- پژوهش دیگر بررسی میزان رضایتمندی شهروندان منطقه ۱۶ تهران از عملکرد پلیس ۱۱۰ می باشد که در سال ۱۳۸۵ توسط دانشجو آقای امین رجبی انجام گرفته است که نتایج آن نشان میدهد که هر چه پلیس ۱۱۰ سریعتر به نیازهای مردم پاسخ دهد مسلماً رضایت مردم از پلیس افزایش خواهد یافت و همچنین هرچه گشت زنی پلیس درشهر بیشتر باشد و بهتر بتواند خود را به صحنه وقوع حادثه برساند امنیت بیشتری درشهر حاکم و درنتیجه رضایتندی مردم بالا می رود و هرچه که برخورد پلیس با مردم مطلوب تر و بهتر باشد وصمیمانه تر میزان رضایت مردم از آنها بالاتر میرود و همچنین مردم نیز باید سهمی دربالا بردن منزلت اجتماعی پلیس داشته باشند . البته به صورت مثبت به طوری که بالا بردن منزلت باعث افزایش رضایت مردم شود نه باعث فاصله بین مردم وپلیس و هرچقدر که برخورد پلیس با مجرمین قاطع تر باشد زمینه جرم خیزی از بین می رود و مسلماً رضایت هم افزایش می یابد.
۲-۵-۲(پیشینه تحقیقات خارجی :
در مطالعه حاضرجهت آگاهی از مطالعات خارجی درخصوص این موضوع با بهره گرفتن از اینترنت چند مقاله استخراج شده که خلاصه دوتا از آنها دراین قسمت آمده است .
۱- اولین مطالعه درلس آنجلس انجام شده و عنوان آن عوامل تأثیرگذار برعقیده عمومی نسبت به پلیس می باشد. نتایج آن نشان داد که پلیس می تواند میزان تصدیق و رضایت شهروندان از عملیات پلیسی شان را افزایش دهد ، بدینگونه که جلسات مشارکت برپا سازد ، میدان دید افسران در مناطق همجوار را ارتقاء دهد و با شهروندان گفتگو داشته باشد چنین ارتباطات غیررسمی با پلیس تأثیر مثبتی بر میزان تصدیق و رضایت افراد از عملکرد پلیس را در برداشت. همچنین پلیس می تواند نظرات عمومی را با افزایش ارتباطات غیررسمی اش با شهروندان بهبود بخشد.همچنین مردم ۶۵ درصد از تجربه شخصی شان را عامل شکل گیری عقایدشان از پلیس می دانند و ۳۵ درصد رسانه های جمعی را سبب شکل گیری عقایدشان می دانند.
دراین تحقیق درک شهروندان از میزان جرم و جنایت و بی نظمی درهمسایگی شان عامل مهمی درایجاد نظرات آنان نسبت به پلیس بود و همچنین ارتباطات غیررسمی با پلیس تأثیر منفی ارتباط رسمی به وی را کاهش داد.
۲- مطالعه دوم با عنوان سازمان ملی دادگستری ، مجمع عملیات حفاظتی پلیس درسهایی از مطالعات و تحقیقات قابل مشاهده می باشد. هدف انجمن عملیات حفاظتی پلیس که یک ضمیمه نسبتاً جدید برای اجرای قانون می باشد .افزایش همکاری و عملیات متقابل بین پلیس محلی و مردم و همسایگانشان می باشد و اهدافش کاهش و ممانعت ازجرم وجنایت و افزایش احساس امنیت در بین شهروندان است.عبارت کنترل جرائم سنگین ولایحه اجرای قانون سال ۱۹۹۴ جهت تکمیل وارزیابی بسیاری از برنامه های انجمن عملیات حفاظتی پلیس موجب حمایت اتحادیه شد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
یک تحقیق انجام شده از پلیس پایتخت ایندیانا در سال ۱۹۹۶ که مورد حمایت سازمان ملی دادگستری واداره خدمات عملیات پلیس واقع شد و بر روابط بین مردم و پلیس در حوزه های قضایی متمرکز گشت که نوعی عملیات اجتماعی پلیس را اجرا می کرد.تحقیقات شامل اهداف زیر می گردد.
-مقایسه شیوه های عملیات حفاظتی پلیس در زمان حال و گذشته در پرتو محبوبیت آشکار عملیات پلیسی
-روشن ساختن ماهیت جرم ودوراندیشی پلیس و مشخصات سازمانهای پلیسی که آن ماهیت را تحت تاثیر قرار می دهد
- مطالعه وبررسی تاثیراتی که عوامل بیرون از اداره پلیس بر رفتار افسران وشهروندانی که با عملیات حفاظتی پلیس در ارتباطند بر جای می گذارد.
- تعیین عواقب و پیامدهای عملیات حفاظتی پلیس بر اذهان کلی مردم .یکی از کشفیات برجسته تحقیق این بود که همچنانکه همکاری بین مردم ، پلیس و شهروندان در حل مسائل و مشکلات همسایگان افزایش می یابد شهروان احساس امنیت بیشتری در همسایگی خود می کنند و همچنین این تحقیق عواملی را که بر واکنشهای پلیس نسبت به درخواست شهروندان جهت کمک و نیز کسب اطلاعات در مورد نقطه نظرات ناظران پلیس نسبت به ایفای نقششان و ارتباطشان با افراد زیر دست تاثیر گذارده بود مشخص کرد.
۲-۶ بررسی مبانی نظری تحقیق
۲-۶-۱) قرارداد اجتماعی(روسو):
برطبق این نظریه هیچ یک از افراد نمی توانند قوانین موضوعه را نقض و از اطاعت آن سرپیچی کنند. ولی هیئت های عمومی حق دارند هرقانونی را که صلاح بدانند لغو کنند وحتی قوانین اساسی را، بالاتر از این هیئت ها می تواند قرارداد اجتماعی را لغو کنند.
در جامعه چندین نوع قانون حاکم است از آنجمله قوانین شرع،عرف اجتماعی ، قوانین مدنی ، قضایی و اجرایی انجمن ها و مجامع خاص که مردم بدان وابسته اند ، راه و رسم ها و سبکهایی که نشان دهنده فرهنگ گروه ها در ادوار گذشته و زمان حال است . کلیه این مقررات ازجهتی برای مردم مفید است و بر تمایلات طبیعی آنها مهار می زنند .امیال و هدفها کم و بیش مطابق با مجموعه ، این نظارت ها را می پذیرند ولی قوانین آن قدر که اعمال مردم را مفید می سازند آنها را هدایت نمی کند و درحقیقت اطاعت مردم از قوانین به مدارا نزدیکتر است .این مطالب بخصوص درمورد قوانین دولت صادق تر است .مردم از قوانین دولت اطاعت می کنند اما از آنها طفره هم رفته وسرکشی هم می کنند(تاجیک،۱۳۷۷: ۵۹)
مطلب بعدی اینکه تماس حکومت با مردم شخصی نیست واین امر یکی از جنبه های عمومی بودن آن است .همه افراد یک جامعه در حوزه اقتدار دولت قرار دارند .دولت هر سیاستی را که تعقیب کند باز هم بسیاری از اتباع آن مخالفت خواهند کرد.توماس هیل گرین یادآوری کرده است که حکومت ها توانایی آنرا ندارند که مقرراتی وضع کنند که بجای آنکه، متوجه حوائج ظاهری مانند نظم ، حمایت وامنیت واموری از این قبیل باشد. فعالیتهایی را دربرداشته باشد که ارزش آنها در نتایج ظاهری نبوده بلکه درصداقت واعتقاد راسخ انجام دهنده آنها باشد .
