ماکس وبر میگوید: « جامعهشناسی علمی است که کوشش می کند تا به درک، تفهیم و تفسیر عمل اجتماعی انسان نائل شود تا بدین ترتیب به تبیین علمی سیر عمل اجتماعی ونتایج آن موفق آید. ارکان اصلی جامعهشناسی وبر عبارتند از «عمل اجتماعی، درک و تفهیم آن، و سرانجام تبیین علمی آن.» به نظر ماکس وبر «تفهیم عبارت است از شناخت حالات درونی افراد و معانی که افراد به رفتار خویش میدهند و از آنجا که «تفهیم» تنها برای وجدانهای فردی میسر است. بدین جهت لازم است معانی و ارزشهایی را که محرک رفتارشان بوده است. تفسیر کند. بنابراین ماکس وبر «تفهم» و «تفسیر» را در یک عبارت ترکیب نموده و اصطلاح «تفهم تفسیری» را با یک معانی ذهنی در برابر «معنای عینی» به دست میدهد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
تالکت پارسنز معتقد است: جامعهشناسی بررسی نظامهای اجتماعی مبتنی بر کنشهای متقابل رفتارها و نقشهای اجتماعی میباشد. پارسنز، نظامهای اجتماعی را مجموعهای مرکب از افراد یا گروههایی که نسبت به یکدیگر کنش های متقابل دارند میداند. به نظر «گورویچ» جامعه شناس فرانسوی، موضوع جامعهشناسی تنها طبقات، گروه، روابط اجتماعی، نهادهای جامعه، مقررات، فرهنگ و روحیه جمعی نیست. بلکه در عین حال منظومههای بزرگ یا نظامهای عمده اجتماعی و همچنین روابط اجتماعی فرد با دیگری و نیز صور مختلف به هم بستگی اجتماعی را در بر میگیرد.
او در تعریف جامعهشناسی می گوید «جامعه شناسی » علمی است که پدیدههای تام اجتماعی را در مجموع جنبهها و حرکتهای آنها، با در نظر گرفتن آنها در مقولههای دیالیکتیکی اجتماعی خرد، گروهی و کلی، در سیر تکوینی و تجربیشان مورد مطالعه قرار میدهد. (وحیدا، ۹:۱۳۸۸)
۲-۱-۱ هدف جامعهشناسی
جامعهشناسی را از لحاظ هدف به دو قسمت تقسیم نموده اند:
۱- اهداف نظری: که جویای کشف قوانین سازمانها ونهادهای اجتماعی است و هدف این رشته شناسایی «پدیدههای اجتماعی» و کشف علل، آثار و نتایج آن است.
۲- جامعهشناسی عملی: که تاکید آن بر نتیجه عینی و عملی نقطه نظرهای جامعهشناسی نظری است و در جنبه «ایده آلی» و «کاربردی» آن در سبز فایل مورد توجه قرار میگیرد.
ایدهآلی: بیشتر شامل فلاسفه و متفکرین اجتماعی میشود. سعی بر این بوده است، که باتوجه به مسائل و مشکلات اجتماعی آن زمان نوعی جامعه «ایدهآلی» و «تخیلی» تحت عنوان «اوتوپیا»، «مدینه فاضله» «ناکجاآباد»، (آرمان شهر) و … ترسیم گردد و در آن کلیه مسائل مشکلات مدنیه و یا جامعه مورد نظر با تد بیر و راه حل هایی که آنان ارائه می دادند به نحو احسن حل شود. از متفکرین این دسته میتوان از افلاطون، فارابی، توماس مورو و … نام برد. کاربردی: در این زمینه جامعهشناسان سعی دارند با بهره گرفتن از معرفت و شناخت علمی حاصل از جامعهشناسی نظری، راه حل های عملی در جهت حل مسائل و مشکلات اجتماعی ارائه دهند و هر روز بر اهمیت آن افزوده می گردد و در فعالیتهای عملی مانند: اصلاح اجتماعی، انقلاب اجتماعی، مهندسی اجتماعی، جامعه شناسی پزشکی و پرستاری، خدمات اجتماعی و برنامهریزی اجتماعی …قرار می گیرد. (قرائی،۱۳۸۹: ۲۱و۲۲)
۲-۱-۲ موضوع جامعهشناسی
از لحاظ تقسیمات جامعهشناسی به شاخههای بسیار متنوع تقسیم شده است که عبارتند از: جامعهشناسی اقتصادی، جامعه شناسی سیاسی، جامعهشناسی حقوقی، جامعهشناسی آموزش و پرورش، جامعهشناسی صنعتی، جامعهشناسی اداری، جامعه شناسی هنری، جامعه شناسی معرفتی، جامعهشناسی شهری، جامعهشناسی روستایی، جامعهشناسی دین، جامعهشناسی ادبیات و اخیراً در امریکا جامعهشناسی جنگ نیز به وجود آمده است و نیز میتوان جامعهشناسی را از لحاظ حدود، موضوع به:
۱- جامعهشناسی بزرگ(Macro, sociology) که جویای قوانین و مقررات عمومی جوامع است.
۲- جامعهشناسی خرد( Micro, sociology) که موضوع آن شناخت و راه و رسم بعضی از گروههای جامعه است، تقسیم کرد. (سلیم، ۱۲:۱۳۷۷)
۲-۱-۳- دیدگاههای جامعهشناسی
دیدگاهها و نظریه ها، چگونه نگریستن به مسائل اجتماعی را برای ما فراهم میکنند. دیدگاه روش ساده نگریستن به دنیای اطراف است و نظریه، مجموعهای از مفاهیم منطقی وابسته به هم است و میکوشد تا رویدادهای اجتماعی را توصیف، تبیین و احتمالاً پیش بینی کند. دیدگاههای جامعهشناختی، رفتارهای انسان را فراتر از یک سلسله رفتارهای فردی غیر مربوط به هم میدانند و تاکید بسیاری بر نقش مهم گروه ها و نیروهای اجتماعی در شکل دهی رفتارها دارند و برای روابط و کنشهای متقابل اهمیت بیشتری از رفتارهای فردی قائلاند. زیرا دیدگاه های جامعه شناسی اغلب نوعی شناخت به مردم میدهند تا آنها بتوانند با بینش و درون نگری، شیوه مناسب زندگی خود را بیابند (ستوده، ۱۳:۱۳۸۴) هر نظریه با روش خاص و فراهم کردن چهار چوبی که در آن مشاهدات به گونه ای منطقی نظم مییابند، به تفسیر واقعیت میپردازد، جامعهشناسان این چهارچوب نظری را دیدگاه مینامند. در جامعهشناسی سه دیدگاه نظری عمده- کارکرد گرایی،تضاد، کنشی متقابل گرایی- وجود دارد. (ستوده و کمالی، ۵۰:۱۳۸۱)
که جامعه شناسان به وسیله این سه نظریه به تحلیل و تبیین مسائل اجتماعی میپردازند.
۲-۲ نظریه کارکردگرائی
دیدگاه کارکردی بر اساس شباهتهایی که جامعهشناسان نخستین بین جامعه و ارگانیسم (موجود زنده) یافتند تحت عنوان “ارگانیسم” پدید آمد. برای مثال بدن انسان از بخشهای مختلفی مانند قلب، چشم، کلیه و … تشکیل شده است. که هر یک کارکرد مشخصی دارد این اندامها به تنهایی کارکردی نخواهند داشت، بلکه کارکردشان با سایر اندامها میباشد اگر یکی از آنها کارکرد خویش را از دست بدهد، کارکرد کلی بدن تحت تاثیر قرار میگیرد و حتی ممکن است زندگی آدمی را به خطر بیاندازد. کارکرد گرایان معتقدند که جامعه مانند بدن انسان کار میکند از این رو جامعه نظامی است که از تعدادی عناصر مرتبط به هم تشکیل شده که هر کدام از آنها دارای کارکردی در جهت تأمین هدف کلی نظام هستند. (ستوده، ۴۵:۱۳۸۴)
آنان معتقدند که جامعه نظانم پیچیدهای است که بخشهای گوناگون آن همراه با هم در جهت ایجاد ثبات و انسجام عمل می کنند طبق این رهیافت، جامعهشناس باید رابطه بخشهای جامعه با یکدیگر و با کل جامعه را مورد کند و کاو قرار دهد، برای مثال ما می توانیم عقاید دینی و آداب و رسوم یک جامعه را با نشان دادن چگونگی ارتباط آنها با سایر نهادهای جامعه تحلیل کنیم، زیرا بخشهای مختلف یک جامعه در ارتباط نزدیک با یکدیگر رشد و توسعه پیدا می کنند (گیدنز، ۲۶:۱۳۸۹) جامعه شامل نهادهایی مانند: خانواده، آموزش و پرورش، اقتصاد و … است جامعه علاوه بر نهادها، دارای برخی نقشها و گروههای اجتماعی و خرده فرهنگ هاست که همه این بخشها به صورت مجموعهای مکمل یکدیگرند در واقع، از نظر کارکرد از نظر کارکرد گرایان، هر کل مرکب از اجزائی است که به نحو خاص با هم ترکیب شده که حتی اگر دو بخش یعنی اجزاء و کل دچار تغییر و دگرگونی هم بشود، باز هم به حفظ و ثبات جامعه کل کمک میکند در مجموعهای که عناصر آن تا این حد به هم وابستهاند، تغییر در یکی از آنها، احتمالاً تغییراتی را در مجموعه ایجاد خواهد کرد. تغییراتی جزئی با اندکی اشکال برطرف میشود، ولی تغییرات بزرگ یا ناگهانی باعث گسست اجتماعی و در نهایت بروز مسائل خواهد شد. به همین دلیل کارکرد گرایان استدلال میکنند که نظامهای اجتماعی به وسیله ثبات و تمایل به تعادل شکل مییابد. منظور از تعادل این است که روابط متقابل موجود بین بخش های مختلف جامعه به یک شکل و روش صورت میپذیرد. (ستوده، ۴۵:۱۳۸۴)
دیدگاههای کارکرد گرایی به این فرضیه توجه دارند که جامعه دارای نظامی پایدار و ثابت است. این نظام پایدار به وسیله وفاق اجتماعی که به موجب آن اکثریت اعضای جامعه دارای مجموعه ای از ارزشها و باورها و انتظارات رفتاری مشترکی هستند، مشخص می شود. بر طبق این دیدگاه، یک جامعه دارای قسمتهای مرتبط با هم است. که هر کدام کارکردی می باشند و نقشی در تثبیت جامعه بر عمده دارند. (ستوده و کمالی، ۵۰:۱۳۸۱)
مرتن دو نوع مختلف از کارکردها را قابل بررسی می داند:
۱- کارکرد آشکار
۲- کارکرد پنهان
کارکرد آشکار: کارکردهای آشکار به کارکردها و پیامدهای پیشبینی شده یک عمل یا فرایند اجتماعی اطلاق میشود. در واقع به انتظارات مردم از این فرایند مربوط میگردد زیرا با قصد قبلی انجام گرفته است.
کارکرد پنهان: کارکرد پنهان یا منفی به نتایج پیش بینی نشده فرایندهای اجتماعی میگویند که بدون قصد قبلی انجام گرفتهاند (ستوده، ۴۶:۱۳۸۴)
کارکردگرایان، اصطلاحات کارکردهای مناسب و نامناسب را نیز برای توصیف تأثیرات مؤلفههای اجتماعی به جامعه به کار میبرند. کارکردهای مناسب در ثبات اجتماعی مؤثرند و کارکردهای نامناسب ثبات اجتماعی را مختل میسازند. برخی از جنبههای جامعه ممکن است هم دارای کارکرد مناسب (مثبت) و هم دارای کارکرد نامناسب (منفی) باشد. مثل صنعت از این جهت که کالاهای مورد نیاز جامعه را تأمین میکند دارای کارکرد مثبت است ولی از جهت آلوده ساختن محیط زیست دارای کارکرد منفی است. (همان:۴۷)
۲-۲-۱ نظریه تضاد
جامعهشناسانی که نظریه تضاد را به کار میبرند، همچون کارکرد گرایان بر اهمیت ساختارها در جامعه تاکید میکنند.آنها بر اهمیت تقسیم بندیها و تفکیکهای موجود در جامعه انگشت می گذارند. بدین ترتیب، آنها هم توجه خود را معطوف به مباحث قدرت، نابرابری و کشمکش و ستیز میکنند. آنها جامعه را مرکب از گروه های جداگانه ای میبینند که هر کس به دنبال منافع خاص خویشتن است. وجود منافع جداگانه بدین معنا است که ظرفیت و امکان تضاد همیشه در میان است و نیز این که گروه های معین بیش از بقیه نفع خواهند برد. نظریه پردازان تضاد تنشهای میان گروههای مسلط و فاقد امتیاز جامعه را بررسی میکنند و در پی فهم چگونگی استقرار و استمرار روابط نظارتی هستند.(گیدنز،۲۷:۱۳۸۹)
دیدگاه تضاد جامعه را شامل گروه ها و علایق مختلفی میداند که برای دستیابی به قدرت و منابع کمیاب با هم رقابت میکنند. دیدگاه تضاد، جنبههای گوناگون دنیای اجتماعی را با نگاهی به گروههایی که قدرت و ثروت دارند و از یک سلسله مراتب اجتماعی خاصی بهره میبرند تبیین میکند. (ستوده، ۴۸:۱۳۸۴) نظریه های تضاد مسائل اجتماعی دو نوعند:
۱- مارسیستی: نظرهای مارسیستی «تضاد اجتماعی» ناشی از نابرابریهای اقتصادی می دانند
۲- غیر مارسیستی: نظریههای غیر مارکسیستی بر تضاد اجتماعی که از رقابت بین ارزشها و منافع گروههای مختلف اجتماعی ناشی میشوند، تاکید میکنند (همان: ۴۹)
۲-۲-۲ نظریه کنش اجتماعی
اگر نظریههای کارکرد گرائی و تضاد بر ساختارهایی تاکید میکنند که سنگ زیرین جامعه هستند و بر رفتار انسان موثرند، نظریه های کنش اجتماعی توجه بیشتری بر کنش و کنش متقابل اعضای جامعه در شکل دادن به این ساختارها می کند. اگر کارکرد گرائی و نظریه تضاد مدل هایی از چگونگی عملکرد جامعه به عنوان یک کلیت فراهم میکند. نظریه های کنش اجتماعی متوجه تحلیل چگونگی رفتار کنشگران فردی و جهتگیری آنان در قبال یکدیگر و جامعه است. (گیدنز،۲۸:۱۳۸۹) کنش اسم مصدر و معنی آن عمل، یا کردار است و مترادف آن در انگلیسی Doingیا action است که در بحث ما دومی مورد نظر است. معنی کنش متقابل «interolction» میباشد. مقصود از کنشهای متقابل در گروههای اجتماعی، اعمال با افعالی هستند که بین دو یا عده بیشتری از انسانها در میگیرد و در آنها نوعی هماهنگی به وجود میآورند. کنش متقابل اجتماعی نتیجه ارتباط متقابل اجتماعی است و ارتباط متقابل مستلزم این است که دو تن یا عده بیشتری منشاء تأثیر شوند که به صورت گوناگون از جمله ارتباط کلامی و غیر کلامی بین افراد گروههای اجتماعی برقرار میشود. بروس کوئن،۲۰۳۲:۱۳۸۰) بر طبق دیدگاه کنش متقابل گرایان جامعه، مجموعه ای از کنشهای متقابل بین افراد و گروههاست، کنشهای متقابل اجتماعی فرایندی است که از طریق آن مردم نسبت به یک دیگر واکنش نشان میدهند. کنش و واکنش وقتی ظاهر می شود که دو یا چند انسان همدیگر را از طریق کلامی، جسمانی یا عاطفی تحت تأثیر قرار دهند. انسانها همواره با یکدیگر زندگی میکنند. زیرا اجتماعی بودن بخشی از ماهیت انسانی آنهاست. انسانها به یکدیگر نیازمندند، همدیگر را دوست می دارند و عمیقاً از یکدیگر تأثیر میپذیرند. جامعهشناسان این جذابیت ها، نیازها و تأثیرات را تحت عنوان «کنش متقابل اجتماعی» مطالعه میکنند در واقع این دیدگاه به چگونگی کنشهای مردم در ارتباط با یکدیگر و نیز چگونه این کنشها و واکنشها را معنی می کنند توجه دارد. (ستوده و کمالی ۱۳۸۷: ۵۷-۵۶) بنابراین، اولین و ابتداییترین و در عین حال، اساسیترین مفهوم که در کنش های متقابل گروه های اجتماعی مطرح میشود، رابطهای است که آن را به نام «کمربند انتقال بین انسان نامیده اند ارتباط متقابل اجتماعی، از سه طریق متمایز از یکدیگر، صورت میگیرند که عبارتند از طریق عواطف، از طریق احساسات و افکار (قرائی، ۱۳۸۹: ۱۸۷) کنشهای متقابل گروهی، جهت یکسانی ندارند و ممکن است به صورت همکاری و سازگاری و «مانند گردی» یا فرهنگی شدن» و «اجتماعی شدن» که اصطلاحاً آن ها را کنشهای متقابل پیوسته نامیدهاند باشند. بر عکس ممکن است که جهت یگانهای نداشته باشند و افرادی، گروههایی برای رسیدن به هدف های خود با یکدیگر سبقت جوئی، رقابت و ستیزه بپردازند که اصطلاحاً آن ها را کنش های متقابل گسسته می نامند کنشهای متقابل پیوسته جهت یگانهای داشته و با هم هم سو و هم صحبت هستند. مانند: همکاری، تعاون و مانند گردی. تلاش و فعالیتی که در جهت رفع اختلاف ما بین کنشهای متقابل پیوسته و گسسته انجام میگیرد. همسازی گروهی نام میگیرد و همکاری آگاهانه را «سازگاری گروهی» مینامند که نتیجه و ثمره آن تعادل گروهی خواهد بود. و در نهایت میتوان گفت که سازگاری گروهی موجب رفتار گروهی است و اگر همین رفتار گروهی منسجم و منظم و با الگوهای ثابت توام باشد. در صورت استمرار (سازمان اجتماعی) را پدید میآورد. (همان: ۱۸۸) از نگره پارسنز و همکارانش «نظریه کنش» چهارچوبی مفهومی برای تحلیل رفتار ارگانیسمهای زنده به شماره میآید. این نظریه بر جهتگیری رفتار برای تحقق اهداف در وضعیت ها به وسیله مقررات هنجاری کاربردی انرژی دلالت دارد. لذا اگر رفتار حاوی این عناصر باشد،کنش خوانده میشود. از این منظر «هر کنشی کنش کنشگر است و در وضعیتی مرکب از اهداف،مکان دارد. اهداف می تواند شامل دیگر کنشگران باشد یا اهداف فیزیکی و فرهنگی را در بر بگیرد. هر کنشگر، نظامی از رابطه با اهداف دارد که «نظام جهت گیری» خوانده می شود اهداف می تواند شامل آماج، منابع، وسایل، شرایط، موانع یا نمادها باشند.» میزان دلبستگی و اهمیت اهداف بر سازماندهی جهتگیری کنشگر مؤثر است جهتگیری به شناخت کنشگر از وضعیت و خواست و هدف،ارزش و اهمیت آنها و ارزیابی چگونگی تحققشان بر میگردد. انگیزش انرژی کنش به سمت مقررات هنجاری در رابطه با دیگر کنشگران و وضعیت است. (محمدی اصل، ۱۳۹۰: ۵۲) عناصر چهارچوب داوری کنش شامل کنشگران، وضعیت کنش و جهتگیری کنشگر نسبت به وضعیت است. در زمینه کنشگران میتوان گفت «هر کنشگر مبین نظام تجربی کنش است» به علاوه کنشگری می تواند فرد یا جمع باشد که شیوه جهت گیری و فرایند کنش او نسبت به اهداف فرق می کند. وضعیت کنش نیز بخشی جهان بیرونی و اهداف می کند که جهت کنش را مشخص میسازد. و لذا وضعیت متضمن اهداف جهتگیری است. منظور از جهتگیری کنشگر نسبت به وضعیت نیز مجموعه شناختها، عواطف، طرحها و ملاکهای وابستهای است که کنشگر را با وضعیت مرتبط می کنند (گیدنز، ۴۲:۱۳۸۹) از آنجا که کنش نظام دارد. لذا محققان مزبور تصریح می کنند «ما با سه نظام یا سه شیوه سازماندهی عناصر کنش یعنی عناصر سازمان یافته به عنوان نظام اجتماعی، شخصیتی و نظام فرهنگی سر و کار داریم نظامهای اجتماعی و شخصیتی به منزله شیوههای سازماندهی انگیزش کنشی دریافت میشوند نظامهای اجتماعی عبارتند از نظامهای سازماندهی انگیزشی کنشی در روابط کنشگران با یکدیگر و شخصیتها، نظامهای سازماندهی انگیزشی کنشی ارگانیسم زنده به شمار میآیند. از طرفی نظام فرهنگی، نظام الگوهای نمادین هستند که این الگوها توسط کنشگران فردی خلق و بیان می شوند و نظامهای اجتماعی با اشاعه در شخصیتها به وسیله یادگیری انتقال مییابند. نظامهای اجتماعی و نظامهای شخصیتی و نظامهای فرهنگی، موضوعات قطعی نظریه کنش هستند. (گیدنز، ۴۳:۱۳۸۹)
تعریف و تقسیمبندی کنش متقابل اجتماعی: خلاصه: ۱- جنبههای ظاهری اهمیت رفتار روزانه مان را اگر از نزدیک بررسی کنیم خواهیم دید که جنبه های مهم و پیچیده ی کنش متقابل اجتماعی هستند یک نمونه ی آن خیره شدن – نگریستن به دیگران است. در بیشتر کنش های متقابل اجتماعی، برخورد نگاه ها نسبتاً زودگذر است. خیره شدن به فرد دیگری ممکن است نشانهای از خصوصمت – یا، در بعضی مواقع، عشق- تلقی شود. مطالعهی کنش متقابل اجتماعی یکی از حوزههای اساسی مطالعه در جامعه شناسی است که بسیاری از جنبههای زندگی اجتماعی را روشن می کند. (گیدنز، ۱۳۸۹: ۴۴)
۲- حالتهای گوناگون توسط چهرهی انسان انتقال داده می شود. بسیاری معتقدند که جنبههای اساسی بیان احساس در چهره ذاتی است. مطالعات تطبیقی فرهنگها شباهتهای کاملا نزدیک میان اعضای فرهنگهای گوناگون را هم از نظر حالت چهره و هم تغیر احساساتی که بر چهره انسان نقش می بندند ، اثبات می کنند.
۳- در مفهومی وسیعتر میتوان تصور کرد که چهره به احترامی که دیگران برای فرد قائل هستند اشاره می کند. عموماً در کنش متقابل دیگران، ما به حفظ آبرو- حفظ عزت نفس خودمان – توجه داریم.(همان: ۴)
۴- مطالعهی صحبت و گفتگوی معمولی روش شناسی مردمی نامیده شده است، اصطلاحی که نخستین بار توسط هارولد گارفینگل وضع گردید. روش شناسی مردمی تحلیل شیوههایی است که به وسیلهی آنها ما فعالانه اگر چه معمولا به گونه ای مسلم فرض شده- به منظور دیگران بر پایه آنچه میگویند و انجام می دهند، پی میبریم.
۵- با مطالعهی فریادهای واکنش (ندا) و لغزشهای زبان (آنچه وقتی مردم کلمات و عبارات را غلط تلفظ میکنند یا نا به جا به کار میبرند، اتفاق میافتد). میتوانیم چیزهای زیادی دربارهی ماهیت صحبت بیاموزیم. لغزشهای زبان اغلب مضحک بوده و در واقع از نظر روانی با شوخی و بذله گویی ارتباط نزدیک دارند.(همان: ۴۵)
۶- کنش متقابل متمرکز، که می تواند به برخوردهای متمایز – یا مراحل ویژه کنش متقابل – تقسیم شود، در جایی رخ میدهد که دو یا چند نفر مستقیماً به آنچه دیگران میگویند و انجام میدهند. توجه نشان می دهند.
۷- کنش متقابل اجتماعی را اغلب میتوان به شیوهای روشنگرانه بااستفاده از مدل نمایش مطالعه کرد – یعنی مطالعهی کنش متقابل اجتماعی چنان که گویی افرادی که در آن درگیرند بازیگران روی صحنه با تمام وسایل و لوازم صحنهی واقعی تئاتر هستند. درست همانند تئاتر، در زمینههای گوناگون زندگی اجتماعی معمولاً تمایزات آشکاری بین مناطق جلو (خود صحنه) و مناطق پشت صحنه، جایی که بازیگران خود را برای اجرای نمایش آماده می کنند و بعداً به استراحت میپردازند، وجود دارند.
۸- همه کنشهای متقابل اجتماعی در زمان و مکان واقع میشوند. با بررسی اینکه چگونه فعالیتها در طی دورههای زمانی معین رخ می دهند و در عین حال متضمن حرکت مکانیاند، می توانیم چگونگی طبقهبندی زندگی روزانهمان بر حسب زمان و مکان را تحلیل کنیم. جغرافیای زمانی یکی از وسایل بررسی مستند این امر است.
۹- مطالعهی کنش متقابل رو در رو معمولاً جامعه شناسی خرد نامیده می شود – در مقابل جامعهشناسی کلان، که گروههای بزرگتر، نهادها و نظامهای اجتماعی را مطالعه میکند – تحلیل خرد و کلان در واقع رابطه، بسیار نزدیک با یکدیگر دارند و هر یک مکمل دیگری است. (گیدنز، ۱۳۸۹: ۱۴۵-۱۴۴)
اما فعالیت انسان ها با فعالیت موجودات دیگر تفاوت دارد. به فعالیتی که انسان انجام می دهد، کنش انسانی می گویند کنش انسانی با، اراده و آگاهی انسان انجام می شود. یک نویسندهی یا هنرمند با آگاهی و اراده می نویسید یا اثر هنری خلق می کند. از این تعریف مشخص می شود، بسیاری از (فعالیتهایی) که در بدن انسان نیز انجام میگیرد، کنش انسانی نیستند. مانند ضربان قلب آدمی یا رشد سلولهای بدن؛ زیرا این گونه فعالیتها با اراده و آگاهی انسان انجام نمی شود. از انواع کنش انسانی می توان به:
ویژگیهای کنش انسانی: با فعالیت های طبیعی تفاوتهایی دارد از این تفاوتها می توان به عنوان ویژگیهای کنش انسانی یاد کرد برخی از مهمترین ویژگیهای کنش انسانی عبارتند از:
الف: آگاهانه بودن: آگاهانه بودن کنشی انسان به این معناست که فعالیت به آگاهی آدمی وابسته است، به گونهای که هر گاه آن آگاهی از بین برود، کنش نیز ادامه نخواهد یافت، مانند سخن گفتن که یکی از کنشهای روزمرهی انسانهاست. اگر ما آگاهی خود را نسبت به کلمات و معانی آنها از دست بدهیم، از گفتار باز میمانیم. از این رو بچهها به علت عدم آگاهی از کلمات،نمی توانند حرف بزنند.
ب: ارادی بودن: کنش انسانی تنها با آگاهی انسان پدید میآید. انسان علاوه بر آگاهی، باید انجام فعالیتی را اراده و انتخاب کند. کارهایی که بدون اراده از انسان سر میزنند، کنش انسانی خوانده نمی شوند ممکن است فردی به صحیح بودن کاری آگاه باشد ولی تصمیم به انجام آن نگیرد یا بر عکس به غلط بودن کاری آگاه باشد ولی تصمیم بگیرد آن را انجام دهد.
ج: هدفدار بودن: هر فعالیت انسان با قصد و هدف خاص انجام می شود؛ هر چند این فعالیتها در برخی موارد به مقصود نمی رسد.
فردی که به رودخانهای قدم می گذارد قصد ماهیگیری دارد یا میخواهد سردی و گرمی آب را متوجه شود یا میخواهد یا نمیخواهد از رودخانه عبور کند…
و: معنادار بودن: کنش انسانی با توجه به آگاهیای که بر اساس آن شکل میگیرد و هدفی که دنبال میکند، دارای معنای خاصی است، به همین دلیل، کنشهای انسانی را بدون توجه به معنای آن ما نمی توانیم بشناسیم، برای نمونه سخن گفتن فقط صداهایی نیست که با اراده و آگاهی از دهان خارج میشود، بلکه مجموعه معناهایی است که به وسیلهی صداها به دیگری منتقل می شود.