- مسئولیت پذیری شخصی و تعیین اهداف و نیل به آنها با تلاش شخصی.
- پذیرش مخاطرات معقول و معتدل به عنوان مهارت در عملکرد.
- آگاهی از نتایج کار و دریافت بازخور از عملکرد.
وظایف روزمره مالک کسب و کار شامل به کار گرفتن چالشها (دستیابی به مشتری جدید)، تعیین اهداف بالا برای خود (آغاز صادرات) و دیگران (نرخ های فروش برای کارکنان) است.چالش زا بودن، هدف خاصی است که منجر به بهبود عملکرد می شود.مالکان با توفیق گرایی بالا رشد گرا بوده ، از اهداف و وظایف چالش برانگیز لذت برده و به احتمال زیاد موفق تر هستند (کراوس و همکاران،۲۰۰۵).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
موری[۱۵۹] در تحقیقات خود بیان می کند که نیاز به توفیق گرایی به عنوان یک نیاز اساسی است که رفتار را تحت تأثیر قرار می دهد. نتیجه تحقیقات هورنادی و بونکر نشان داد که کارآفرینان توفیق گرایی بیشتری نسبت به افراد عادی دارند. افرادی که نیاز به توفیق گرایی بالا دارند، در تنظیم استراتژی هایشان اهداف قابل دسترس را انتخاب می کنند. آنها ممکن است استراتژیهایی که دربرگیرنده ریسک بالا باشد رد کنند.آن ها ممکن است جذب استراتژی هایی شوند که آن ها را برای تعدیل ریسک پذیری و رشد بالقوه بر مبنای رفتار نوآورانه توانمند می سازد.
انتظار می رود که افراد با نیاز به توفیق گرایی بالا در استراتژیهایشان پیشتاز باشند.آنها بلند پرواز بوده و تا جایی که ممکن است خواهان اعمال کنترل بیشتر بر مجموعه شان هستند.آنها چیزی را به شانس واگذار نمی کنند و موقعیت هایی را که می توانند در آن پیشتاز باشند مورد تحلیل قرار می دهند.
مک کللند نیاز به توفیق را یکی از صفات شخصی نسبتاً ثابت آدمی می داند که ریشه های آن را می توان در تجربیات دوران کودکی جستجو کرد. او فرضیه های زیر را در مورد نیاز به توفیق در بین افراد بیان می کند:
افراد از لحاظ درجه ای که موفقیت را تجربه ای خوشایند تلقی می کنند، باهم متفاوتند.
افراد واجد نیاز به توفیق بیشتر موقعیت های زیر را ترجیح می دهند و در آن سخت تر به کار می پردازند تا آنان که این نیاز در آنها اندک است:
الف) موقعیت هایی که مشتمل بر مخاطره متوسط باشد، زیرا در مواردی که ریسک و مخاطره اندک است احساسات مربوط به توفیق کم است و در مواردی که ریسک زیاد باشد، ترس از شکست وجود دارد.
ب) موقعیت هایی که در آنها از نتایج کار می توان آگاهی لازم را به دست آورد، زیرا اشخاص توفیق طلب علاقه مند هستند که بدانند آیا به موفقیت دست پیدا می کنند یا نه.
پ) موقعیت هایی که در آن مسئولیت فردی فراهم می شود، زیرا این گونه افراد می خواهند خود کارها را انجام دهند و مطمئن شوند که کسی جز خودشان امتیاز موفقیتشان را نگیرد.
چون این سه موقعیت در نقش کارآفرینان دیده می شود، بنابراین افرادی که نیاز به توفیق طلبی در آنها بالاست به نقش کارآفرینی روی می آورند.
مک کللند در ادامه بیان می کند اگر فرض شود رشد اقتصادی یک کشور با ایفای موفقیت آمیز نقش کارآفرینی افراد آن جامعه رابطه دارد، می توان نتیجه گرفت که پیشرفت اقتصادی آن جامعه در گرو تعداد افرادی است که به حرفه کارآفرینی روی آورده اند. مک کللند در تحقیقات خود نتیجه گیری
می کند که نیاز به توفیق انگیزه اصلی توسعه اقتصادی در کشورها بوده و در تصمیم گیری فرد برای کارآفرین شدن تأثیر دارد.