۲-۶-۲) احساس از دیدگاه نظریه تبادل :
نظریه تبادل ازروانشناسی و به ویژه از رفتارگرایی اسکینرالهام میگیرد.رفتارگرایی درعلوم اجتماعی و به ویژه روانشناسی ، تاریخی طولانی دارد.
نظریه تبادل درصدد است که اصول رفتارگرایی را در برگیرد و پس از درآمیختن آنها با اندیشه های دیگردرمورد مسایل مورد علاقه جامعه شناسان به کارشان بندد. نظریه تبادل در دهه ۱۹۵۰و۱۹۶۰ بود که با کارهای جورج هومنز به دوره شکوفایی خود رسید(ادیبی وانصاری،۱۳۸۳: ۲۶۴ (
هومنز ازتبیین های سطح کلان رفتاراجتماعی به وسیله کسانی چون دورکیم و پارسونز انتقادمی کند .او به جای این تبیینها درصدد تبیین رفتار اجتماعی بر پایه اصول روانشناختی برمی آید که همان رفتارگرایی است جان کلام نظریه هومنزدرقضایای بنیادی زیرگنجانده شده است
- قضیه موفقیت ۲- قضیه محرک (که این قضیه به موضوع مورد بحث ما منجرمی شود) ۳- قضیه ارزش
۴- قضیه محرومیت و سیری ۵- قضیه پرخاشگری .(ریتزر، ترجمه ثلاثی ، ۱۳۷۴:ص ۴۴۹)
درتئوری مبادله ، احساس در قالب رابطه محرک و پاسخ یا عکس العمل مورد بررسی قرارمی گیرد.بدین ترتیب که احساس به عنوان یک عکس العمل روانی در پی محرک های اجتماعی درنظرگرفته می شود.براساس این تئوری ساختار اجتماعی موجب پیدایش احساس می گردد ،آن هم از طریق اصول پایه ای رفتارانسانی.
بین اجتماعی شدن و نحوه بروز احساس در تئوری های مطرح شده اتفاق نظر وجود دارد که احساس بالاخص دردوران اجتماعی شدن آموخته می شود.درتئوری مبادله بالاخص تأکید می شود که نحوه بروز احساس دردوران کودکی در پی مکانیزم تشویق و توبیخ (هومنز) آموخته می شود( رفیع پور ، ۱۳۷۵: ص ۱۸)
۲-۶-۳)احساس ازدیدگاه کنش متقابل
این نظریه الهام اصلی خود را از ماکس وبر دریافت کرده است . جرج هربرت مید (خردنگر) امنیت را توانایی حفظ شرایطی میداند که هر فرد در آن با آگاهی و تفسیرگری دخالت کرده و با توجه به کنش دیگران و تفسیر خویش کنش خویش را آگاهانه می سازد . به نظر او امنیت به عنوان نماد تصویرخواهد بود ، از معناهایی که توسط افراد شناخته می شود و همچنین امنیت را امکان محافظت و نگهداری از خود دانست و بر وجه ذهنی امنیت نظر کرد . یعنی همان احساس ایمنی و امنیت هویت مطرح خواهد بود که هویت به کیستی و چیستی نظر دارد و هویت اجتماعی یعنی احساس نیاز به تعلق و انتساب به ما ، و زمانی فرد احساس امنیت خواهد کرد که این احساس تعلق پا برجا بماند.
نظریه سنتی کنش متقابل با افکار هربرت بلومر مشخص می شود . نظریه پردازان کنش متقابل می گویند: انسانها تنها یک استعداد کلی برای تفکر دارند که این احساس باید در فراگرد کنش متقابل اجتماعی شکل گیرد و تهذیب شود و این نظر، نظریه پردازان را به تأکید بر صورت خاصی از کنش متقابل اجتماعی یعنی اجتماعی شدن سوق می دهد. توانایی اندیشیدن انسان در دوره اولیه اجتماعی شده درکودکی پرورش می یابد و در دوره بعدی اجتماعی شدن در بزرگسالی تهذیب می شود . ازدیدگاه آنها اجتماعی شدن فراگرد یک طرفه ای نیست که طی آن کنشگر اطلاعاتی را دریافت کند بلکه فراگرد پویایی است که کنشگراز طریق آن اطلاعات به دست آمده را شکل می دهد و آن را با نیازهایش سازگار می کند.
دراین تئوری انسان می آموزد که برای خودش انواع معانی احتمالی یک عکس العمل احساسی را تحلیل کند و به طور تصوری نظرات افراد دیگر را هم در نظرگیرد . به همان نسبت که توانایی انسان درایفا کردن نقشها رشد می کند انسان می آموزد که احساسات خود را در رابطه با معنیهایی که آن احساس ها برای دیگران دارند تعریف و هدایت کند . در مبحث احساس امنیت به این نتیجه می رسیم که افراد این انتظار را دارند که درزندگی روزمره با آرامش زندگی کنند.(ریتزر ، ترجمه ثلاثی ص ۲۸۳).
۲-۶-۴) مارکسیسم و امنیت اجتماعی :
به نظرمارکس امنیت در ارتباط با کار معنا و مفهوم می گیرد چرا که ورود انسان به کار نوعی فرایند اجتماعی شدن انسان را می سازد یعنی انسان برای رفع نیازهای جسمانی فعالیت می کند و انسان بیکار از طبیعت انسانی خویش دور افتاده و فردی از خود بیگانه است.
امنیت عبارتست از شرایطی جهت حفظ توانایی انسان برای کار و تولید. حفاظت و مراقبت از انسان ، مولد تضمین کار و قدرت آفرینندگی انسان بمنظورحفظ راه وروش زندگی متناسب با ذات و ماهیت انسان است . مارکس امنیت را شامل دو حوزه معنایی دانست امنیت برای نیروهای تولیدی و امنیت برای روابط تولیدی. منظوراز تأمین امنیت نیروهای تولیدی حفظ و مراقبت از منابع طبیعی و محیط زیست و بکار گیری تکنولوژی و…..است .(اچ ترنر ،ترجمه عبالعلی لهستائی زاده،۱۳۸۴: ۲۰۱)
امنیت برای نیروی تولیدی به شرایطی معطوف می گردد که انسان قدرت خود را درکارحفظ میکند وروند عاقلانه کار به برآورده شدن نیازهایش منجر می شود.نه آنکه بی اقتدار در کار برنامه ای که فرایند تولید بر او تحمیل می کندرا انجام دهد . درنظرمارکسیست ها امنیت اجتماعی یعنی حفظ نیروهای تولیدی که به حمایت از دسته ها وگروههای شغلی موجود درجامعه می پردازند.
۲-۶-۵) الگوی دورکیم:
او میگوید هرچه همبستگی اجتماعی بیشتر، افراد را به سوی هم متمایل کرده و تعارض ها را تخفیف می دهد و خودخواهی ها را کنارگذاشته و آرامش را حفظ می کند و می تواند وحدت و یکپارچگی گروه را تعیین کند.(ادیبی و انصاری،۱۳۸۴: ۶۸).
در نگاه او بعد اساسی که می توان به امنیت اجتماعی دست یافت امنیت اخلاقی است ، که شامل مجموعه ای از قواعد است که بر روابط اجتماعی حکم فرماست. لذا امنیت معلول نظم اخلاقی یا اخلاقیات مشترک است به گونه ای که با حضور ارزشها و باورها به همان نسبت که پیوند افزایش می یابد، امکان تعدی و تجاوز به مال و جان دیگران کاهش می یابد و مجموعه ای از اصول افراد را ملزم به رعایت حقوق دیگران می کند.(همان ۷۳).
