونیست ، موجب انحراف آنها از خط مشی واقعا پرولتاریایی می شود . هدف از نگارش شورش پیراستن مارکسیسم از آلودگی لنینیسم است .
-
- به نظر مصطفی ، اعتقاد به همزیستی مسالمت آمیز با جهان سرمایه داری و باور داشتن به پیروزی سوسیالیسم و پیروزی طبقه کارگر در یک کشور ، اندیشه ایده های ضد مارکسیستی و ضد کارگری است . شورش طبقه کارگر و انقلاب کمونیستی باید تا نابودی کامل سرمایه داری جهانی و امپریالیسم و تا محو نهایی استثمار انسان از انسان ادامه یابد . در حالی که در یک نقطه از جهان ، هنوز بورژوازی دارای قدرت است ، طبقه کارگر در یک کشور سوسیالیستی نمی تواند نسبت به این مسلئه بی تفاوت باشد و به یاری کارگران تحت ستم نشتابد . مصطفی معتقد است که وجود مرزها و کشورهای مختلف در جهان ناشی از تمایلات سود جویانه سرمایه داران و استعمارگران است که هر یک محدود های را منحصر به خود دانسته است . وجود مرز نشانه تضاد منافع سرمایه داران با یکدیگر است . ولی طبقه کارگر طبقه ای است جهانی و چون استثمار نمی کند ، تضاد منافع بین کارگران کشورهای مختلف نیست . از این رو ناسیونالیسم ، ایدئولوژی بورژوازی و انترناسیونالیسم ایدئولوژی طبقه کارگر است . لازمه اعتقاد به انترناسیو نالیسم پرولتری ، انقلاب ادامه دار و جهانی است.
اولین شرط مصطفی برای ورود به گروه فدائیان این بود که باید به من آزادی ایدئولوژیک بدهید……..))(حسنی، ۱۳۸۰، ۱۹۷-۲۰۴)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
اعلامیه سازمان چریکهای فدایی خلق در خصوص مصادره بانکها و تامین هزینه مبارزه در سال ۵۰
((بانکها موسسات عظیم نزولخواری هستند که محصول رنج و مشقت مردم زحمتکش را از دست آنان می گیرند و سرانجام بخاک سیاهشان می نشانند. پولهایی که در این موسسات جمع شده است از آن مردم است . از سوی دیگر مبارزه چریکی نیازمند یهای مالی فراونی دارد . این نیازمندیهای جز از راه مصادره انقلابی نمی توانند برطرف شوند . یعنی ما هر چه لازم داشته باشیم بزور از دشمن خویش ( سرمایه داران بیگانه و عاملین ایرانی آنان) می گیریم.
آیا این عمل را می توان سرقت نامید؟ خیر ! زیرا سارقین به خاطر منافع شخصی دست به عمل می زنند و برایشان فرق نمی کند که چه کسی از عمل آنان لطمه می بیند . آنها حتی همدیگر را بخاطر یک مشت پول می کشند. حال آنکه برای چریکها ، که با از جان گذشتگی در راه آرمان مقدس آزادی مبارزه می کنند و بدفاع مسلحانه از حقوق خلق زحمتکش برخاسته اند چیزی بنام منافع فردی وجود ندارد آنها همچنین تلاش دارند که بهیچ کس از افراد مردم لطمه وارد نیاید. آنچه مهم است ماهیت یک عمل است . مسلمانان اولیه بکاروانهای تجار مکه شبیخون می زدند تا نیازهای نهضت را برآورند. ولی تاریخ از این مبارزات شجاعانه هرگز بعنوان قتل و غارت نام نمی برد. افتخار بر چریکهای دلاوری که محصول رنج و مشقت خلق را از گلوی گرگهای خونخوار بیرون می کشند و همه آنرا پشتوانه پیشرفت مبارزه آزلدیبخش قرار می دهند ………))(بیانیه های سازمان چریکهای فدایی خلق تا ۱۹ بهمن ۵۸ ، بی نام ص۱۴۳)
یا گزارش سفارت آمریکا در خصوص فعالیت های دو گروه چریکی طی سالهای ۵۰-۵۷ اینگونه است :