محققین همچنین دریافته اند که انگیزه توفیق طلبی با رهبری گروه های وظیفه مدار کوچک و شرکت های کارآفرینانه کوچک ارتباط مستقیم دارد (رتزوبرگ[۱۶۰]،۲۰۰۳).
مایل[۱۶۱] و تولوس[۱۶۲] تأثیر نیاز به توفیق گرایی را روی گرایش به کارآفرینی مورد برسی قرار دادند و استدلال می کنند که افراد با نیاز به توفیق گرایی بالا استراتژی های بازار گرایانه شان را با نگرش ها و ساختارهای پیشرفته و رسمی و فرایند تصمیم گیری پیشتاز و تحلیلی متناسب می سازند.
۲-۴- گرایش به کارآفرینی در تعاونی ها
تعاونی ها موتور رشد اقتصادی و ایجاد تغییر در جامعه هستند. یکی از راه های توسعه صنعتی که در سالهای اخیر موردتوجه کشورهای درحال توسعه و حتی توسعه یافته قرارگرفته، روی آوردن به تاسیس تعاونی ها و اتکا به توسعه و گسترش صنایع کوچک و متوسط به عنوان موتور توسعه صنعتی و اقتصادی است.
بسیاری از کارآفرینان کار خود را در قالب ایجاد شرکت های تعاونی کوچک و متوسط شروع
می نمایند. این شرکت ها سهم به سزایی در توسعه صنایع پیشرفته و ایجاد اشتغال داشته و نسبت به شرکت های بزرگ از انعطاف پذیری بالایی برخوردارند .
در دهه های اخیر دو واژه کارآفرینی درون سازمانی و کارآفرینی شرکتی نیز در ادبیات کارآفرینی به کار می روند. علت محبوب شدن این مفاهیم، هماهنگی با تغییرات محیط اجتماعی و اقتصادی بوده است از جمله اهمیت نوآوری برای بقا در رقابت نفس گیر جهانی، سر برآوردن رقبای کوچک ولی سریع و ایجاد تمایل در نیروهای کلیدی برای ماندن در سازمان به جای کار فردی و مستقل (دهقانپورفراشاه،۱۳۸۱).
۲-۴-۱- تعاونی ها در ایران
در ایران، تعاونی ها علی رغم اینکه از مزایا و امتیازات چشمگیری در توسعه صنعتی و اقتصادی کشور برخوردار است، اما با تنگناهای زیادی مواجه است که به شکنندگی و تعطیلی این شرکتها در سالهای اخیر منجر شده است. یکی از مشکلات عمده و چشمگیر تعاونی ها که قدرت رقابتی آنها را با صنایع بزرگ مشابه به شدت کاهش می دهد، مشکل پیشرفته نبودن فناوری مورداستفاده آنها در فرایند تولید است.
تعاونی ها در حال حاضر در کشور پراکنده و فاقد انسجام هستند، به همین دلیل در دهه های اخیر هر روز شاهد تعطیلی بسیاری از آنها هستیم . دولت به عنوان یکی از رقبای اصلی آنها در حال فعالیت است و با بهره گیری از امکانات خود مانع رشد تعاونی ها می شود.در بسیاری از کشورهای جهان همه روش های تولیدات صنعتی متکی بر تحقیقات و بررسی های علمی است، لذا فرایند تولید در حال انتقال به روش های دانش محور است بر همین اساس ساختار جدید تولید به طور عمده درتعاونی ها تبلور یافته است به همین دلیل در کشورهای صنعتی روز به روز بر اهمیت این صنایع افزوده می شود.تعاونی ها در ایران به رغم آن که بیش از ۴۸ درصد از واحدهای صنعتی و بیش از ۲۰ درصد کارکنان شاغل در بخش صنعت را در خود جای داده است در ساختار اقتصادی کشور از جایگاه مطلوبی برخوردار نیست و این نه به دلیل کوچکی اندازه آن، بلکه به دلیل عدم برخورداری این صنایع از انواع حمایتهای مالی، فنی و مشورتی از سوی مسئولان ذیربط است.تحقیقات نشان می دهد تعاونی ها در ایران در بسیاری از شاخصهای مورد مطالعه فاقد مزیت نسبی نسبت به صنایع بزرگ هستند که این ناشی از معضلات ساختاری صنعت در اقتصاد ایران است، به نحوی که صنایع بزرگ از حمایتهای مالی، فنی و قانونی دولت برخوردارند در حالی که تعاونی ها از بیشتر این حمایتها محروم اند. به همین دلیل برای رفع موانع و مشکلات رشد و گسترش تعاونی ها ، ضرورت اصطلاحات ساختاری در بخش صنعت و اقتصاد ایران به شدت احساس می شود.