۲-۷)چهارچوب نظری تحقیق:
۲-۷-۱) مقدمه:
مقوله ای بنام امنیت تاریخی به بلندای حیات آدمی دارد.تاریخ جامعه ای را ندارد که فارغ از دغدغه ها و معضلات روزگار سپری کرده باشد. لذاست که در یک کنکاش تبارشناسانه مفهوم امنیت را دارای قدمتی کهن تر از مفاهیم ((اجتماع)) و((جامعه )) می یابیم . امنیت اساساً مفهومی غیرتوسعه یافته ، مبهم ، نارسا ، ماهیتاً جدال برانگیز و شخصیتاً متباین و متناقض است (بوزان به نقل ازچنگی زاده ۱۳۷۹: ۲۴). به عبارت دیگر ، امنیت مفهومی است (( مرکب از یک جاذبه عاطفی و سیاسی قوی همراه با مجموعه ای بسیارگسترده از معانی اساسی)) این ترکیب بیانگر توان سیاسی فوق العاده نهفته در این مفهوم است .از این مفهوم می توان برای توجیه تعداد زیادی از اقدامات سیاسی استفاده کرد ، سیاستهایی که ممکن است به هر دلیل برای دولت ها مطلوب باشند . براین اساس باید پذیرفت که هیچ تعریفی درباره امنیت وجود ندارد که درباره آن اتفاق نظر باشد و مهم تر ازآن اینکه ماهیت امنیت با پذیرش یک تعریف جامع و مانع در تعارض است. و چون امنیت مفهومی ماهیتاً نسبی است ،لذا نمی توان یک تعریف مطلق از آن ارائه نمود.از دیدگاهی دیگر امنیت را میتوان به عنوان نتیجه تعریف کرد.اگرآن را یک هدف تعریف کنیم ، درحقیقت به حفظ ارزشهای اصلی اشاره دارد و به عنوان یک نتیجه امنیت به این معنی است که ما نمی توانیم ماهیت آن را بشناسیم و یا اهمیت آن را بدانیم ، مگر اینکه با خطر از دست دادن آن روبرو شویم .بر این اساس از بعضی جهات امنیت برمبنای خطراتی تعریف می شود که آن را تهدید می کند.
آرنولد ولفرز امنیت را یک مفهوم عینی به معنی فقدان تهدیدها نسبت به ارزش های اکتسابی تلقی می کند و آن را در یک مفهوم ذهنی براساس فقدان دلهره نگرانی از به مخاطره افتادن ارزشها و توانمندی لازم درکسب نتایج منصفانه ارزیابی می کند(همان: ۲۸).
اینگونه برداشت ها از واژه امنیت با کاربرد متداول آن تطابق دارند ولی این اشکال را دارد که به این مفهوم ظاهری مستحکم می بخشد که درخود آن نیست .علاوه براین امنیت زمینه ای ذهنی ، نسبی ، متغییر و هنجاری است .در واقع در امنیت نوعی ارزیابی ذهنی مطرح است . بنابراین به احساس افراد وابستگی دارد و ممکن است شخص احساس کند امنیت او کم یا زیاد می باشد.چنانکه ممکن است خطراتی که امنیت را تهدید می کنند به درستی درک نکرده و یا آنها را دست کم بگیرد.همچنین امنیت مفهومی هنجاری است و در برگیرنده قضاوت های ارزشی که نه تنها در تعریف ارزش های اصلی که باید حفظ شوند بلکه در انتخاب بهترین روش برای دستیابی به امنیت در شرایط فرضی می باشد . به عبارت دیگر امنیت بیش از آنکه واقعیتی بیرونی باشد ، ماهیتی ذهنی وگفتمانی دارد.مفهوم امنیت صرفاً در یک رابطه همنشینی و یا جانشینی با مفاهیم دیگری همچون قدرت ، منافع ، مصالح ، تهدیدات و……که همگی مفاهیمی مبهم و توسعه نیافته و سیال می باشند، مصداق می یابد (ماندل ، ۱۳۷۷).
واژه امنیت به مفهوم رفع تهدیدات ،خطر، ترس و تردید و احساس ایمنی و آرامش تعریف مبهمی میباشدکه بیشتر مناسب سطح فردی است و علاوه براین امنیت و احساس امنیت دو مقوله درهم تنیده و جدا ازهم هستند.چرا که ممکن است امنیت در واقعیت وجود داشته باشد اما بنا به دلائلی احساس امنیت وجود نداشته باشد و فرد درمعرض بسیاری از تهدیدات ناشناخته باشد.
باری بوزان دراین باره اعتقاد دارد که احساس ایمنی ذهنی به هیچ روی به منزله وجود امنیت واقعی یا درستی دریافت های شخصی نیست حتی اگر برای نمونه فرد مرفهی را درکشوری مرفه در نظربگیرید تصویر زندگی روزمره او هیچ گونه جای تردیدی باقی نمی گذارد.چراکه امنیت در مفهوم جامع آن به طور معقول از دایره دستیابی کامل خارج است چرا که هریک از افراد جامعه اعم از غنی و فقیر به طورنسبی در معرض تهدیدات مختلفی ازجمله تهدیدات طبیعی (زلرله ، قحطی، سیل) تهدیدات فیزیکی یا جسمی ( درد ،صدمه ، مرگ ) تهدیدات اقتصادی ( سرقت ، تخریب اموال، عدم اشتغال ) تهدیدات حقوقی (زندانی شدن،فقدان آزادی بیان) و…… قرار می گیرند.
باری بوزان مفهوم امنیت را برای اولین بار درکتاب مردم دولتها و هراس بکار برد . امنیت جامعه یکی از بخشهای پنج گانه رویکرد پنج بعدی او به فرضیه امنیت است . دیگر بخشهای این رویکرد عبارتند از امنیت نظامی ، سیاسی ، اقتصادی و محیطی. (بوزان،به نقل از چنگی زاده،۱۳۷۹: ۳۴ -۴۳).
برخی از صاحبنظران پایه اصلی به وجود آمدن جامعه را ترس ازناامنی میدانند مثلاً توماس هابز معتقد است که ترس از مرگ و ناامنی پایه و مبنای اولیه جوامع بوده است و با تشکیل این جوامع ترس از هجوم سایرجوامع مبنای تشکیل نهاد دولت قرارمی گیرد.از این روحکومت ها همواره با دو نوع تهدید روبرو بوده اند که عبارتند از تهدیدات داخلی و تهدیهای خارجی و حکومت ها در برابرتهدیدهای داخلی از نیروی پلیس و دادگاه استفاده می کنند و برای مقابله با تهدیدهای خارجی از دستگاه دیپلماسی تشکیلات جاسوسی و در نهایت نیروهای نظامی(رنجبر۱۳۷۸(.
دانش پژوهان با تأکید بر هر یک از تهدیدات فوق تعاریف اصطلاحی متعددی را درمفهوم امنیت ارائه داده اند ولی دراینجا یک تعریف نسبتاً کلی پیشنهاد میگردد . امنیت در معنای عینی یعنی فقدان تهدید نسبت به ارزش های کسب شده و در معنای ذهنی یعنی فقدان هراس از اینکه ارزش های مزبور مورد حمله قرار گیرد.
امنیت داری سطوح مختلفی است یک سطح آن به سطح کلان اجتماعی مربوط است ، که تحت عنوان امنیت نهادی یا ملی نامیده می شود و در چهار حوزه نهادی جامعه شامل اقتصاد ، سیاست ، اجتماع و فرهنگ محقق می شود. سطح دیگر امنیت سطح خرد اجتماعی است که تحت عنوان امنیت شخصی خوانده می شود و چهار بعد امنیت مالی، جانی ، فکری و عاطفی شهروندان را در بر می گیرد . این امرجزو وظایف دولت و حکومت است که برای آحاد جامعه آرامش و اطمینان روحی و روانی ایجاد نموده و افراد را از هرگونه تعرض ،ارعاب و تهدید نسبت به جان ،مال، ناموس،آزادی و…. ایمن کند.
۲-۷-۲ ) مکتب ساختی :