((گروه های تروریستی به خاطر کشتن شش آمریکایی و بسیاری از ایرانیان در پنچ ،شش سال گذشته ، از خمایت عمومی برخوردارند . در چهار سال گذشته ، جنبش تروریستی ایران با دو سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریک های فدایی خلق پا به عرصه گذاشته است که به احتمال زیاد از لیبی کمک دریافت می کنند اما تا آنجا که ما می دانیم از شوروی ها کمک نمی رسد.(پرتوی ،۱۳۸۰، ۱۶۹)
نگاه ویژه به نقش زن در جامعه
تاثیر جنبش چریکی چنان گسترده بود که حتی در گفتگوهای خصوصی شاه با وزیر در بارش بازتاب یافت . گزارش شده که او در یک مورد در ۲۳ دی ۱۳۵۴ گفته است : (( عزم و اراده آنها در نبرد اصلا باور کردنی نیست . حتی زنها تا آخرین نفس به جنگ ادامه می دهند . مرد ها قرص سیانور در دهان شان دارند و برای اینکه دستگیر نشوند خود کشی می کنند . )) شاه حتی زمانی که می خواست خودش را رهبری مدرن و آزاد اندیش نشان دهد ، مشهور بود که زنان را پائین تر از مردان در نظر می آورد . شگفتی او نسبت به رفتار چریک های زن نمونه دیگری از تاثیر این جنبش بر عالی ترین مقام شاهنشاهی بود.( همان منبع، ۱۰۴-۱۰۵)در مبارزات مسلحانه تقسیم کاری که بین زنان و مردان اتفاق افتاد این بود که احساس کنند در این حرکت اجتماعی فرقی بین آنها نیست و هردو آنها مسئولند و هم حرکت آفرین و این باعث شدکه زن خودش را بالا بکشد و احساس کند انسان بودنش مطرح است و نه فقط زن به آن مفهومی که تا زمان مطرح شده بود. در گروه های چریکی زنان نقش اساسی داشته اند به طوری که درامر سازماندهی تا مقام فرماندهی یا سرشاخه جایگاه داشته اند به مانند اشرف دهقانی یا فاطمه متحدین ، مزضیه اسکویی،فاطمه امینی…. فداکاریهای که در امر مبارزه صورت می گرفت را به طور ملموس در حادثه مرگ مرضیه احمدی اسکویی قابل مشاهد است: شیرین معاضد برای اجرای قراری از پایگاه خارج میشود. رفقایش که بهموج بیسیم ساواک دست پیدا کردهبودند بهناگهان متوجه میشوند که ساواکیها در حال تجمع در محلی هستند که شیرین در آنجا قرار دارد. بخشی از اتفاق را اشرف دهقانی اینگونه نقل میکند: «ما همچنان با دقت و نگرانی گفتگوهای بیسیم را دنبال میکردیم. هنوز مدت کوتاهی از رفتن شیرین نگذشته بود که ناگهان حمید «اشرف» واقعاً گویی که برق او را گرفت. از جا پرید و گفت: این قرار پریه «شیرین را به این اسم صدا میزدیم - پری» و با عجله به طرف درب خروجی رفت. من که متوجه بودم که او از شدت ناراحتی آنچنان از جا برخاسته بود و رفتن او نمیتواند حاصل یک تصمیم درست باشد، بهطرف درب خروجی دویدم و شانههای حمید را گرفته و او را برگرداندم. حمید واقعاً شوکه شدهبود. شدت ناراحتیاش بهگونهیی بود که اصلاً نمیدانست چکار دارد میکند. از همینرو نیز بدون مقاومت برگشت. در این هنگام دیدم که مرضیه چادری از بند حیاط برداشت و در حالی که دارد آنرا سر میکند، از درب خروجی بیرون رفت. من شانههای حمید را رها کردم و خواستم بهدنبال مرضیه بدوم که ببینم بهکجا میرود. فقط چون پابرهنه بودم، یک لحظه سعیکردم دمپایی پایم کنم. اما وقتی رویم را برگرداندم ـبه واقع ثانیهیی نگذشته بودـ حمید هم رفته بود». پس از این ماجرا خود اشرف هم از پایگاه بیرون میزند و برای حمایت رفقایش میرود. یکبار دیگر تصمیمگیری سریع و سرعت عمل و عشق به رفیق و همرزم مرجان همه را غافلگیر میکند و برای بیرون بردن پری از تور ساواک ثانیه را از دست نمیدهد. اما شرح ادامه این دلاوری را نبرد خلق شماره سه خرداد ماه همان سال اینگونه توضیح میدهد: مأمورین دشمن از یک هفته قبل یکی از عناصر تازهکار و سمپاتیزان سازمان را در شهر تبریز دستگیر میسازند و موفق میشوند قرار ملاقاتی را از عنصر دستگیر شده بهدست آورند. در روز جمعه ۶اردیبهشت که این ملاقات میبایست صورت بگیرد پلیس اطراف محل قرار را تا مسافت چند کیلومتر به محاصره درمیآورد. شیرین معاضد که میبایست این قرار را اجرا میکرد بهمنظور کنترل محل وارد منطقه میشود. چند دقیقه بعد رفیق مرضیه احمدی اسکویی از طریق ضبط امواج بیسیم دشمن متوجه خطر میشود و بدون توجه به محاصره منطقه و خطری که وی را تهدید میکرد خود را به منطقه محاصره شده میرساند تا رفیق معاضد را در جریان امر قرار دهد. رفیق مرضیه احمدی اسکویی در نزدیکی محل قرار رفیق معاضد را پیدا میکند، ولی مأمورین متوجه آنها شده و بهطور غیرمحسوس بهتعقیب آنها میپردازند ولی آنان بهرغم پوشش ویژه نیروهای مخصوص تعقیب، متوجه موضوع شده و سعی میکنند با عوض کردن تاکسی از تعقیب دشمن خلاصی پیدا کنند. پس از چند مانور خود را به میدان فوزیه میرسانند و تصمیم میگیرند از هم جداشوند. مأمورین دشمن که بهطور بیسابقهیی بسیج شده بودند مجدداً در میدان فوزیه آنهارا پیدا میکنند و با بهره گرفتن از ازدحام میدان غافلگیرانه به معاضد حمله کرده و وی را دستگیر میسازند. در اینموقع او موفق میشود با خوردن قرص سیانور که همیشه در زیر زبان داشت اقدام به خودکشی کند. دشمن بلافاصله وی را به بیمارستان شهربانی منتقل میسازد و بهمنظور معالجه و سپس شکنجه وی با تمام امکانات و کمک پزشکان مزدور اسرائیلی بهمداوای او میپردازند اینک رفیق معاضد تحت وحشیانهترین شکنجههای دشمن قرار دارد. مرضیه احمدی پس از جدا شدن از معاضد تحت تعقیب مأمورین دشمن قرار میگیرد و پس از چند عمل ضدتعقیب سعی میکند خود را به خانه تیمی واقع در کوچه شترداران در میدان شاه تهران برساند. ولی مأمورین با بهره گرفتن از تجهیزات مخابراتی رد وی را به یکدیگر و به مرکز اطلاع میدادند. و بدین ترتیب منطقه تحت محاصره دشمن درآمدهبود. با این حال مزدوران نمیتوانستند ترس خود را از نزدیک شدن به رفیق بپوشانند. مرتباً از پشت بیسیم فریاد میزدند «او مردیست که لباس زنانه پوشیده». حلقه محاصره رفته رفته تنگتر میشد، در این هنگام مرضیه چون دید که امکان خروج از محاصره برای او دیگر وجود ندارد، ابتکار عمل را در دست گرفت و با اسلحه کمری خود شجاعانه به مزدوران حمله کرد و پس از یک درگیری نابرابر، دشمن در حالیکه امید زنده دستگیر کردن او را کاملاً از دست دادهبود، رفیق را به مسلسل بست، در این موقع مرضیه احمدی موفق شد قرص سیانور خود را نیز بخورد. جسد رفیق احمدی را نیروهای دشمن از فاصله دور چندین بار به مسلسل بستند و سپس وحشتزده و بهآهستگی بهاین چریک قهرمان نزدیک شده جسد بیجان او را طناب پیچ کرده و میبرند.»
«صدیقه» مینویسد در خرداد۵۳ در دادگاه دوم خبر کشتهشدن مرضیه را از دادستان شنیدم. چنان منقلب شدهبودم که بیاختیار فریادی از گلویم برخاست. . . اما بهمحض اینکه به کمیته مشترک ساواک شهربانی رسیدم، مرا بهبازجویی بردند. بازجویم، هدایت، تا مرا دید عکس جسد مرضیه و شیرین معاضد را پرت کرد توی صورتم، هردو، نیمه لخت بودند. هردو دهانشان سیاه و چهره زیبایشان دگرگونشده بود. سیانور دهانشان را سوزانده بود. چادر و کفشها و اسلحهشان در کنارشان بود.(اینترنت – سایت ۱۹ بهمن)»
حتی ازدواج های که صورت می گرفت براساس عشق ،گل و خون بود.به طوری که میثمی در خاطرات اش اینگونه بیان می کند ((….دخترها دوست داشتن با کسی ازدواج کنند که حتما زندگی اش با جان برکفی و شهادت عجین باشد. فرهنگ عوض شده بود . پوشیدن روسری از دستاوردهای فرهنگ سازمان مجاهدین بود. هواداران دکتر شریعتی هم همین طور. روسری سمبل داوطلبانه اسلامیت و مقاومت بود . یادم هست یک بار اوایل تابستان ۱۳۵۳ فاطمه انگور خریده بود کیلویی ۲ ریال یا در همین حدود که ارزان باشد . داشت انگورها را توی حیاط می شست که من از اتاق وارد حیاط شدم . گفت : ((داداش ببخشید من روسری سرم نیست .)) گفتم : ((من توجه نداشتم))…..)) (خاطرات میثمی)
در آن سالها به دلیل اختناق سیاسی، هیچ نهاد دموکراتیک مستقل زنان وجود نداشت. نهادهای موجود زنان، زیر نظر مستقیم حکومت قرار داشتند. پیوستن زنان به جنبش مسلحانه نه با هدف تأمین حقوق زنان بلکه با هدف تحقق یک مجموعه به هم پیوسته نظرات ایدئولوژیکی و اهداف سیاسی و مبارزاتی بود.عضویت زنان در سازمان چریکهای فدایی خلق همانند مردان یکسان و بدون هیچ تمایزی صورت میگرفت. ملاکها و معیارها همان پذیرش ایدئولوژی مارکسیستی- لنینیستی، اعتقاد به مبارزه طبقاتی، پذیرش مبارزه مسلحانه و آمادگی برای فداکاری در راه خلق و … بوده است ناهید قاجار یکی از اعضاء سازمان فدایی درخصوص جایگاه زنان اینگونه می گوید((ما در سازمان از حقوق برابر برخوردار بودیم. هیچ زنی در سازمان با تبعیض جنسیتی روبه رو نبود. همه اعضا با افکار و ایدئولوژی سازمان، به مسائل جامعه و نابرابریهای سیاسی و اجتماعی برخورد میکردند.ما همه خواهان نابودی استبداد رژیم شاه و سلطهگران امپریالیستی بودیم. به گمان ما با پیروزی بر دیکتاتوری شاه و ایجاد یک نظام سیاسی مبتنی بر عدالت اجتماعی، همه نابرابریهای زندگی فردی و اجتماعی و از جمله زنان حل و فصل میشد.اما اینکه نقش مشخص زنان در سازمان چریکی چه بود باید گفت که این نقش عملاً تابع شرایط و ویژهگیهای مبارزهای بود که سازمان دنبال میکرد.از آنجا که شیوه مبارزاتی سیاسی- نظامی بود ما همیشه در شرایط تعقیب و گریز با نیروهای امنیتی و انتظامی بودیم و در شرایط ضربات و ترمیم ضربات به سر میبردیم که بخش عمده انرژی و توان ما را به خود مشغول میکرد.در چنین شرایطی زنان نقش کلیدی برای حفظ و تطبیق شرایط، تأمین ایمنی و جا به جاییها و… داشتند (اینترنت ) در یکی از صفحات بازجویی فاطمه امینی، دیالوگ بین بازجو با این زن چنین آمده است : -هویت خود را بیان نمایید: -من مجاهد خلقم. -مشخصات پدر و مادر خود را معرفی کنید: -من فرزند خلقم. _محل کار و سکونت پدر و سایر بستگان خود را مشخص کنید: -همانطور که گفتم من فرزند خلقم و محل سکونتم نزد خلق است.همه این رشادت ها و جان بازیها سبب شد که در انقلاب ۵۷ بسیاری از تجمعات و راهپیمایی ها مثل ۱۷ شهریور ، زنان در ردیف جلو باشند و بسیاری از آنها در حمله نیروهای گارد زحمی و تعدادی نیز شهید شوند.(روزنامه ایران تاریخ انتشار ۱۲بهمن ۹۲)
نفی خود بیگانگی فرهنگی و نگاه وِیژه به هویت و تعریف الترناتیو در مقابله با الیناسیون با تعمیم نظریه بازگشت به هویت شیعی و ایرانی (هویت تاریخی)
دامن زدن به تفکر غرب ستیزی و مقابله با امپریالیسم با تاسی از آثار بازرگان ، طالقانی ، شریعتی و آل احمد
بدون شک دکتر شریعتی با جادوی کلامش به مانند فانون انقلاب الجزایر ، آنچنان شورو شوقی در جامعه ایران برپا کرد که علاوه بر دانشجویان ، عده زیادی از روشنفکران جوان در کلاسهایش شرکت می کردند به طوری که در تابستان سال ۱۳۵۱ بیش از شش هزار تن دانشجو برای حضور در درسهایش ثبت نام کردند.هدف اساسی دکتر شریعتی در تمام سخرانیها و نوشته هایش ، برانگیختن و به حرکت در آوردن تمامی جامعه بخصوص نسل جوان بود . او ، در نامه ای به پسرش می نویسد :
((صحبت از جامعه ای است که نیمی از آن خوابیده اند و افسون (الینه)شده اند و نیمی دیگر که بیدار شده اند ، در حال فرارند ما می خواهیم این خوابیده های افسون شده را بیدار کنیم و واداریم که ((بایستند)) و هم آن فراریها را برگردانیم ، و واداریم که بمانند.)) (هفت نامه از مجاهد شهید؛ دکتر علی شریعتی ، تهران ، انتشارات ابوذر ، ۱۳۵۶)از نظر شریعتی تا جایی که به ایران ارتباط داشت ، این آثار سوء امپریالیسم جهانی ، صیهونیسم بین المللی ، استعمار ، استثمار ، ظلم ، نابرابری طبقاتی ، کارتل ها ، شرکت های چند ملیتی ، … را ناشی ازامپریالیسم فرهنگی و غرب زدگی می دانست (گل محمدی ،فتاحی، ۱۳۸۹، ۵۷۴)نگاه شریعتی به عقب ماندگی ریشه در رویکرد جامعه شناختی وی به این مسئله است ، شریعتی در بررسی ریشه های مشکل مسلمانان ، بیش از همه بر مسئله الیناسیون تکیه داشت . وتعریف الیناسیون از نظر او عبارت بود از ((الیناسیون حالتی است که در آن شخصیت واقعی انسان زائل می گردد و شخصیت بیگانه ای (انسان یا شی ) در آن حلول می کند و انسان غیر از خود احساس می کنند.))او معتقد است در گذشته بردگی آگاهانه بود . چرا که خود برده احساس برده بودن را داشت و ارباب خود را نیز می شناخت . هریک از طرفین از سرنوشت خویش آگاهی داشتند اما امروز انسانها از درون به بردگی کشانده می شوند آزادی انتخاب وجود دارد اما نه انتخاب آگاهانه ، بلکه انتخابی است که دیگری در نفس اراده ما تلفیق می کنند و به نوعی خواست خود را تحمیل بر ما می سازد.وی با کمک گرفتن از دیالکتیک سوردل معتقد بود تمدن شرق در رویاروی با تمدن غرب به زوال و انحطاط دچار شده است . زوال و استضعافی که به گمان شریعتی بهترین مفهوم برای توجیه و تفسیر انحطاط ماست . به گمان او در مفهوم استضعاف همه معانی استبداد ، استثمار ، استبعاد و استحمار که ما در آن قرار داریم نهفته و پنهان است . وی با تقسیم بندی انواع الیناسیون آن را در مقابل خویشتن اصیل قرار می داد و الیناسیون را حلول دیگری در وجود خودمان تعریف می کند او ضمن اعتقاد به تقدم رنسانس ایرانیان بر قرون وسطی شان ، علت یابی هایی دیگری از جمله استبداد تاریخی و استعمار را نیز در عفب ماندگی ایرانیان موثر می داند. دکتر شریعتی با توجه به دینی بودن جامعه ایران و با توجه به اینکه معتقد بود راه برون رفت از انحطاط و مشکلات جامعه ایرانی از مسیر نقد دین و اصلاح احیای مذهب می گذارد ، به طرح پروتستانیسم اسلامی رسید و این تز را مطرح نمود که تا زمانی که ما در اسلام دست به یک تجدید ساختمان نزنیم و سنت ها و میراث گذشته را مورد امواج انتقادی رادیکال قرار ندهیم و دست به پروتست و اعتراض به اسلام واقعی موجود نزنیم ، راه برون رفت از انحطاط و عقب ماندگی میسر نیست. در طرح پروتستانیزم اسلامی دکتر شریعتی ، بازگشت به خویشتن جایگاه ارزنده ای دارد . بازگشت به خویشتن یعنی بازیافتن شخصیت انسانی و اصالت تاریخی و فرهنگی خویش یعنی خود آگاهی و بالاخره یعنی نجات از بیماری الیناسیون فرهنگی است. شریعتی دقیقا همان چیزی را که جوانان آرزو می کردند ، ارائه داد یعنی مذهب تند و غیر روحانی که از روحانیت سنتی جدا شده و به سه ویژگی سکولار انقلاب اجتماعی ، نوآوری فن آورانه و خود باوری فرهنگی پیوند دارد(همان منبع،۵۸۳)اوج گیری فعالیت های شریعتی در حسینه ارشاد همزمان بود با علنی شدن مبارزات مسلحانه الخصوص سازمان مجاهدین خلق ایران . چند تن از رهبران مجاهدین ، شاگردان او در حسینه ارشاد بودند. مضمون برخی از سخرانیهای او در حسینه ارشاد ، مانند شهادت در دورانی بود که رژیم شاه ، مبارزین را دسته دسته اعدام می کرد . شریعتی در یکی از همان روزها (بهمن ۵۱) در آغاز سخن ، با چهره افسرده و لحنی غم انگیز می گوید : (( امروز برای من سخن گفتن مشکل است …… چه بزرگوارانی در کلاس من بوده اند از خود شرمم می آید.)) آری این تلقیح هیجانات انقلابی سبب شد تا نسل غیور دست به عمل بزند در دو جبهه یعنی هم فرهنگی و عملی ، جبهه فرهنگی با رجوع به متون اصیل دینی یعنی قران و نهج البلاغه آغاز شد که تالیفاتی منجمله شناخت ، راه انبیاء راه بشر، نهضت حسینی…و جبهه عملی ، دست به اعدام انقلابی مستشاران خارجی و جلادان داخلی مانند طاهری ….برای نمونه اعلامیه سازمان مجاهدین خلق بعد از ترور مستشار آمریکایی در سال ۵۲٫
اعلامیه سازمان مجاهدین خلق در خصوص اعدام مشتشار آمریکایی ۱۵٫٫خرداد ۱۳۵۲
بنام خدا و بنام خلق قهرمان ایران
اعدام مستشار آمریکایی
هموطنان عزیز و مبارزه ، توده های ستمدیده
صبحگاه روز شنبه ۱۳خرداد بخاطر پیمانی که در دفاع از حقوق ستمدیدگان با شما بسته بودیم ، یکی دیگر از مهره های سیاه امپریالیسم تجاوزگر دزد امریکا در ایران ، سرهنگ لویس هاوکینز – معاون اداره مستشاری امریکا در ایران را اعدام کردیم.
……پاسخی است به حضور ۱۰۰۰۰مستشار آمریکایی و انگلیسی در ایران و خرید ۱۶ میلیارد تومان اسلحه از آمریکا به بهای گرسنگی و فقر خلق ما به منظور کشتار خلق های ایران ، فلسطین و ظفار و ایفای نقش ژاندارمی در خلیج .پاسخی است به غارت و چپاول منابع نفتی ما که هم اکنون با تجدید یک قرارداد ۲۰ ساله بحراج گذاشته شده است.
آیا فرستادن بیش از ۵۰۰ چتر باز و کارشناس نظامی به ظفار پرده از روی مقاصد پلید اربابان انگلیسی و آمریکایی شاه دست نشانده بر نمیدارد و روشن نمی کند که حراج منابع نفتی برای خرید ۱۶ میلیارد تومان اسلحه به چه منظور پلیدی صورت می گیرد؟ ۱۶ میلیارد تومان اسلحه برای مبارزه با کدام استعمار موهوم سرخ و سیاه خارجی؟آیا در جهان استعمار دیگری بجز متحدین ابدی شما آمریکا و انگلیس وجود داردکه مردم جهان بی خبرند؟این استعمار موهوم در کدام نقطه از زمین یا اسمان زندگی می کند؟و لابد همه مستشاران امریکایی و انگلیسی هم برای این خدمت بزرگ به خلق ستمدیده ایران گله گله بایران می آیند که از نزدیک بر اجرای نقشه های شیطانی و جنایتکارانه شما که برای خلقهای ستم دیده منطقه کشیده اید نظارت کنند. احمق تصور کردن مردم دلیل بر حماقت شما و اربابان شماست . بگذار امپریالیستهای آمریکا و انگلیسی و شاه خون آشام دل خوش کنند که با جاری کردن سیل خون ، فریاد های اعتراض خلق و فرزندان برومندش را خاموش ساخته اند. جنبش دوران بلوغ خود را از سر می گذراند و برومند و استوارگذرگاه پیروزی را در می نورد ……(اعلامیه سازمان مجاهدین خلق ، ۱۳۵۲ )
اعلامیه بخش مارکسیستی – لنینیستی سازمان مجاهدین خلق ایران در آبان ماه سال ۱۳۵۷
هم میهنان مبارزه
رژیم شاه بنابر ماهیت انگلی ، ضد خلقی و سرسپردگی اش به امپریالیسم ، هرگز به مردم ما آزادی نخواهد داد . دادن آزادی با علت وجودی این رزیم غارتگر متضاد است . آزادی ، استقلال سیاسی و اقتصادی ایران در چهار چوب رزیم تا مغز استخوان وابسته شاه خائن هرگز به دست نخواهد آمد . این آزادی را فقط و فقط می توان با نابودی و سر نگونی کامل رژیم شاه ، از طریق قیام و مبارزه مسلحانه توده ای و برقراری جمهوری دمکراتیک خلق به دست آورد.
سر نگون باد رژیم وابسته به امپریالیسم شاه خائن!
برقرار باد جمهوری دمکراتیک خلق!
آبان ماه ۱۳۵۷
منابع و ماخذ:
کتاب:
آبراهامیان ، یرواند،ایران بین دو انقلاب ،ترجمه احمد گل محمدی ، محمد ابراهیم فتاحی، ۱۳۸۹، تهران ،چاپ هفدهم ، نشرنی.
آرام، بهرام ، اعترافات بهرام آرام رهبر مارکسیست های اسلامی ، نشریه چشم انداز ایران شماره ۶۷٫
آرکدی ، نیکی ، ریشه های انقلاب ایران ، ترجمه عبدالکریم گواهی گواهی، ۱۳۸۵،تهران ،نشر علم.
آشوری ، داریوش،دانشنامه سیاسی (فرهنگ اصطلاحات و مکتبهای سیاسی )، ۱۳۷۸،تهران، چاپ پنجم، مروارید.