۲-۴-۲- عملکرد کسب و کار
عملکرد کسب و کار مفهومی چند جانبه است و رابطه گرایش به کارآفرینی و عملکرد بسته به شاخصهایی که برای ارزیابی عملکرد استفاده می شود، متفاوت است. عملکرد سازمانی به سطح تحقق یافته ای از انواع اهداف کاری که مدیر پاسخگو است، اشاره دارد (کاسم[۱۶۳]،۱۹۸۷). هیچ توافقی روی معیار مناسب عملکرد کسب و کار وجود ندارد (یوسف[۱۶۴]،۲۰۰۲). ادبیات تجربی تنوع بالایی را بین
شاخص های عملکرد گزارش می دهد. یک تمایز معمول بین معیارهای مال و غیر مالی است. معیارهای غیر مالی شامل اهدافی مانند درجه رضایت و موفقیت جهانی است که توسط مدیر یا مالک کسب و کار ایجاد می شود.معیارهای مالی شامل ارزیابی فاکتورهایی مانند رشد فروش و سود است. در بیشتر تحقیقات صورت گرفته برای بررسی رابطه بین گرایش به کارآفرینی و عملکرد بیشتر بر جنبه های مالی عملکرد تأکید می شود. معیارهای مالی ارزیابی در سطح شرکت را منعکس می کنند، یعنی بیشتر بر روی پیامدهای سازمانی تمرکز می شود. در این تحقیق نیز بر رابطه بین گرایش به کارآفرینی و معیارهای مالی تأکید می شود. از بین فاکتورهای مالی، نسبتهای سودآوری به عنوان مشخصه هایی که نشان دهنده قدرت کسب سود سازمان از طریق منابع در اختیار آنها می باشند، معرفی می گردند.
۲-۴-۳- عملکرد کسب و کار و ROE
در یک محیط با تغییر سریع و چرخه کوتاه کسب و کار و محصول، سود آینده ای که از عملیات موجود ناشی می شود نامطمئن هستند و کسب و کارها نیاز دارند تا همیشه به دنبال موقعیتهای جدید باشند. بنابراین شرکت ها از اتخاذ گرایش به کارآفرینی منافعی به دست می آورند. چنین شرکت هایی نوآوری کرده و ریسک هایی را در استراتژیهای بازار محصولشان می پذیرند (میلر و فریسن[۱۶۵]، ۱۹۸۳). تلاش برای پیش بینی تقاضا و رقابت جسورانه برای ارائه محصولات یا خدمات جدید اغلب به بهبود عملکرد منجر می شود. محققان برای توضیح عملکرد با معیار گرایش به کارآفرینی تلاش می کنند. عملکرد شرکت، از دیدگاه سهام داران، در افزایش ارزش پولی و بازده مالی سرمایه گذاری آنان منعکس
می گردد. مدیران باید مطمئن شوند که بازده مالی ناشی از سود پایدار کسب و کار انتظارات مالکان را برآورده می سازد. در بازارهای مالی رقابتی، همواره گزینه های مختلفی برای سرمایه گذاری وجود دارد. بنابراین، عملکرد اقتصادی یک شرکت- که در قیمت سهام آن منعکس می گردد- باید برای جذب سرمایه گذاری جدید و ترغیب سهام داران کنونی به حفظ مالکیت، مطلوب باشد. از منظر بازار مالی، نسبتهای بازده سرمایه گذاری و یا بازده سهام می تواند به عنوان مهمترین معیارهای عملکرد و سودهی شناسایی شوند.
