۱-۴-۱٫ مبحث امامت از منظر اهل سنت:
در اندیشه اهل سنت، چون نصب امام وظیفه مکلفین است، از این رو امامت از فروع به حساب میآید[۲۴] و جایگاه اصلی آن علم فقه است که از افعال مکلفین بحث میکند.
هم چنین چون اهل سنت وجود امام را در بقای دین شرط نمیدانند، بلکه نظام امور مسلمین را منوط به او میدانند به گونه ای که اگر امور مسلمین به نحوی دیگر انتظام یابد، نیازی به وجود امام نباشد، از این رو امامت در دیدگاه آنها از فروع دین است[۲۵].
با وجود این که اهل سنت نصب امام را واجب کفایی و جایگاه بحث از آن را علم فقه میدانند، ولی در علم کلام از امامت بحث میکنند. تفتازانی در این باره مینویسد:
«هیچ نزاعی نیست در این که مباحث امامت به علم فروع سزاوارتر است، زیرا عهده دار شدن امامت و نصب امامی که دارای اوصاف مخصوصی است از واجبات کفایی است و این واجبات، امور کلی است که مصالح دینی و دنیوی و انتظام امور مردم به آنها مربوط میشود. از این رو شارع اجمالا تحصیل این امور را قصد کرده است، بدون این که حصول این امور را از تک تک افراد بخواهد و روشن است که این امور از احکام عملیه است نه اعتقادیه»[۲۶].
میر سید شریف جرجانی نیز آورده است:
«بر خلاف شیعه امامت از اصول دین و اعتقادات نیست، بلکه امامت در نزد ما از فروع مرتبط با افعال مکلفین است، زیرا نصب امام در نزد ما سمعا بر امت واجب است»[۲۷].
شارح مقاصد در جواب این که چرا اهل سنت در علم کلام از امامت بحث میکنند، مینویسد:
«لکن چون در بین مردم در باب امامت اعتقادات فاسد و اختلافات خصمانه به خصوص از سوی روافض و خوارج، رواج یافته است و هر فرقه ای متمایل به تعصباتی شده است که سبب رد بسیاری از قواعد اسلام و نقض عقاعد مسلمین به واسطه افعال مکلفین میگردد، علمای کلام باب امامت را به ابواب علم کلام ملحق ساخته اند»[۲۸].
شارح مواقف نیز در این باره میگوید:
«ما بحث امام را به علت پیروی از پیشینیان خود در علم کلام ذکر کردیم، زیرا عادت متکلمین بر این استوار شده است که امامت را در آخر کتابشان بحث نمایند»[۲۹].
البته، از میان اهل سنت قاضی بیضاوی در کتاب «المنهاج» خود تصریح کرده است که امامت از بزرگ ترین مسائل اصول دین است و مخالفت با آن موجب کفر و بدعت است[۳۰].
بنابر این اکثر اهل سنت به علت جایگاهی که برای امامت قائل هستند و آن را در حد یک حاکم دنیوی تنزل میدهند، امامت را فرع دین میدانند و جایگاه بحث از آن را علم فقه معرفی میکنند، ولی در عمل در علم کلام از آن بحث میکنند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۴-۱٫ مبحث امامت در نگاه شیعه:
بزرگان و دانشمندان شیعه بالاتفاق امامت را از اصول دین میدانند و جایگاه ویژه ای در بین اعتقادات به آن قائل هستند و همواره مبحث امامت را در کتب کلامی خود بعد از بحث نبوت مطرح میکنند.
شیخ مفید، فهم عمیق و راستین از توحید را منوط به امامت دانسته است. خلاصه دیدگاه وی این است که شناخت ناقص و «من وجهٍ» در توحید، با جهل فاصلهای ندارد و شناخت کامل برای بشر و به روش های بشری، قابل حصول نیست و تنها طریق شناخت کامل، شناخت از طریق امامت است[۳۱]. شیخ طوسی نیز در مقدمه تلخیص الشافی بر این نکته تأکید کرده است[۳۲]. در حقیقت این برداشت از روایات موجود در این باب می باشد. در این روایات بین امام شناسی و خداشناسی ارتباط داده شده است. در روایتی از امام حسین (ع) می خوانیم:
«یا ایها الناس ان الله و الله ما خلق العباد الا لیعرفوه فاذا عرفوه عبدوه فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عباده من سواه فقال له رجل بابی انت و امی یا ابن رسول الله ما معرفه الله؟ قال: معرفه اهل کل زمان امامهم الذی یجب علیهم طاعته»[۳۳]
یعنی: ای مردم! سوگند به خدا، همانا خداوند بندگان را نیافرید، مگر به سبب این که او را بشناسند و هنگامی که او را شناختند او را بپرستند و زمانی که او را پرستیدند به سبب پرستش او از عبادت غیر او بی نیاز گردند. در این هنگام مردی به امام (ع) عرض کرد: پدر و مادرم فدایت ای فرزند رسول خدا! شناخت خدا چیست؟ امام (ع) پاسخ داد (شناخت خدا) همان شناخت مردم هر زمان امام خودشان را است، امامی که طاعت از او بر آنان واجب است.
غرض این که، امامت، شاخص فهم راستین عقاید دینی است و تمایز بین فهم درست از قرائتهای نادرست از اصول عقاید دینی به ویژه توحید، به وسیله امامت حاصل میشود.
۳-۴-۱٫ ادله شیعه:
۱٫امامیه بر این باور است چنان که ابتدای شریعت به وجود نبی موقوف است، بقای دین و شریعت هم به وجود امام موقوف است. به دیگر سخن؛ نیاز دین به امام به منزله نیاز آن به نبی است[۳۴]، لذا امامت؛ مانند نبوت از اصول دین شمرده میشود.
-
- امام فقط شأن رهبری جامعه را ندارد، بلکه شیعه سه شأن مهم برای امام قائل است که عبارتند از: ریاست عامه یا رهبری اجتماع، مرجعیت دینی و ولایت معنوی. با توجه به این شؤون سه گانه امامت از اصول دین خواهد بود.
-
- شیعه تعیین امام را فعل خداوند میداند لذا جایگاه امامت در کلام خواهد بود، زیرا بحث از افعال الاهی در کلام مطرح میشود.
۴٫حدیث وجوب شناخت امام، از احادیث مورد قبول شیعه و سنی است. این حدیث با الفاظ مختلفی که همه آنها معنای واحدی را میرساند، روایت شده است. در نقلی آمده است:
«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه»[۳۵].
هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.
و در مسند احمد آمده است: «من مات بغیر امام مات میته جاهلیه»[۳۶] هرکه بدون امام بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است. به صورتهای دیگر نیز این روایت نقل شده است.
این حدیث دلالت صریح دارد که جاهل به امام و منکر وی کافر است، همان طور که اگر کسی منکر پیامبر۶ و جاهل به او باشد، کافر است و همان گونه که نبوت از اصول دین است، امامت نیز از اصول دین میباشد.
۵٫اگر امامت از فروع باشد، تقلید در آن جایز خواهد بود و برای همه مجاز خواهد بود که هر کسی را خواست، امام قرار دهد و از وی تبعیت نماید. و حال آن که تعدد امام را هیچ کس حتی اهل سنت نیز به علت وجود مفاسد بسیار نمیپذیرد و هم چنین، اهل سنت بسیاری از مخالفین امامت ابو بکر را توبیخ میکردند و از برخی به زور بیعت میگرفتند[۳۷]و این با فرع بودن امامت و جواز تقلید در آن تناقض دارد .
۶٫نزول آیه تبلیغ و آیه اکمال در روز غدیر خم که ناظر به تعیین امام میباشند و توجه به محتوای این دو آیه، نشان گر این است که امامت از جمله اصول است، زیرا خداوند در این آیات عدم معرفی امام را مساوی با عدم تبلیغ رسالت قرار داده است (وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ)[۳۸] و امام را اکمال دین و اتمام نعمت شمرده است.(الیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ اَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی)[۳۹].
-
- احادیث بسیاری وارد شده است که صحت اعمال منوط به صحت ولایت است، همان گونه که صحت اعمال منوط به توحید و نبوت است و این همان معنای اصل میباشد[۴۰].
-
- همه علما اعم از شیعه و سنی، بحث امامت را در کتب عقاید بحث کردهاند.
۵-۱٫ فصل پنجم:
چیستی امامت
۱-۵-۱٫ مقدمه
متکلمان در تعریف امامت به دو گروه تقسیم شدهاند یک گروه؛ مانند سید مرتضی در کتابهای «الشافی فی الامامه» و «الذخیره فی علم الکلام» و شیخ طوسی در کتاب «الاقتصاد فی ما یتعلق بالاعتقاد» و عبد الجبار معتزلی در کتاب «المغنی» امامت را تعریف نکردهاند، شاید به این دلیل که بی نیاز از تعریف دانستهاند.
گروهی دیگر در نخستین گام در بحث امامت و پیش از هر بحث دیگری به تعریف امامت مبادرت ورزیدهاند.
پیش از آن که به برخی از این تعاریف به خصوص تعاریف محقق طوسی و فاضل قوشچی پرداخته شود، به واژه امام در لغت و هم چنین کاربرد آن در قرآن کریم اشاره ای میشود.
۲-۵-۱٫ واژه امام در لغت
واژه امام و امامت از ماده (أ م م) و از فعل أَمَّ یأُمُّ به معنای قصد کردن مشتق شده است. امام بر وزن کتاب در اصل مصدر میباشد، سپس بر هر کس یا چیزی که مقصود واقع شود، اطلاق گشته است[۴۱].
در معانی امام معانی زیر دیده میشود: