-انجام کارها و امورات(WT)[20] : به نمایش گذاشتن تلاشهای فیزیکی و مهارت در تلاشهای سازمانی و برون سازمانی
-کارکردن با افراد(WP) [۲۱] : توانایی در تعاملات کاری بین فردی
-ارتباطات کتبی و شفاهی[۲۲] : توانایی در برقراری ارتباطات و انتقال اطلاعات چه به صورت شفاهی و چه به صورت کتبی
- التزام به نظم[۲۳]: رعایت استانداردهای سازمانی
- سرپرستی/ رهبری[۲۴]: نفوذ بر دیگران جهت دستیابی به اهداف مشترک
-مدیریت/ اداره[۲۵] :کنترل وهماهنگی کار دیگران به نحویکه از حصول اهداف سازمانی اطمینان حاصل شود (Varela Salgado and Lasio,2010).
رفتار شهروندی سازمانی
شهروند سازمانی به کسی اطلاق می شود که رفتارهای فراتر از نقش و فراتر از وظایف و شرح شغل رسمی از خویش بروز می دهند. رفتار شهروندی سازمانی ، رفتاری فردی و داوطلبانه است که مستقیمابه وسیله سیستم های رسمی پاداش در سازمان طراحی نشده است ، اما با این وجود باعث ارتقای اثربخشی و کارآیی در سازمان می شود.( Cohen & Kol,2004)
مکنزی و همکارانش رفتار شهروندی سازمانی را تحت عنوان رفتارهای آگاهانه و داوطلبانه از جانب کارمند که بطور مستقیم عملکرد موثر یک سازمان را، جدا از بهره وری کارمند،افزایش می دهد تعریف کرده اند( Jung,. and Hong2008).
اینگونه رفتارها کاملا داوطلبانه و فردی هستند و این بدان معنی است که افراد برای انجام این رفتارها به طور رسمی پاداش دریافت نمی کنند ونیز به علت عدم انجام آنها جریمه وتنبیه نمی شوند. در واقع رفتار شهروندی سازمانی اقدامات ایثارگرانه وتمایل به از خود گذشتگی را به منظور تامین آسایش ورفاه دیگران تبیین می کند. علاوه بر این محیطهای رقابتی کسب وکار امروزی کارکنانی را می طلبد که شهروندان خوبی باشند، به گونه ای که کارکنان تمایل به گسترش همیاری وکمک به همکاران، کارفرمایان وارباب رجوع را از خود بروز دهند. (زارعی متین و همکاران، ۱۳۸۵، ص ۳۴)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در مجموع می توان بیان کرد که این گونه رفتارهای توصیف شده در نهایت ازیک طرف موفقیت واثر بخشی سازمانی واز طرف دیگر موجب افزایش رضایتمندی کارکنان می شود.
ابعاد و طبقه بندی رفتار شهروندی
گاهی اوقات کارکنان خدمات اضافی را با یک تعهد واقعی که جزئی از عملکرد وظیفهای و شرح شغلشان نیست، انجام میدهند. این موقعیت ما را به طبقهبندی دیگری از عملکرد شغلی سوق میدهد که رفتار شهروندی[۲۶] نام دارد. رفتار شهروندی به عنوان اقدامات داوطلبانه کارکنان که منجر به بهبود کیفیت مجموعه وظایف سازمان میشود، تعریف شده است. این نوع رفتارها ممکن است مورد تقدیر و پاداش قرار گیرد و یا قرار نگیرد. آیا هیچ وقت همکار یا همکلاسی داشتهاید که همیشه خواهان کمک به افرادی باشد که در چالش قرار گرفتهاند؟ چه کسی همیشه در جلسات اختیاری یا فعالیتهای اجتماعی برای پشتیبانی از همکارانش شرکت میکند؟ چه کسی همیشه یک نگرش خوب را حتی در موقعیتهای دشوار حفظ میکند؟ ما تمایل داریم که این گونه افراد را شهروندان خوب یا سربازان خوب بنامیم، سطوح بالای رفتار شهروندی به آنان چنین عنوانی را اعطا کرده است.
رفتار شهروندی سازمانی، یکی از مفاهیم نسبتاً جدید در رفتار سازمانی است که نخستین بار با حرکت پیشگامانه ارگان ۱ در سال ۱۹۸۳ وارد مقوله علم سازمان و مدیریت شد. ارگان طی بررسی های خود برای این متغیّر پنج عامل به شرح زیر ذکر کرده است:
شکل ۲-۲: عوامل رفتار شهروندی سازمانی
-
- نوع دوستی
-
- وظیفه شناسی
-
- جوان مردی
-
- نگرش مدنی
-
- احترام
بُعد وظیفه شناسی نمونه های مختلفی را در برمی گیرد ودر آن اعضای سازمان رفتارهای خاصی را انجام می دهند که فراتر از حداقل سطح وظیفه ای موردنیاز برای انجام آن کار است. (Organ, 1988,9)
ارگان همچنین معتقد است افرادی که دارای رفتار شهروندی مترقی هستند در بدترین شرایط و حتی در حالت بیماری و ناتوانی هم به کار ادامه می دهند، که این نشان دهنده وظیفه شناسی بالای آنهاست.
دومین بُعد رفتار شهروندی یعنی نوع دوستی به رفتارهای مفید وسودبخشی از قبیل ایجاد صمیمیت، همدلی و دلسوزی میان همکاران اشاره دارد که خواه به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم به کارکنانی که دارای مشکلات کاری هستند کمک می کند. البته برخی از صاحب نظرانِ رفتار شهروندی مانند پودساکف، ابعاد نوع دوستی و وظیفه شناسی را در یک طبقه قرار می دهند و از آنها به عنوان «رفتارهای کمکی» نام می برند.
بعد سوم رفتار شهروندی که فضیلت مدنی نام دارد، شامل رفتارهایی از قبیل حضور در فعالیتهای فوق برنامه و اضافی، آن هم زمانی که این حضور لازم نباشد، حمایت از توسعه و تغییرات ارائه شده توسط مدیران سازمان و تمایل به مطالعه کتاب، مجلات و افزایش اطلاعات عمومی و اهمیت دادن به نصب پوستر و اطلاعیه در سازمان برای آگاهی دیگران، می شود. براین اساس گراهام معتقد است که یک شهروند سازمانی خوبنه تنها باید از مباحث روز سازمان آگاه باشد بلکه باید درباره آنها اظهار نظر کند ودر حل آنها نیز مشارکت فعالانه داشته باشد.(Organ, 1988,12)
جوانمردی یا تحمل پذیری چهارمین بُعد رفتار شهروندی است که به شکیبایی در برابر موقعیتهای مطلوب و مساعد، بدون اعتراض، نارضایتی و گلایه مندی، اشاره می کند.
و آخرین بعد رفتار شهروندی سازمان احترام و تکریم است. این بعدبیان کننده نحوه رفتار افراد با همکاران، سرپرستان و مخاطبان سازمان است. افرادی که در سازمان با احترام و تکریم با دیگران رفتار می کنند دارای رفتار شهروندی مترقی هستند.
ارگان بعد از برشمردن این ابعاد، یادآوری می کند که هر پنج بعد رفتار شهروندی ممکن است همزمان ظهور پیدا نکنند، مثلاً افرادی که ما فکر می کنیمدارای بعد وظیفه شناسی هستند ممکن است همیشه نوع دوست و فداکار نباشند و یا اینکه برخی از این ابعاد، مانندنوع دوستی و وظیفه شناسی تاکتیکی برای تحت فشار قرار دادن مدیران سازمان باشد . یعنی کارکنان سعی می کنند تا با انجام این اعمال بر روندتصمیم گیری مدیران سازمان برای ارتقا و یا اعطای پاداش به آنها ، تاثیر گذارند. دراین حالت کارکنان سازمان از« سرباز خوب» بودن به « هنر پیشه خوب» برای سازمان تبدیل می شوند. ( کاسترو، آرماریو و رویز،۲۰۰۴؛۳۰)
اگرچه انواع بسیار مختلفی از رفتارهایی وجود دارد که احتمالاً متناسب با تعریف رفتار شهروندی است ولی تحقیقات دو طبقهبندی اصلی را پیشنهاد میدهد که بر طبق گروههایی که از این فعالیتها نفع میبرند، متفاوت میباشد: این گروهها همکاران یا سازمان هستند. شکل۳-۲ را ببینید.
شکل۲-۳: انواع رفتارهای شهروندی
اولین طبقه رفتار شهروندی، رفتار شهروندی بین فردی[۲۷] است که همکاران از چنین رفتارهایی نفع میبرند. این رفتارها شامل مساعدت، پشتیبانی و رشد اعضای سازمان در مسیری که فراتر از انتظارات طبیعی شغل است می باشد. به عنوان مثال؛ کمکرسانی[۲۸] شامل یاری رساندن به همکارانی است که بار کاری زیادی دارند یا کمک کردن به کارکنانی که دارای مشکلات و مسائل شخصی هستند و یا نشان دادن رویهها و روشها به کارکنانی که تازه استخدام شدهاند؛ همگی در این طبقه قرار میگیرند. نزاکت[۲۹] مربوط به جریان مطلع کردن همکاران در مورد مسائلی است که مربوط به آنها میباشد. برخی از کارکنان یک تمایل برای حفظ وقایع و رویدادهای محرمانه دارند. شهروندان خوب به طور متضاد عمل میکنند. آنها دیگران را در این محدوده نگه میدارند، زیرا آنها نمیدانند که چه اطلاعاتی ممکن است برای فرد دیگری سودمند باشد. روحیه جوانمردی[۳۰]، شامل حفظ یک نگرش خوب با همکاران است، حتی زمانی که آنها کارهای آزار دهنده انجام میدهند و یا زمانی که واحد آنها به سمت کارهای سخت پیش میرود. نالیدن و شکایت کردن ساری و پخش شونده است؛ شهروندان خوب از افزودن مشکلات برای افرادی که به طور مکرر از کاه کوه میسازند، خودداری میکنند. اگرچه رفتار شهروندی بین فردی در بسیاری از زمینههای مختلف شغلی حائز اهمیت است ولی احتمالاً در شرایطی که کارکنان در گروههای کوچک یا تیمهای کوچک کار میکنند، حائز اهمیتتر است. اعضای یک تیم که تمایل به مساعدت، احترام و نزاکت دارند، احتمالاً دارای یک جو تیمی مثبت هستند. در این شرایط اعضای تیم با یکدیگر صادق بوده و به سمت اهداف مشترک به جای اهداف فردی و شخصی حرکت میکنند. اگر شما در مورد رفتارهایی فکر کنید که تحت عنوان کار تیمی هستند، شما خواهید دید که بیشتر نمونهها از رفتار شهروندی بین فردی در تیمها وجود دارد. (فیضی و همکاران، ۱۳۹۰)
دومین طبقه از رفتار شهروندی، رفتار شهروندی سازمانی[۳۱] است. این رفتارها سازمان را به جهت حمایت و پشتیبانی کردن، تلاش کردن در بهبود عملیات و وفادار بودن به آن سودمند میسازند. به عنوان مثال اظهارنظر[۳۲] شامل صحبت کردن و ارائه پیشنهادات سودمند و سازنده برای تغییر میباشد. شهروندان خوب به قوانین و خطمشیهای غیر کارا و نامناسب به وسیله اقدامات سودمندانه و انتقادات سازنده در جهت تغییر آنان واکنش نشان میدهند. فضیلت[۳۳] مدنی مربوط به مشارکت در فعالیتهای شرکت در یک سطح وسیعتر از حالت طبیعی به وسیله حضور داوطلبانه در جلسات و کنفرانسها، مطالعه و نگهداری اطلاعیههای سازمانی و کسب اطلاعات جدید کاری مؤثر بر عملکرد میباشد.
طرفداری[۳۴]، به معنای مطرح کردن و بیان کردن سازمان با رویکردی مثبت زمانی که فرد خارج از سازمان و دور از محیط کار قرار گرفته است. به دوستانی فکر کنید که داشتهاید و برای یک رستوران کار میکردند. آیا آنها همیشه مسائل خوبی را در مورد رستوران میگفتند؟ آیا زمانی که با شما حرف میزدند داستانهای وحشتناک آشپزخانه را برای خودشان نگه میداشتند؟ اگر چنین باشد، آنها شهروندان خوبی هستند، زیرا که به بالاترین سطح طرفداری معتقد بودند. (فیضی و همکاران، ۱۳۹۰)
دو نکته مهم که باید در مورد رفتارهای شهروندی مورد تأکید قرار بگیرد:
اولاً همان طور که شما احتمالاً درک کردهاید، رفتارهای شهروندی مرتبط با واقعیتهای هر شغل بدون توجه به ماهیت خاص آن میباشد و این رفتارها مزایای زیادی از جمله اثربخشی واحدهای کاری و سازمان را به همراه دارد. به عنوان مثال تحقیق انجام شده در ۳۰ رستوران نشان داد که سطوح بالای رفتار شهروندی منجر به افزایش درآمد، کارآیی بالاتر، رضایت بیشتر مشتری، کیفیت عملکردی بالاتر، ضایعات غذایی کمتر و شکایتهای کمتر مشتریان را نشان داد. با این وجود به طور مشخص به نظر میرسد که رفتارهای شهروندی یک تأثیر چشمگیری بر عملکرد دارد. ثانیاً رفتار شهروندی در جریان بحرانهای سازمانی؛ زمانی که پیشنهادات سازندهتر، درگیری و مشارکت عمیق کارکنان و یک وجه عمومی مثبت مورد نیاز است، مهمتر است (Colquitt,lepine,Wesson,2009).
سیاستهای تشویق رفتار شهروندی
تقویت رفتار شهروندی، مانند هر رفتار دیگری که از افراد سر می زند، نیاز به ترغیب و تشویق دارد. یکی از مواردی که می تواند در این زمینه تأثیرگذار باشد سیاستها و اقدامات سازمانی است. مدیران سازمانی باید با وضع سیاستهاو راهبردهای مناسب، در جهت شکوفاتر شدن رفتارهای شهروندی در سازمان تلاش کنند. درهمین راستا می توان چند مورد از این اقدامات را نام برد که برای ارتقا و ترغیب رفتار شهروندی مناسب اند. (اسلامی، سیار، ۱۳۸۶، ص ۵۸)
-
- گزینش واستخدام
برخی از محققان معتقدند افرادی که علائم شهروندی خوبی را درحوزه زندگی شخصیشان بروز می دهند به همان میزان تمایل دارند تا شهروندان سازمانیخوبی باشند. بر این اساس سازمانها باید فرایندهای جذب و استخدام نیروی خود را طوری طراحی کنند که افرادی با رفتار شهروندی مترقی جذب سازمان شود.
از میان ابزارهای انتخاب و گزینش کارکنان که ممکن است برای شناسایی شهروندان خوب سازمانی مورد استفاده قرار گیرند، مصاحبه ها بهتر از بقیه ابزارها هستند. در انجام مصاحبه ها باید بیشتر بر روی رفتارهای همکارانه و گروهیتأکید کرد تا احتمال انتخاب کارکنانی که برای بروز رفتار شهروندی مستعدترند، بیشترشود.
البته در فرایندهای گزینش و استخدام افراد، سازمانها باید به این نکته مهم توجه داشته باشند که رفتارهای شهروندی نباید جایگزین عملکردهای سنتی شغل شوند. بر این اساس ویژگیهایی که به طور سنتی برای انجام یک شغل لازم است نبایدبه خاطر یک شهروند خوب بودن، نادیده گرفته شود. (اسلامی و سیار، ۱۳۸۶، ص ۵۸)
- آموزش و توسعه