کسب و کاری که بیشترین سود را کسب نماید موفق تر خواهد بود چون منابع بیشتری جهت سرمایه گذاری در زمینه فرصتهای آتی در اختیار دارد؛قادر به پرداخت سود سهام بیشتری به
سرمایه گذاران هست. قیمت سهام آن بالاتر و هزینه بدهی آن پایین تر است. از اینرو سود را می توان به عنوان یک محدودیت و هم به عنوان یک هدف در نظر گرفت: برای بقا، وجود حداقل سود ضروری است (یک محدودیت)، و سود بیشتر همیشه بهتر است (یک هدف).
قیمت سهام وپرداخت سود سهام هر دو وابسته به توانایی کسب و کار در تولید سود از طریق سرمایه گذارای هایی است که سهام داران در آن کسب و کار انجام داده اند.زمانی که یک سهام دار ۱۰۰ دلار در یک شرکت سرمایه گذاری می نماید مدیران آن شرکت از این ۱۰۰ دلار به منظور خرید
دارایی هایی استفاده می کنند که به نفع سهام داران و برای کسب سود بکار گرفته می شود.به این ترتیب، میزان سودی که مدیران قادرند از ۱۰۰ دلار سرمایه ایی که در اختیار آنان قرار داده شده تولید نمایند، یک معیار کلیدی است. اگر این کسب و کار ۲۰ دلار تولید کند، سود حاصل به دو طریق قابل محاسبه است. نخست اینکه کسب و کار مذکور ممکن است یک سود ۲۰ دلاری را گزارش نماید- یک معیار قطعی موفقیت- راه دیگر اینکه، مدیران بازده سرمایه را بر اساس میزان سرمایه گذاری (۱۰۰ دلار) اعلام کنند. در این حالت بازده سرمایه گذاری ۱۰۰ دلاری، ۲۰ درصد است.
سرمایه گذاران به دقت بر بازده سرمایه خود نظارت مینمایند و مدیران ارشد شرکت را مسئول این بازده می دانند. این جهت تعجب آور نیست که مهترین معیار ارزیابی سرمایه گذاران بازده
سرمایه گذاری (یا ROI[166]) است. ROI معیار نسبت تولید سود یک شرکت به عنوان درصدی از ورودی سرمایه مالی آن است. این معیار یکی از بهترین شاخص های عملکرد مالی است. اگر دیدگاه مدیران را بپذیریم، کسانی که برای تولید سود مورد اعتماد سهام داران قرار گرفته اند، معیار مناسب درونی برای بازده سرمایه گذاری، بازده حقوق صاحبان سهام (ROE)[167] خواهد بود. بخش حقوق صاحبان سهام در ترازنامه، نشان دهنده مجموع اصل سرمایه سهامداران به علاوه سود انباشته شده ای است که به آنان تعلق می گیرد (منهای سود سهام توزیع شده). بنابراین هدف هر مدیری استفاده عاقلانه از سرمایه های صاحبان سهام شرکت به نفع آنان است.
بازده حقوق صاحبان سهام (ROE) به صورت زیر محاسبه می گردد:
(۲-۱) | درآمد خالص | ROE = |
حقوق صاحبان سهام |
اگر فرض کنیم که مدیران ارشد، خواهان به حداکثر رساندن معیار مذکور باشند (از آن جهت که پاداش عملکرد مدیران ارشد به طور مستقیم و غیرمستقیم به این نسبت وابسته است، فرض محتاطانه ای به نظر می رسد) باید از خود بپرسیم که مدیران ارشد چگونه می توانند آن را به گونه ای در سلسله مراتب شرکت انتقال دهند که کارکنان رده های پایین تر نیز در جهت افزایش بازده حقوق صاحبان سهم تلاش نمایند. برای دستیابی به پاسخ این پرسش می توان ROE را به اجزای تشکیل دهنده آن تجزیه کرد.دونالدسون براون[۱۶۸] مدیر مالی دوپون[۱۶۹] در حدود سال ۱۹۱۵ این کار را انجام داد و بعدها روش خود را به جنرال موتورز ارائه نمود. ROE را می توان به صورت زیر تجزیه نمود: