n اینَه اسپ نارنج دارَ ، دَوَستَه نَا. اسبش زیر درخت نارنج بسته است.
inə asp nāranj dār dəvasta na.
n بِئس اَمی لَبلَه بی جیر بَایی، تو بگو انگورهَ یا آغوزهَ
اجازه بده تا سبد از بالای درخت به پایین بیاید، سپس تو بگو انگوره یا گردو است.
be:s ami labla bi jir ba-i to bogu angora ya āquza.
n چوتُو تی ماره شوکوم مئن بِئسیی! چگونه در شکم مادرت ماندهای!
čutu ti mārə šukumə me:n beysey.
n گُو با پُوست خُورَاَ. گاو را با پوستش میخورد.
gow bā pusət xura.
n هف ماهه به دونیا بَمَه. هفت ماهه به دنیا آمده است.
haf māhə be donyā bama.
n هیزار تا آغوَز بَداری، اِنَه خُولَه ره کمه. هزار تا گردو هم داشته باشی، برای سوراخ این کم است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
hizār ta āquz bədāri, inə xulārə kəmə.
زبانزدهای بالا شخصیت آدمهای عجول را نشان میدهد. بدون اینکه تأملی در کاری داشته باشند، مُصر به انجام آن هستند و همچنین شخصیت آدمهای حریص و طمعکار را نشان میدهد.
۴-۳-۳-۹ شخصّیت منفی(غریزی خسیس )
n حَاج حاجیَه ، کرایه خُونَه فَگیرَه. از پرستو اجاره بهاء خانه میگیرد.
hāj hāji yə kerāya xuna fagira.
n دهشی ویسی، تا کربلا شه. به خاطر دهشاهی تا کربلا میرود.
daši vasi tā karbəlā šə.
n سایه دیمه نشینَه ، یخ، نیهینا. حاضر در سایه بشیند ولی یخ نخرد.
sāye dima nišina yax nihina.
n فِیّلیَ به جایَ دووازاری ویگیرَه. آب دهان را به جای سکّه دوقرآنی بر می دارد.
filli bejāy dovāzāri vigirə.
n نی یارا، اَدامس بوجُویی، بالگی یَا، اینَه وشتایی بیگیریَ.
جرأت نمیکند آدامس بجود، شاید گرسنهاش شود.
ni yārā adams buju-i, bālkiya inə vaštā-i bigiriyə.
- آنچه که از زبانزدهای مذکور برداشت میگردد، شخصیت آدمهای خسیس است. از آنجایی که هرگز بذل و بخشش نکردهاند، لذا روحیه توانگری خودشان را از دست داده اند. خسیس به آدمی گفته میشود که مال و ثروت دارد، ولی توانایی استفاده آن را ندارد. این نوع شخصیت در هر فرهنگی مورد ذّم قرار گرفته است.
n آفتوئه لگن[۲۹] هف دس ، شام و نهار هیچی. آفتاب لگن هفت دست، شام و ناهار هیچ چیز.
āftow.ə lagan haf das , šām-u nəhār hičči.
n تورف خوره، ماهی سفید گُورش زَنَه. ترب میخورد آروغ ماهی سفید میزند.
turf xorə māhi sifidə goraš zanə.
n تی عرسی روز، سوما پالون اَمرَا، اَو آرَمَ. روز عروسی تو با آبکش آب میآورم.
ti arsi rozə sumā pālonə āmra ow ārəma.
n آدَم گَدا بی بی ، بگیرهَ گَدا دَنکَفی. آدمی نادار باشد، ولی گرفتار آدم گدا صفت نگردد.
ādam gədā bibi bəgirə gədā dankəfi.
- این زبانزدها اشاره به آدمهاییدارد که دارای مُکنت، ثروت و مال هستند، ولیانفاق و بخششنمیکنند. روحیه لئامت و خساست تمام وجودشان را تسخیر کرده است، این گونه افراد در نظر عامه مردم به دلیل این که ذات تکدّیگری دارند همیشه منفور هستند.
- دوری جستن از آدمهای خسیس.
- دستی بگیر دارند، نه بده.
- توانایی بذل و بخشش را ندارند.
- ظاهر و باطن شان یکی نیست.
- ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش
- آدم هایی که خالی بند، مدعیکه کاری از دستشان به عمل نمیآید.
- ظاهری بس آراسته، و باطنی بس خراب.
n کربلا و آغوز دار[۳۰]؟ در کربلا و درخت گردو؟
karbelā o āquz dār.
- پیامی که این زبانزد به همراه دارد، این است که شخصی تمکّن مالی دارد، ولی هرگز به کسی کمک نمیکند.
- توقع انجام کار غیر منتظره از کسی داشتن.
- آغوزدار: درخت گردو که به سختی و سفتی و خبرچینی شهرت دارد.
- فلان کَسَه آغوز دارَه. فلان کس خبرچین است ، باید احتیاط لازم را در گفتار بکنی.