|
|
|
- Firth, M., 1996. The diffusion of managerial accounting procedures in the People’s Republic of China and the influence of foreign partnered joint ventures. Accounting, Organizations and Society 21, 629–۶۵۴٫
- Fisher, J.G., Peffer, S.A., Sprinkle, G.B., 2003. Budget-based contracts, budget
- levels, and group performance. Journal ofManagementAccounting Research 15, 51.
- Fitzgerald, L., Moon, P., 1996. Performance Measurement in Service Industries: Making it Work. CIMA, London.
- Franc Jean ¸ Henri ois,(2007),"Organizational culture and performance measurement systems", Accounting, Organizations and Society 31,
- Galbraith, J. & Kazanjain, R. (1986). Strategy Implementation, West Publishing, St. Paul, MN.
- Ghalayini, A.M. And Noble, J.S. (1996) ‘The Changing Basis Of Performance Measurement’, International Journal Of Operations And Production Management, Vol. 16, No. 8, Pp.63-80.
- Ghalayini, A.M., Noble, J.S. And Crowe, T.J. (1997) “An Integrated Dynamic Performance Measurement System For Improving Manufacturing Competitiveness", International Journal Of Production Economics, Vol. 48, Pp.207-225.
- Gibbs, D.M., Merchant, A.K., van-der-Stede, A.W., Vargus, E.M., )2004(. Determinants and effects of subjectivity in incentives. The Accounting Review 79, 409.
- Gordon, L.A., Narayanan, V.K., 1984. Management accounting systems, perceived environmental uncertainty and organization structure—an empirical investigation. Accounting, Organizations and Society 9, 33–۴۷٫
- Govidarajan, V., 1984. Appropriateness of accounting data in performance evaluation: an empirical examination of environmental uncertainty as an intervening variable. Accounting, Organizations and Society 9, 125–۱۳۵٫
- Govindarajan, V., 1988. A contingency approach to strategy implementation at the business-unit level—integrating administrative mechanisms with strategy. Academy of Management Journal 31, 828–۸۵۳٫
- Govindarajan, V., Gupta, A.K., 1985. Linking control-systems to business unit strategy—impact on performance. Accounting, Organizations and Society 10, 51–۶۶٫
- Granlund, M., Mouritsen, J., 2003. Introduction: problematizing the relationship between management control and information technology. European Accounting Review 12, 77–۸۳٫
- Greiner, L.E., 1998. Evolution and revolution as organizations grow. Harvard Business Review May–June, 55–۶۵٫
- Groot, T.L.C.M., van Helden, G.J., 2003. Financieel management van non-profit organisaties. Stenfert Kroese/Wolters- Noordhoff, Groningen.
- Habermas, J., 1984. The Theory of Communicative Action Volume 1: Reason and Rationalisation of Society, McCarthy, T. (transl.), Heinemann, London.
- Habermas, J., 1987. The Theory of Communicative Action Volume 2: The Critique of Functional Reason, McCarthy, T. (transl.), Heinemann, London.
- Habermas, J., 1996. Between Facts and Norms.MITPress, Cambridge, Mass.
- Hambrick, D.C. (2003). On the Staying Power of Defenders, Analyzers & Prospectors, Academy of Management Executive, V.(17), No.(4).
- Hansen, S.C., Otley, D.T., Van der Stede, W.A., 2003. Practice developments in budgeting: an overview and research perspective. Journal of Management Accounting Research 15, 95.
- Harison, f. (1991). Strategic Control at the CEO level, “Long Range Planning", 24. (6). pp.(78-87).
- Hasslebladh, H., Kallinikos, J., 2000. The project of rationalization: a critique and reappraisal of neo-institutionalism in organization studies. 21 (4), 697–۷۲۰٫
- Henri, J.-F., 2006. Management control systems and strategy: a resource-based perspective. Accounting, Organizations and Society 31, 529–۵۵۸٫
- Herzog, N.V., Tonchia, S., Polajnar, A. (2009), “Linkages between manufacturing strategy, benchmarking, performance measrurement and business process reengineering”, Computers & Industrial Engineering, 10.1016/j.cie.2009.03.015
- Hofer, C. & Schendel, D. (1978). Strategy Formulation: Analytical Concepts, West Publishing, St.Paul, MN.
- Hofstede, G., 1984. Culture’s Consequences, International Differences in Work-related Values. Sage, Newbury Park, CA. Hofstede, G.H., 1968. The Game of Budget Control. Tavistock, London.
- Hood, C., 1991. A public management for all seasons? Public Administration 69 (Spring), 3–۱۹٫ J. Broadbent, R. Laughlin / Management Accounting Research 20 (2009) 283–۲۹۵ ۲۹۵
- Hood, C., 1995. The ‘new public management’ in the 1980s: variations on a theme, accounting. Organizations and Society 20 (2/3), 93– ۱۱۹٫
- Hoogenboom, M., Ossewarde, R., 2005. From iron cage to pigeon house: the birth of reflexive authority. Organization Studies 24 (4), 601–۶۱۹٫
- Hoque Zahirul (2004) “A contingency model of the association between strategy, environmental uncertainty and performance measurement: impact on organizational performance” , International Business Review, 13
- Hope, J., Fraser, R., 2003a. Beyond Budgeting: How Managers Can Break Free from the Annual Performance Trap. Harvard Business School Press, Boston, MA.
- Hope, J., Fraser, R., 2003b. New ways of setting rewards: the beyond budgeting model. California Management Review 45, 104–۱۱۹٫
حقیقت تعالیم مسیح این بود که خدا بمنزلۀ پدری است که تمامی بنی نوع بشر را چون فرزندان خود محبت نموده، توجه و پرستاری می نماید. او تعلیم داد که این پدر وجودی مجهول و نامعلوم نیست بلکه عارف بر تمامی حوائج ما بوده و مشتاق است تا در معرفت وی رشد نمائیم. پس چون او پدر محبوب و کامل است که حتی دشمنان خود را نیز محبت نمائیم و آسیب رسانندگان خود را بخشیده و در ازای بدی بدیگران نیکوئی روا داریم. باز تعلیم فرموده است که هیچ چیز ظاهری نمی تواند انسان را نجس سازد، بلکه فقط گناه در قلب انسان را نجس می نماید. بدین لحاظ از شاگردان خود منتظر بود که مطلقاً قلوب خود در نیاورند. او فرمود که خدا در ابتدا یک زن و یک مرد آفرید و ارادۀ وی آنست که این یگانگی جدائی نپذیرد. قسم خوردن را اکیداً قدغن فرموده خواست تا هر چه شخص بگوید کاملاً راست و صحیح باشد. خلوص عقیده را در عبادت لازم شمرده و بطور سخت کسانی را که از روی ریا عبادت می نمودند ملامت می فرمود. روزه یا اعیاد یا نماز یا صدقه مخصوصی تعیین نکرد، بلکه شاگردان خود را تعلیم داد که خدا را چون پدر خود خرسند نموده و همیشه سعی نمایند تا وی را خشنود سازند و همگی را چون برادران خود محبت نمایند. مسیح راجع به ملکوت آسمان یعنی سلطنت خدا اغلب موعظه می نمود و تعلیم می داد که فقط کسانیکه تولد تازه یافته اند و مثل اطفال کوچک گردیده اند می توانند داخل چنین ملکوتی بشوند و بدین وجه مردم را دعوت می نمود که از گناهان خود توبه نموده بوی ایمان آورند تا باب دخول برای ایشان مفتوح گردد. خود را «د ر» خطاب نموده و می فرمود که جمیع داخل شوندگان باید بوسیلۀ وی دخول یابند. خویشتن را نیز جادۀ مستقیم به پدر دانسته و جز بوسیلۀ خود شناسائی پدر را برای کسی ممکن نمی دانست. بالاتر از همه عیسی مسیح خود را پسر یگانه خدا خوانده و تعلیم می داد که از برای قربانی به جهت گناهان مردم در این دنیا قدم نهاده است. تمامی محتاجان را بخود دعوت می فرمود تا بنزد وی آمده تحصیل را حتی نمایند چنانکه می فرمود: «بیائید نزد من ای تمام زحمتکشان و گران باران و من شما را آرامی خواهم بخشید.» از تمامی مردم انتظار داشت که وی را پادشاه و قاضی اعظم خود بدانند و پیشگوئی فرمود که رجعت خواهد کرد و تمامی مردگان را زنده نموده و به هر کس بر وفق ایمانش جزا خواهد داد. او قدرت آمرزش گناهان را داشته خود را با پدر یکی می دانست و فقط آنچه ارادۀ پدر بود به انجام آن می کوشید. (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۵-۱-۳. مختصری از وظایف اخلاقی عیسویان: شخص عیسوی برای آنکه در نزد خداوند تقرب یابد، و لایق سلطنت خداوند شود، لازم نیست قربانی کند، و آداب و رسوم دقیقه، مثل مشرکین و یهود بجا آورد. بلکه باید، درصدد تکمیل خود باشد و از کلمات عیسی(ع) است که کامل باشید، چنانکه پدر شما که در آسمان است کامل می باشد. لازمۀ کامل بودن اولاً محبت است. چنانکه عیسی (ع) فرموده است باید خدا را از صمیم قلب دوست بداری و به ابناءِ نوع هم مثل خودت محبت بورزی و لازمۀ محبت ورزیدن به دیگران ، خیر رساندن به ایشان است. چنانکه جوانی می خواست عیسی(ع) را متابعت کند. عیسی(ع) به او فرمود: برو اموال خود را بفروش و بین فقرا قسمت کن. خلاصه، اولین فضیلت عیسویان، باید احسان باشد. و احسان باید شامل دشمنان هم بشود، چنانکه فرموده است اگر کسی بطرف راست صورت شمایلی بزند، طرف چپ را به او عرضه بدار. سابقاً گفته اند: دوست خود را دوست بدار و با دشمن عداوت کن. من به شما می گویم: دشمنان خود را هم دوست بدارید. و به کسی که با شما عداوت می کند احسان کنید تا فرزندان پدر آسمانی خود باشید که او نور خورشید را هم بر اخیار و هم بر اشرار می تاباند. بر طبق همین فرمایش وقتی آن حضرت را به صلیب کشیده بودند بر قاتلین خود دعا می کرد و می گفت خداوندا، برایشان ببخش زیرا که نمی دانند، چه می کنند. حضرت مسیح، هیچوقت بین مردم تفاوت نگذاشت. و به جهت نجات همۀ طوائف و قبائل قبول شهادت کرد. و به حواریون خود امر فرمود که تمام را تعلیم دهند. زیرا که تمام نزد خداوند یکسان هستند. پس مساوات یکی از اصول دین مسیح(ع) است. دیگر از تعلیمات حضرت عیسی، حب فقر است. و خود شهر بشهر سفر می کرد. در حالیکه هیچ چیز مالک نبود و می فرمود، کسی که از هر چه دارد صرف نظر نکند. از تبعۀ من نخواهد بود. از سخنان آن حضرت است که در بند خوراک و لباس نباشید. گلهای صحرانه کار می کنند و نه زحمت می کشند، معهذا رونق لباس آنها بیش از تمام تحمل سلیمان می باشد. مرغان هوا را نظر کنید، که نه تخم می پاشند. و نه خرمن بر می دارند. ولی پدر آسمانی شما به آنها غذا می رساند. حضرت عیسی، مریدان خود را به ترک علایق دنیوی، از مال و جاه و قدرت و قوم و خویش ترغیب می کرد. و می گفت: اگر کسی بطرف من آید، و پدر ومادر و زن و فرزند و برادر و خواهر خود را ترک ننماید، از تبعۀ من نخواهد بود. دیگر از تعلیمات آن حضرت تواضع است. مخصوصاً توجه تمام می نمود به فقرا و مرضی، و نسوان و اطفال و کسانی که در نظر مردم بی قدر می باشند. مریدهای خود را از میان فقرا انتخاب می کرد. و به ایشان می گفت: مهربان و متواضع باشید. یک روز مریدان بحث داشتند که کدامیک به آن حضرت در آسمان محشور خواهند شد. فرمود بهترین شما کسی است که خدمت دیگران نماید. زیرا هرکس خود را بالاتر می برد تنزل می کند و هر کس خود را تنزل می دهد بالا می رود. حضرتش اطفال را بسیار دوست می داشت. و می فرمود بهشت خداوند متعلق به کسانی است که به اطفال شبیه باشند[۲۱۸] ۵-۱-۴. اعتقاد به تثلیث در نظر قرآن: در آموزه ی مسیحیت، یگانگی پدر، پسر و روح القدس به عنوان سه شخص در یک الوهیت را تثلیث می گویند. در این اصل اعتقادی سه مقام اصلی و قابل پرستش هم رتبه نیستند و در درجات مختلف قرار گرفته اند؛ قرآن یکی از انحرافات مسیحیت را اعتقاد به تثلیث و اعتقاد پاره ای از فرق مسیحی به الوهیت عیسی می داند؛ و بر این نکته اصرار دارد که پندار«ابن الله» بودن عیسی، خطایی نابخشودنی و افترایی بسیار بزرگ بر ساحت، مقدس الاهی است. در قرآن از عیسی، عموماً با سه عنوان «مسیح، کلمۀ الله، روح الله» یاد شده است. قرآن عیسی را فرزند مریم می داند و بیشتر وی را به عنوان «عیسی بن مریم» یاد می کند. قرآن قائلین به تثلیث را کافر خوانده و آنان را به توبه و استغفار دعوت می کند و دلایل تثلیث و اعتقاد به الوهیت عیسی را آفرینش شگفت وی از مادری باکره می داند؛ که البته بدعت های بعدی آباء کلیسا در نضج، تکمیل و بالندگی این اعتقاد غلط، تأثیری به سزا و شگرف داشته است.[۲۱۹] بخش دوم : ۵-۲. شعایر هفتگانه مسیحیت ۵-۲-۱.متعه (یا ازداوج موقت) در قوانین حقوقی انجیل: عیسی (ع) در اناجیل چهارگانه به صراحت می گوید: به شما می گوییم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطه از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. اگر چه عیسی (ع) به صراحت این سخنان را بیان می فرمایند ولی در بسیاری از موارد قوانین تورات را رعایت نکرده مخصوصاً در مورد بخشش گناهان و خوردن گوشت خوک. در انجیل یوحنا باب هشتم ۱۵۹ زانیه ر به کسی از شما که گناه نکرده اول بر او سنگ اندازد کسی حاضر نشد و همه رفتند چون عیسی سر بلند کرد غیر از آن زن کسی را ندید به او گفت برو و گناه مکن و همانطور که متوجه شدید در اسفار چهارگانه تورات آیۀ به صراحت در مورد متعه نبود ولی در مبحث سلیمان متوجه شدیم که متعه در دین یهود رایج بوده است. اگر این قاعده را بر این بگذاریم که عیسی قوانین تورات را محترم شمرده پس باید ازدواج موقت هم رایج باشد ولی در تمام متون حقوقی مسیحیت سخنی از متعه نیست ولی «گرل فرند» (دوست دختر) در غرب رایج است آن هم نه به طور مکتوب بلکه متأثر از مهرپرستی است که قبلاً در اروپا رواج کامل داشته است. البته باید این را یاد آور شوم مرکز مهرپرستی از ایران شروع و از شرق و غرب و شمال و جنوب چنان گسترش می یابد که دو قسمت دنیای آن روز را دربر می گیرد که هیچ دینی تا کنون نتوانسته از حیث سرزمین و بدون خونریزی این همه گسترش یابد. در قوانین مهرپرستی اکثر خدایان مؤنث بوده اند از آن جمله آناهیتا و آیشتار. ایشتار خدای زایش و آناهیتا الهه ی آب های روان است. مهرپرستی در بعضی از مناطق خاورمیانه دارای معابد مهم است. به گفته ی سینوهه پزشک مخصوص فرعون دختران و زنان جوان در خدمت الهه ی ایشتار بودند که خود را در اختیار مردان می گذاشتند درآمد حاصله صرف معابد ایشتار می شده است. در دوران نون سنگی زنان در امور زندگی چنان دخالت و سیطره ای داشتند که جنبه ی ایزد گونگی یافتند ونخ نماد پرستش شدند و همچون ایزد بانو یا الهۀ مادر قداست یافتند. [۲۲۰] ۵-۲-۲. تعمید: در شریعت موسی هر ذکوری لازم بود که مفتون گردد تا عضویت وی در قوم بنی اسرائیل به رسمیت شناخته شود. ولی برای اعضاء اسرائیل جدید خود عیسی آئین تعمید را مقرر فرمود. یحیی تعمید دهندۀ کسانی را که نزد وی آمده و توبه می نمودند، تعمید داده وبدین قسم آشکار می نمود از گناهان گذشتۀ خود پاک گردیده و از برای دخول در ملکوت خدا حاضر شده اند. بیشتر از شاگردان مسیح بتوسط یحیی تعمیم یافته بودند و بعد از الحاق به مسیح لازم نبود دوباره تعمید یابند.[۲۲۱] در نیمه اول از سلوک و پیشرفت در زندگی مسیحی یعنی تعمید بر نجات از گناه تأکید می شود و طی آن، خدا با فرد گناهکار آشتی می کند و وی را به زندگی بر اساس ایمان و اطاعت فرا می خواند. نخستین و اصل ترین آیین که برای همه ضرورت دارد تعمید است. انسان با تعمید به جامعۀ مسیحیت وارد می شود و رسالت دائمی کلیسا را بر عهده می گیرد. این رساله عبارت است از گواهی دادن کارهای نجات بخش خدا به وسیله عیسی. به عقیدۀ هر مسیحی، تعمید وسیله ای است که خدا با آن، همۀ آثار زندگی و مرگ عیسی را عطا می کند.[۲۲۲] از دیدگاه کتاب مقدس، سابقۀ تعمید به زمان یحیی (ع) تعمید دهنده می رسد: «یحیای تعمیده دهنده، در بیابان ظاهر شد و اعلام کردمردم برای آمرزش گناهان باید توبه کنند و تعمید بگیرند. مردم از تمام سرزمین یهودیه و اورشلیم پیش او می رفتند و با اعتراف به گناهان خود در رود اردن از دست او تعمید می گرفتند.» عیسی (ع) هم خود از یحیی (ع) تعمید گرفته و شاگردان خود را توصیه کرده است که «همه امت ها را شاگرد سازید و گناهان تعمید گیرید.» از نگاه پولس، این آیین نشانه ای از مشابه شدن ایماندار با مسیح (ع) در مرگ، تدفین و رستاخیز است.[۲۲۳] معمولاً هنگام تعمید کودکان، شخصی متعهد می شود که به امور دینی کودکی که تعمید می شود، رسیدگی کند. این شخص که «پدر تعمیدی» یا «مادر تعمیدی» نامیده می شود، در صورت درگذشت والدین یا بی توجهی آنان به تربیت دینی فرزندشان، تعهد خود را عملی می کند[۲۲۴] در روزهای نخست کلیسا، مراسم غسل تعمید با مراسم شکرگزاری این غسل همراه بود که آن را اسقف انجام میداد. در قرون وسطی کشیشان نیز مجاز به برگزاری این مراسم بودند و حتی گاهی یک فرد عادی می توانست آن را انجام دهد. مراسم غسل تعمید عمل شست وشو و تطهیری تلقی می شد که در آن هم گناه اولیه و فطری انسان و هم گناه واقعی که انجام داده بود شسته می شد و انسان از آثار این جرم ها خلاصی می یافت. غسل تعمید نوزادان و خردسالان نیز رایج بود. چون اگر فرد از گناهان اولیه (توسط آدم ابوالبشر) تطهیر نمی شد ممکن بود در زمان مرگ به فنای ابدی محکوم شود. ظاهراً در ابتدا ایمان به مسیح و میل به دریافت تعمید تنها شرط لازم برای تعمید بود. اما در اواخر قرن دوم یک دوره آزمایشی و تعلیمی برای سنجش واقعی بودن تجربه روحانی نو ایمان تعیین شد. مراسم تعمید نیز معمولاً با فرو رفتن در آب و در مواردی نیز با ریختن آب بر سر داوطلب صورت می گرفت. تعمید کودکان که مورد مخالفت ترتولیان و حمایت سیپریان بود و نیز تعمید بیماران در همین دورۀ زمانی شکل گرفت. در حال حاضر سه روش برای غسل تعمید وجود دارد. پاشیدن آب، ریختن آب و دفن کردن در آب که بیشتر در کلیساهای شرق معمول است. در اصل این غسل به صورت غوطه ور شدن در آب انجام می شد. از زمان های قدیم، عادت بر این بود که نو مسیحیان را در مهم ترین عید مسیحیت، یعنی عید پاک تعمید دهند. مراسم این عید سه روزه در بهار برگزار می شود و از فصح یهود فاصله چندانی ندارد. هنگام تعمید کشیش این عبارت را که از آخر انجیل متی اقتباس شده است می خواند: «تو را به نام پدر، پسر و روح القدس تعمیم می دهم.» [۲۲۵] ۵-۲-۳. عشای ربانی: آئینی که مسیح برقرار نمود فرمود عشای ربانی می باشد که عبارت از غذائیست مصر عید فصح را نگاه می داشتند و در ازای این عید، مسیح عشای ربانی را برقرار نمود تا بیادگاری مرگ وی از برای گناهان ما نگاهداری شود. [۲۲۶] به آیین شام خداوند، شکستن نان، مجلس سپاسگذاری، شام مقدس و شراکت هم اطلاق شده است. این عمل نماد حلول و تجسد الهی قلمداد می شود. در اناجیل روایت شده است که عیسی (ع) در آخرین شب حیات خود که شب عید فَصح یهودیان بود به اتفاق شاگردان و به سنت کتاب مقدس شام دسته جمعی (شام آخر) را صرف کردند. این شام دسته جمعی در اناجیل به دو شکل توجیه می شود. در اناجیل همنوا عیسی (ع) به نان همبستگی خویش با شاگردانش نانی را که در سفره بود پاره پاره می کند و به شاگردان می دهد و می گوید: این بدن من است که برای شما تسلیم می شود. این کار را به یادبود مؤمن انجام دهید. به همین ترتیب بعد از شام پیاله ای از شراب به آنان می دهد و می گوید: با خون خود که برای شما ریخته می شود پیمان تازه ای بستم و این نشانه آن است. در انجیل یوحنا این صفحه بازگو نمی شود بلکه عیسی (ع) خود را نان حیات می نامد و می گوید: یقین بدانید که اگر بدن پسر انسان را نخورید و خون او را نیاشامید فاقد حیات هستید.[۲۲۷] همچنین در اناجیل کنونی باور دارند همان طور که عهد خدا با قوم یهود توسط خون قربانی ها بر کوه سینا استوار گردید و به همان ترتیب، عهد جدیدی بین خدا و بشریت به وسیلۀ خون عیسی مسیح محکم و استوار شد. هر یک از کلیساهای مسیحی در شعائر و آیین های برگزاری عشای ربانی ابتکاراتی پدید آورده است؛ ولی دو عنصر اساسی در همۀ مراسم ثابت است: خواندن دو یا سه مقطع از کتاب مقدس، خوردن قربانی مقدس (عشای ربانی) [۲۲۸] در انجام این مراسم کشیش قطعات کوچکی از نان مخصوص را که قبلاٌ با شراب یا آب تقدیس شده در بین مؤمنان تقسیم می کند و با خواندن دعا، نان و شراب در بدن مسیحیان به گوشت و خون عیسی (ع) مبدل می گردد و با او متحد می شود. [۲۲۹] فداکاری واقعی است تعدادی از پدران روحانی یونانی خاطر نشان می کنند که نان وشراب در عشای ربانی تنها نان وشراب نیست بلکه به بدن و خون واقعی خداوندگار ما تبدیل می شود. و نان وشراب تا پایان مراسم عشای ربانی خاصیت خود را حفظ می کنند و بدین ترتیب ذخیره ای برای افرادی از قبیل بیماران به حساب می آیند. امتیاز مشخصی که برای مراسم عشای ربانی ارتدوکس وجود دارد این است که در آن از روح القدس استمداد می شود. و نان فطیر بکار می برد. الهیون ارتدوکس خاطر نشان می کنند که بدن پر جلال مسیح به آسمان صعود کرده در این مراسم حاضر می شود. در مراسم عشای ربانی کلیسای کاتولیک رم نانی که بدون خمیر ترش تهیه شده در حالیکه نان فطیر با خمیر ترش که در کلیساهای شرقی معمول است نیز به رسمیت شناخته شده است. در کلیسای کاتولیک لحظه عمل تقدیس مقدس ترین لحظه مراسم عشای ربانی است. معجزه تجسم مسیح دوباره نقش خود را ایفا می کند و او شخصاً حضور دارد. و سن مجاز برای شرکت در این مراسم هفت سال است و از این سن به بالا بر هر یک از اعضا لازم است برای اعتراف حاضر شوند و هر سال یک بار برکت گیرند.[۲۳۰] این آیین با دیدگاه مسیحیان دربارۀ نجات و رستگاری به هم پیوند خورد و رمزی از حلول و تجسد الاهی قلمداد شد.[۲۳۱] ۵-۲-۴. تأیید: مراسم تأیید وتنفیذ هر فرد مسیحی تکمیل کنندۀ آیین غسل تعمید تلقی می شود. این مراسم به این هدف صورت می گیرد که فرد پیمان و عهدی را که در کودکی در مراسم غسل تعمید به نیابت از جانب او بسته شده آگاهانه مورد تأکید و تأیید قرار دهد. در مراسم تأیید بر جنبۀ اثباتی، یعنی هدایت گرفتن از روح القدس، تأکید می شود. این مراسم معمولاً در سنی که جوان قدرت تشخیص و قبول مسئولیت داشته باشد و بتواند ایمان و عقیدۀ مذهبی خویش را عقلاً بپذیرد انجام می شود. امروزه در آن دسته از کلیساهایی که این مراسم را به عمل می آورند معمولاً تأیید و تنفیذ بین ۱۰ تا ۱۳ سالگی صورت می گیرد. با آن که جماعت پروتستان آیین تأیید را یکی از شعایر مقدس دین مسیح (ع) نمی دانند. بعضی از گروه های ایشان آن را به صورت عرفی مسیحی می پذیرند. در این مراسم قسمت هایی از بدن شخص به دست کشیش با روغن تقدیس شده (مایرن) مسح می شود. در این هنگام کشیش به فرد مورد نظر می گوید: « روح القدس را قبول کن تا بر شهادت دادن به مسیح توانمند گردی.» این عبارت در کلیساهای مختلف اختلافات مختصری دارد. [۲۳۲] مراسم تأیید توان تشخیص خوب ها از بدی ها اخلاقی- دینی را دارد. این آیین در میان کاتولیک ها و ارتدوکس ها امری مقدس به شمار می آید که برای نوجوانان بین ده تا سیزده ساله برگزار می شود. [۲۳۳] اگر کسی که به کلیسا می پیوندند بالغ باشد، تعمید و تأیید را همزمان و به عنوان دو نیمه یک آیین می پذیرد. هر گاه وی در کودکی تعمید یافته باشد، تأیید تا زمان بلوغ ۱۳ تا ۱۶ سالگی، به تأخیر می افتد.[۲۳۴] ۵-۲-۵. دست گذاری (یا درجات مقدس روحانیت): انتصاب یا دست گذاری عملی است که به موجب آن، شخص صلاحیت احراز مناسب کلیسایی (اسقفی، کشیشی و شماسی) را پیدا می کند. انتصاب مقامات روحانی از مهم ترین شعایر به شمار می رود. زیرا بیشتر شعایر را کشیش می تواند انجام دهد در حالی که این بخش از شعایر فقط به دست اسقف صورت گیرد. برای تقدیس سه نفر اسقف لازم است. در این عمل روح القدس به شخص مورد نظر اعطا می گردد و شخص مورد تقدیس قرار می گیرد. تقدیس انتخاب یک شخس برای وظایف مقدس است. در این عمل به شخص قدرت انجام دادن وظایف کلیسایی داده می شود. وی پس از آن قدرت تبشیر و تنذیر و اجرای مراسم کلیسایی می یابد. [۲۳۵] با آیین دستگذاری، انسان حیات خود را وقف خدمت به جامعۀ مسیحیت و در نتیجه، وقف خدمت به همه بشریت می کند. درجات اصلی روحانیت سه است:
فعالیتها اطلاعات بازتابی سیستم اطلاعات بازتابی اطلاعات بازتابی مدیریت وکنترل نیروی انسانی بودجه ماشین آلات مواد و مصالح برنامه ها سیاستها روشها داده ها اجرا ستاده ها (اهداف) شکل شماره ۲-۱: سازمان یک پروژه دوره زمانی یک پروژه از آغاز تا پایان به طور عام درهر پروژه، چهار مرحله (فاز) متفاوت و متمایز، قابل تعریف می باشد. این چهار مرحله عبارتاند از: مرحله ۱- مرحله نظری مرحله ۲- مرحله طرح و برنامه ریزی مرحله ۳- مرحله اجرا مرحله ۴- مرحله پایانی(اختتام) در ادامه هر یک از چهار مرحله(فاز) پروژه، توضیح داده می شوند: مرحله نظری نقطه آغازین یک پروژه، با هر طبیعت و خصوصیتی که باشد، عبارت از یک نظریه یا فکر و یا خواسته است که توسط یک شخص یا یک گروه از اشخاص، یا یک موسسه و سازمان ایجاد می شود. این نظرات به هر صورت که به وجود آمده باشند، باید قبل از برنامه ریزی برای اجرا، از نظر امکان پذیر بودن و اقتصادی بودن مورد بررسی و مطالعه دقیق قرار گیرند. در صورتی که نتیجه چنین مطالعاتی نشانگر این امر باشد که اجرای پروژه با در نظر گرفتن همگی شرایط محلی، نظیر اوضاع اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و… امکان پذیر بوده و از نظر اقتصادی نیز مقرون به صرفه می باشد، آنگاه انواع گزینه های ممکن برای اجرای پروژه، طراحی و تبیین شده، و هر یک از این گزینه ها مورد ارزیابی قرار میگیرند (بدیهی است فعالیتهای اولیه طراحی در این فاز، برای نشان دادن چارچوب کلی گزینه ها بوده و شامل جزئیات نمی باشد).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مرحله طرح و برنامه ریزی در این مرحله، امور مربوط به پروژه از نظر سازمان و تشکیلات با مرحله یکم تشابه زیادی دارد، ولی امور طراحی و برنامه ریزی با دقت بیشتری اجرا شده و دارای جزییات کاملتری میباشند. در این مرحله، اطلاعات بین فعالیت های مختلف، رفت و برگشت نموده و با بهره گیری از این مبادله اطلاعات، سعی می شود جزئیات لازم، مد نظر قرار گرفته و در نقشه ها و گزارشات منعکس شوند. در حین اجرای فعالیتهای این مرحله، در مقاطعی دریافت موافقت صاحب کار ضروری می شود. از نکات مهم در این مرحله، آن است که طراح، باید همراه و هماهنگ با طرح هسته اصلی سیستم، امکانات پشتیبانی لازم برای سیستم را نیز طراحی نماید. به عنوان مثال، در صورتی که پروژه مربوط به طراحی و ساخت یک مرکز صنعتی و تولیدی میباشد، لازم است توام با طراحی کارخانه و ماشین آلات تولیدی، امکانات لازم برای طراحی و نگهداری و تعمیرات کارخانه نیز طرح شده و مثلا نقشه های کارگاه های تعمیرات و ماشین آلات لازم در این کارگاه نیز طراحی شوند (بدیهیست که چنین امری اختصاص به یک کارخانه نداشته و برای هر سیستمی، وجود امکانات پشتیبانی در همان لحظات اول شروع بهره برداری از سیستم، لازم خواهد بود). مرحله اجرا در انتهای فاز دوم پروژه، تقریبا همه فعالیتهایی که لازم است در اجرا عملی بشوند، مشخص شده و شیوه ها و برنامه های زمانبندی برای اجرای فعالیتها تعریف شده اند. در فاز سوم، هدف این میباشد که پیشرفت کارهای پروژه، مطابق با برنامه ها و اصول و کیفیت های تعیین شده در فاز دوم به مرحله عمل درآیند. مسلم است که در این فاز، سازمان اجرایی به مراتب بزرگتر از سازمانهایی است که در فازهای قبلی پروژه فعالیت داشتند خواهد بود. هزینه های صرف شده برای اجرای فعالیتهای نیز به مراتب بیش از هزینه های مراحل قبلی پروژه میباشد. در این فاز عامل کنترل دارای نقش اساسی بوده و لازم است با برداشت اطلاعات و آمار مناسب از نحوه پیشرفت کارها، و مقایسه مشخصه های مختلف کارهای اجرا شده با آنچه که برنامه ریزی شده، روند پیشرفت کارها و صرف هزینه و سایر منابع را کنترل نمود. تهیه مواد و مصالح، تامین تجهیزات، استخدام نیروی کار متخصص در امور فنی، مالی، پرسنلی و…، از وظایف اولیه مورد لزوم در این مرحله میباشند. دربسیاری از موارد ممکن است مجموعه کارهایی که پیمانکار اجرای آنها را بر عهده گرفته است، در حجمی بیشتر از، یا دارای طبیعتی متفاوت با کارهایی باشد که پیمانکار بتواند با کادری که دائم در اختیار دارد از عهده اجرای آنها برآید. در این صورت، پیمانکار اقدام به بستن پیمانهای دست دوم با سایر پیمانکاران خواهد نمود تا آنها با کاربرد تخصصها یا تجهیزات و امکانات بهتری که در اختیار دارند اجرای گروهی از فعالیتها را بر عهده گیرند. برای بستن پیمان های دست دوم، لازم است موافقت صاحب کار جلب شود. مرحله پایانی(اختتام) مرحله پایانی پروژه ها را میتوان به خودی خود یک پروژه نامید. در این مرحله، لازم است کارها به صورتی برنامه ریزی شوند که براحتی قابل قبول به وسیله دستگاه های نظارت و قابل تحویل به صاحب کار باشند. بدیهیست چنین شرایطی بستگی کامل به نحوه اجرای فعالیتها در طول فاز اجرایی دارد، ولی در اغلب موارد مشاهده شده است که در مرحله پایانی و تحویل پروژه، پیچیدگی مسائل بین پیمانکار، دستگاه نظارت و صاحب کار، به حد اعلای خود رسیده و کار تحویل موقت و آغاز بهره برداری از سیستم را به تعویق انداخته است. چنین شرایطی باعث خواهد شد که سرمایه به کار گرفته شده برای مدتی بدون استفاده مانده و از سوی دیگر، پیمانکار نیز به علت درگیری و وابستگی به پروژه نتواند از منابع و امکانات خود در سایر پروژه ها استفاده نماید. در مرحله پایانی پروژه، تهیه گزارشات و یادداشتهای دقیق از نحوه اجرای کارها، باعث خواهد شد که پیمانکار، برای شرکت در مناقصههای جدید و برای اجرای پروژه های جدید، منابع اطلاعاتی دقیقی در اختیار داشته باشد. میتوان به طور خلاصه گفت که دقت در اجرای وظایف در مرحله چهارم، و برنامه ریزی صحیح برای تحویل هرچه سریع تر پروژه، علاوه بر آنکه از نظر اقتصادی به نفع صاحب کار و پیمانکار میباشد، از نظر کسب اعتبار برای شرکت پیمانکاری و فراهم آوردن زمینه های مناسب در دریافت پروژه های جدید نیز دارای نقش و اهمیت قابل توجهی میباشد(حاج شیر محمدی،۱۳۸۷). ۲-۲ پیمانکاران عمومی پیمانکار عمومی شخصیتی حقوقی است که قابلیت و صلاحیت لازم در زمینه مهندسی، تامین منابع، تدارکات، اجرا و مدیریت، به منظور انجام کلیه فعالیتهای مربوط به مراحل طراحی و اجرای پروژه را دارا میباشد. پیمانکار عمومی می تواند با تقسیم طرح به پروژه ها یا مراحل اجرایی، اجرای قسمتهای مختلف را پس از تایید کارفرما به مهندسین مشاور و یا پیمانکاران واجد صلاحیت دیگر واگذار نماید ولیکن در هر حال پیمانکار عمومی عهده دار مسئولیت، مدیریت، کنترل و هماهنگی کل پروژه میباشد. کلیاتی از اهداف و وظایف پیمانکاری عمومی به عهده گرفتن مسئولیت انجام کل یک پروژه یا بخش اعظم مستقل و به ویژه اجرای آن از مطالعات مقدماتی و توجیه پذیری تا برنامه ریزی، مهندسی، تدارکات و تامین، احداث ابنیه و تاسیسات، ساخت و آزمون ماشین آلات و تجهیزات، تدارکات، حمل، نصب، راه اندازی و آزمونهای بهره برداری و تحویل به کارفرما توسط یک پیمانکار واحد جزو وظایف پیمانکاری عمومی است. بنابراین الزامی است پیمانکار عمومی توان پذیرش کامل کار مورد تعهد خود و انجام مدیریت فعالیتهای مختلف آن را به تنهایی و راساً بر عهده داشته باشد، مهم نیست که کار کوچک، متوسط و یا بزرگ باشد. آنچه مهم است آن است که پیمانکار عمومی قادر باشد کل کار را با مسئولیت مستقیم و بدون واسطه خود بر عهده گیرد. گسترش فعالیتهای شرکتهای پیمانکاری عمومی در رشته تخصصی شان موارد زیر را در بر میگیرد: شناسایی مقدماتی ارائه طرح و برنامه کلان در یک صنعت در یک قلمرو خاص بررسی های توجیهی فنی- اقتصادی مهندسی پایه و تفصیلی خدمات مشاورهای تامین تجهیزات و تدارکات واگذاری دانش فنی و حق بهره برداری خدمات ساخت، احداث- نصب و راه اندازی خدمات دوران بهره برداری اجرای پروژه به صورت کلید در دست بنابراین در هدف گذاری موسسات پیمانکاری عمومی باید نکات زیر مراعات شوند: هر موسسه پیمانکار عمومی باید تلاش کند در یک رشته تخصصی فعالیت کرده و نباید همزمان خود را درگیر رشته های متنوع نماید. پیمانکار عمومی در رشته تخصصی خود باید قادر باشد تا کلیه فعالیتهای فراگیر از مطالعات تخصصی تا ارائه خدمات تدارکاتی و نصب و راه اندازی را چه رأساً و چه با بهره گیری از مشاوران و نصابان و سایر عوامل دست دوم، با مسئولیت مستقیم خود، انجام دهد. محدودیت در این توانمندی گسترده بازار کار پیمانکار عمومی را محدود و تاثیر منفی بر رشد و حتی ماندگاری آن خواهد داشت. صرف نگرش تخصصی به تنوع فعالیتها، تضمین کننده موفقیت نخواهد بود. مهم ترین ضامن موفقیت توان دستیابی به اهداف و انجام وظایف یعنی اجرای کارهای تعهد شده در چارچوب های مورد نظر کارفرما(کیفیت، کمیت، بودجه و زمان) میباشد. بنابراین یک موسسه پیمانکاری عمومی باید بتواند به عنوان بازوی اجرایی کارفرما، کار واگذار شده را در چارچوب مشخصات فنی (کیفیت وکمیت) در زمان و وقت مورد توافق انجام دهد. بدین منظور پیمانکار عمومی باید توانمندیهای زیر را در حد لازم و کافی برای انجام کار مورد تعهد داشته باشد: الف) بررسی و شناخت دقیق بازار کار خود و کاریابی و انعقاد قراردادهای مناسب :
هر کس طبایع او معتدل باشد، مزاج او صافی گردد، و هر کس مزاجش صافی باشد، اثر نفس در وی قوی گردد، و هر کس اثر نفس در او قوی گردد، به سوی آنچه که ارتقایش دهد بالا رود، و هر که بهسوی آنچه ارتقایش دهد، بالا رود به اخلاقِ نفسانی متخلّق گردد و هر کس به اخلاق نفسانی متخلّق گردد، موجودی انسانی شود نه حیوانی، و داخل در ملکوت گردد.[۲۹] جهت فهم بهتر این روایت شریف، باید توجه داشت که در نگاه اسلامی، «نفس ناطقه» به عنوان موجود مجرد، بدن را تدبیر میکند و همواره سعی دارد آن را در تعادل قرار دهد و اگر به جهت تأثیر عوامل خارجی، از تعادل خارج شد، بهطور طبیعی و تکوینی تلاش میکند تا بدن را به تعادل برگرداند. از اینرو اگر طبایع انسان که از امور مؤثر در نفس انسان هستند از تعادل خارج شوند و باعث کدورتِ مزاج شوند، «نفس ناطقه» مجبور است که جهت اصلاحِ این عدم اعتدال، از توجه به عالم قدس منصرف شود و به تدبیر مزاج بپردازد. در واقع در این حالت «طبیعت» دارد اقتضائات خود را به «نفس» تحمیل میکند که در اصطلاح اهل سلوک از آن به «حکومت طبع بر نفس» تعبیر میشود. این حکومت، بهصورت «هوی» و تمایلات نفسانی، خود را بروز میدهد و باعث غلب، هوی بر «نفس ناطقه» که همان عقل است میشود. «الهی… و عقلی مغلوب و هوائی غالب». بنابراین، مبارزه با هوای نفس، از این منظر یعنی حاکم کردن نفس انسانی بر «طبیعت» و اقتضائات آن، که در شرح این روایت شریف، بدین گونه میتوان گفت که: کسی که طباع او معتدل باشد، مزاجش صفا دارد و از کدورت و ثقل و انحراف در اقتضائات دور است و چنین مزاجی حاکم بر نفس نیست و اقتضائاتِ غیرمعتدلی ندارد تا به نفس تحمیل کند و نفس برای اصلاح این اقتضائات غیر معتدل، مجبور باشد از عالم قدس منصرف شود و به اصلاح امورِغیر معتدل بدن بپردازد، بلکه نفس حاکم بر این مزاج است و تأثیرش در مزاج قویتر از تأثیر مزاج در نفس است، و بدن را به سوی خود میکشد و بدن را نیز همسنخ خود میکند و آثار ملکوتی را در بدن ظاهر میکند. بنابراین چنین شخصی دارای چیزی است که او را ارتقا میدهد و رفعت و ارتقای انسان اگر به دنبال نفس ناطقه قدسی انسان باشد، باعث تخلق انسان به اخلاق قدسی نفس انسانی میشود و نتیجه این ارتقا، انسان شدن و دور شدن شخص از حیوانیت و داخل شدن او به ملکوت است. از همینجاست که معلوم میشود که «طبیعت» از اموری است که دخل در شاکله انسان دارد و آیه شریفه هم میفرماید: «کُل یَعْمَلُ علی شاکِلَته»[۳۰] رفتار هر کسی از شاکله او نشأت میگیرد. علامه طباطبایی رحمه الله علیه در المیزان میفرماید” شاکله"- به طورى که در مفردات گفته- از ماده شکل مىباشد که به معناى بستن پاى چارپا است، و آن طنابى را که با آن پاى حیوان را مىبندند” شکال” (به کسر شین) مىگویند، و” شاکله” به معناى خوى و اخلاق است، و اگر خلق و خوى را شاکله خواندهاند بدین مناسبت است که آدمى را محدود و مقید مىکند و نمىگذارد در آنچه مىخواهد آزاد باشد، بلکه او را وادار مىسازد تا به مقتضا و طبق آن اخلاق رفتار کند و … آیه کریمه عمل انسان را مترتب بر شاکله او دانسته به این معنا که عمل هر چه باشد مناسب با اخلاق آدمى است چنانچه در فارسى گفتهاند” از کوزه همان برون تراود که در اوست” پس شاکله نسبت به عمل، نظیر روح جارى در بدن است که بدن با اعضا و اعمال خود آن را مجسم نموده و معنویات او را نشان مىدهد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
و این معنا هم با تجربه و هم از راه بحثهاى علمى به ثبوت رسیده که میان ملکات نفسانى و احوال روح و میان اعمال بدنى رابطه خاصى است، و معلوم شده که هیچوقت کارهاى یک مرد شجاع و با شهامت با کارهایى که یک مرد ترسو از خود نشان مىدهد یکسان نیست، او وقتى به یک صحنه هولانگیز برخورد کند حرکاتى که از خود بروز مىدهد غیر از حرکاتى است که یک شخص شجاع از خود بروز مىدهد و همچنین اعمال یک فرد جواد و کریم با اعمال یک مرد بخیل و لئیم یکسان نیست. و نیز ثابت شده که میان صفات درونى و نوع ترکیب بنیه بدنى انسان یک ارتباط خاصى است، پارهاى از مزاجها خیلى زود عصبانى مىشوند و به خشم در مىآیند، و طبعاً خیلى به انتقام علاقمندند، و پارهاى دیگر شهوت شکم و غریزه جنسى در آنها زود فوران مىکند، و آنان را بىطاقت مىسازد، و به همین منوال سایر ملکات که در اثر اختلاف مزاجها انعقادش در بعضىها خیلى سریع است، و در بعضى دیگر خیلى کند و آرام. بنیه بدنى، صفات اخلاقى و محیط اجتماعى در حد اقتضاء، و نه علیت تامه- در اعمال آدمى اثر دارد (کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ) و با همه اینها، دعوت و خواهش و تقاضاى هیچ یک از این مزاجها که باعث ملکات و یا اعمالى مناسب خویش است از حد اقتضاء تجاوز نمىکند به این معنا که خلق و خوى هر کسى هیچ وقت او را مجبور به انجام کارهاى مناسب با خود نمىکند، و اثرش به آن حد نیست که ترک آن کارها را محال سازد، و در نتیجه، عمل از اختیارى بودن بیرون شده و جبرى بشود خلاصه اینکه شخص عصبانى در عین اینکه عصبانى و دچار فوران خشم شده، باز هم مىتواند از انتقام صرفنظر کند، و شخص شکمباره باز نسبت به فعل و ترک عمل مناسب با خلقش اختیار دارد، و چنان نیست که شخص شهوتران در آنچه که به مقتضاى دعوت شهوتش مىکند مجبور باشد، هر چند که ترک عمل مناسب با اخلاق و انجام خلاف آن دشوار و در پارهاى موارد در غایت دشوارى است. کلام خداى تعالى اگر کاملا مورد دقت قرار گیرد این معانى را تأیید مىکند، آرى این خداى سبحان است که مىفرماید:” وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِداً" [۳۱] که اگر این آیه را با آیات دال بر عمومیت دعوتهاى دینى از قبیل آیه” لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ" [۳۲] مجموعاً مورد دقت قرار دهیم این معنا را مىرساند که بنیه انسانى و صفات درونى او در اعمالش اثر دارد اما تنها به نحو اقتضا نه به نحو علیت تامه، و اگر خواننده قدرى دقت کند مطلب روشن است.[۳۳] بر این اساس تعادل مزاج و طبع، که برقراری آن از اصلیترین وظایف علم طب اسلامی است و اخلاق اسلامی به شدت به معرفت آن نیازمند می باشد و از آن نمی تواند مستغنی باشد، از ملزومات سلوک الیالله شمرده میشود و اهل حق این موضع را از نظر دور نداشتهاند. سالکِ عارفِ بالله، شیخ محمد بهاری در باب صحت مزاج برای سلوک عارفان مینویسد: [سالک] اول باید صحیح المزاج باشد. اگر علتی در مزاج باشد باید به معالجه آن بپردازد، چه: اگر سودا غالب آید، پارهای از حرکات سوداویه را شور عشق پنداشته و مغرور گردد. اگر صفرا و حرارت غلبه کند، خشکی دماغ و خفقان قلب و سوءالخلق فوقالعاده حاصل گردد. اگر بلغم زیاده باشد، قصور در فهم معانی دقیقه خواهد کرد. پس اعتدال مزاج، لازم است.[۳۴] حاصل روایت، این است که با صفای مزاج میتوان به اخلاق حسن و ادراک علوم لاهوتی و از آن طریق، به انسان شدن [در مقابل حیوان بودن] دست یافت. شرح کامل این قبیل مطالب در دهها و صدها مجلّد نیز ممکن نیست؛ چرا که این مسائل مربوط به زوایای پیچیده انسان است؛ همچون ماهیّت جسم، ماهیّت و کیفیّت نفس، روح، قلب و مانند آن. چگونگی ارتباط این زوایا با یکدیگر، شناسایی مفسدات آنها - به این معنا که چه اموری موجب خروج آنها از مجرای طبیعی و سالم خود میشود- شناسایی اموری که موجب بازگرداندن آنها به صحّت میشود، آگاهی از اموری که موجبِ حفظ صحّتشان است و… هر یک، بابی از معارف است که ابوابی از علوم حِکْمی و معارف الهی از آن گشوده میشود. در این علم نیز مثل بیشتر علوم، مسائل جانبی غیر ضروری و بلکه باطل و غیر حقیقی ممکن است توسّط کسانی که اهلیّت این قبیل علوم را ندارند، داخل شده باشد و تمییز این مسائل از حقایق و واقعیّات، کاری مشکل است؛ لذا گستره وسیع این علم شریف که همان سلوک حکیمانه است، بیشتر معلوم میشود. اینکه انسان را موجودی فرض کنیم که صرفاً در متن سایر اجزای طبیعت مادی قرار دارد و نیز اینکه او را همچون جزیرهای، دور از عالم طبع و طبیعت تصوّر کنیم، هر دو اشتباه است. واقعیّت این است که انسان، همچون شبه جزیره است. شبه جزیره، زمینی است میان آب دریا؛ امّا از یکسو به خشکی مرتبط است. برای سلامت این شبه جزیره، باید هر دو نوع ارتباط را لحاظ کرد. از طرفی ارتباط او با خشکی (که همان عالم طبع و طبیعت است) و از طرف دیگر ارتباط او با دریا (که عالم روح، نفس و مانند آن است). در معارفِ نقل شده از انبیا و اوصیا و به صورت بارز، در روایات چهارده معصوم، اینگونه ارتباط (به تعبیر ما شبه جزیرهای بودن انسان) بسیار روشن و واضح، بیان شده است. تأمّل در آنچه گفته شد، نشان میدهد تدوین طرحی جامع و نمایی کامل از اصول و فروع سیر و سلوک بدون در نظر گرفتن همه امور ذکر شده، ممکن نیست. شاید به همین دلیل است که چندین هزار روایت به شکل مستقیم و غیر مستقیم، با وجوه و ابعاد مادّی و جسمانی انسان مرتبط هستند. چنانکه در روایت نقل شده از امیرالمؤمنین (ع) دیدیم و در کلام اهل حکمت نیز آمده، اصل اساسی و مهم، اعتدال مزاج است. حال، این اعتدال از چه طریقی ممکن است و اگر حاصل شد و یا از اوّل حاصل بوده، چگونه میتوان آن را حفظ کرد؟ جواب این قبیل سؤالات را باید در علم شریف طب یافت این باب، بخشی از «سلوک حکیمانه» و در واقع بخشی از «حکمت» است و سیر و سلوک آگاهانه، بدون دانستن این قبیل موضوعات - چه به صورت اجتهادی و چه تقلیدی- ممکن نیست. اینجا نکتهای قابل توجه است این است که سخن افرادی که مدعی هستند، پیامبران برای تعلیم طب به بشر نیامدهاند، باطل است. فیالمثل این افراد با دستاویز قرار دادن احادیثی چون این حدیث شریف نبوی که ” إنما بُعثت لمکارمِ الأخلاق[۳۵] (من برای ترویج مکارم اخلاق مبعوث شدهام)” اینطور القاء میکنند که نبی مکرّم اسلام «صلیالله علیه و آله و سلّم»، جهت ترویج اخلاق و دین مبعوث شدند نه تعلیم طب و نجوم و علوم اینچنینی. و بدین طریق اخلاق و مبانی طب اسلامی را از هم جدا میپندارند، در حالیکه لازمه ترویج مکارم اخلاق در جامعه اسلامی، طبی است که به نفس ناطقه انسانی و ارکان و طبایع رسیدگی کند و آنها را در تعادل قرار دهد. در غیر این صورت، پیمودن مراتب اخلاقی در جامعه سخت خواهد شد و مانند امروز، آن طبی در جامعه رواج پیدا میکند که هیچ نیازی به بررسی ارتباط بین جسم انسان و نفس ناطقه او نمیبیند و بدون اینکه اصلِ «تعادل در طبایع و مزاجها» را مورد نظر قرار دهد با راهکارهای بهداشتی و درمانیِ خود، باعث برهم خوردن مزاج انسانها می شود و زمینه را برای بیاخلاقی در جامعه فراهم میکند. همانطور که اخلاق اسلامی، جهت فراهم آوردن بسترهای مناسب، نیاز به طبی هماهنگ با مبانی خود دارد، اخلاق مدرن هم جهت هدایت جامعه به سمت اهداف خود نیاز به طبی دارد که بر اساس عقلانیت مدرن تدوین یافته باشد و چنین طبی نخواهد توانست، بسترهای مناسب جهت عبودیت و قرب انسانی را فراهم آورد. اما وقتی که این موضوع را ندانیم، و به جای اینکه طب را از دریچه اسلام ببینیم و بشناسیم، از دریچه علوم سکولار غرب نظاره کنیم، چون ارتباطی بین این قرائت از طب با دین مبین اسلام و اخلاقیات اسلامی نمیبینیم، مکارم اخلاق در نظر ما میشود چیزی جدای از علم طب و در نتیجه، رسالت انبیاء را هم ترویج اخلاقی میدانیم که ربطی به طب ندارد و اینگونه است که میخواهیم اخلاقمان را از پیامبر اسلام بگیریم و طبمان را از جناب پاستور! و به همین سادگی، منکر داشتههای خود میشویم تا غرب فرصت کند همه فکر و قلبمان را مسخر خود سازد و از ما سربازانی جهت ترویج امر خود بسازد. روایت هفتم: طبایع و خصوصیات ان در علل الشرایع صدوق(ره) در علل[۳۶] بسندى از امام ششم علیه السّلام که امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: راستى چون خدا تبارک و تعالى خواست بدست خود خلقى آفریند … فرمود: خدا- تبارک و تعالى- کفى از آب شیرین گوارا برگرفت و پالیدش تا خود را گرفت و سفت شد و آنگاه باو فرمود: از تو آفرینم پیغمبران، مرسلین بندههاى خوب، امامان رهیاب و داعى ببهشت و پیروانشان را تا روز قیامت و باک ندارم و بازپرسى نشوم از آنچه کنم و آنان بازپرسى شوند، یعنى البته از خلقش بازپرسى کند، سپس کفى از آب شور تلخ برگرفت و پالید تا خود را گرفت و سفت شد و باو فرمود از تو آفرینم زورگویان و فرعونهاى سرکش برادران شیاطین را و داعیان بدوزخ را تا قیامت و اتباع آنان را و باک ندارم و بازپرسى نشوم از آنچه کنم و آنان بازپرسى شوند، فرمود: در اینان بداء را شرط کرد و در اصحاب یمین بدأ را شرط نکرد. سپس آن دو را بهم آمیخت و پالید و برابر عرش خود انداخت و تیکهاى گل بودند. و آنگه چهار فرشته شمال، دبور، صبا و جنوب را فرمود: بچرخید بر این توده گل و آن را برآورید و بسازید و تیکه کنید و ببرید و در آن چهار طبع را روان کنید، باد، صفراء، خون و بلغم، فرمود آن چهار فرشته بر آن چرخیدند و چهار طبع را در آن روان کردند. فرمود: باد از این چهار طبع سوى شمال است و بلغم تن از سوى صبا و صفراء از این چهار طبع از ناحیه دبور، و خون از آنها در ناحیه جنوب تن، فرمود: «آدم برجا شد و تن کامل گردید و از اثر باد زندگى دوست و دراز آرزو و آزمند شد، و از اثر بلغم خوراک، نوشاک و نرمى و آرامى را دوست داشت، و از اثر صفراء خشم و سفاهت و شیطنت و زورگوئى و سرکشى و شتاب را برگزید، و از اثر خون زنباره و کامجو و حرام کار و شهوانى گردید، عمرو یکى از راویان حدیث گوید: جابر بمن گفت که امام پنجم علیه السّلام فرمود این حدیث را در کتابى از کتب على علیه السّلام یافتیم.[۳۷] علامه مجلسی در شرح لغات این حدیث می فرماید: شاید مقصود از باد خلط صفراء و مقصود از مرّه خلط سوداء است یا برعکس، یا مقصود از ریح روح حیوانى است و مره هر دوى آنها را شامل است و در تفسیر صغیر علی بن ابراهیم چنین است و روان کردند در آن چهار طبع را، دو مرّه با خون و بلغم و گوید خون از اثر صبا است، و بلغم از اثر شمال، و مره صفراء از أثر جنوب، و مره سوداء از اثر دبور.[۳۸] آیه الله جزایری در ذیل این حدیث میگوید: گفته شده مراد از ریح روح بخاری و مراد از مره، صفراء و سوداء با هم میشود چون بر هر دو اطلاق مره میشود.[۳۹] در این حدیث هم به خلقت طبایع اربعه در وجود بشری تصریح شده است و به هر طبعی از طبایع اربعه خصوصیات روحی و اخلاقی را نسبت داده است به عنوان مثال خشم را به صفراء و شهوات را به دم و حرص را به سوداء و نرمی و آرامی را به بلغم نسبت داده است. این حدیث شریف موید روایات دیگر در این باب است و شاهد دیگری بر اثبات طبایع اربعه میباشد. روایت هشتم: طبایع اربعه در نهج البلاغه در کتاب شریف نهج البلاغه خطبه اول[۴۰] امیرالمؤمنین علی (ع) میفرماید: پس (از آنکه خداوند متعال آسمان و زمین و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید) از جاى سنگلاخ و جاى هموار زمین و جائى که مستعدّ براى کشت و زرع بود و جاى شورهزار، پاره خاکى را فراهم آورد، آب بر آن ریخت تا خالص و پاکیزه شد و آنرا با آب آمیخت تا بهم چسبید، آنگاه از خاک آمیخته شده شکلى را که داراى اطراف و اعضاء و پیوستگیها و گسستگیها بود بیافرید، آنرا جمودت داد تا از یکدیگر جدا نشود، و محکم و نرم قرار داد تا گل خشک شده شد (و آنرا بحال خود باز داشت) براى زمان معیّنى(که در آن وقت مقتضى بود روح و حیات بآن داده شود) پس آن گل خشک شده را جان داد، بر پا ایستاد در حالتى که انسانى شد داراى قواى مدرکه، که آنها را در معقولات بکار مىاندازد، و فکرهایى که در کارها تصرّف مىنماید، و اعضائى که خدمتگزار خویش قرار مىدهد، و ابزارى (مانند دست و پا) که در کارهایش به حرکت مىآورد، و داراى معرفتى که میان حقّ و باطل و چشیدنیها و بوییدنیها و رنگها و جنسها را تمییز مىدهد، و (نیز آن گل خشک شده انسانى شد که) خلقت و طینت او به رنگهاى گوناگون آمیخته گردید (هر جزئى از اجزائش بر طبق حکمت داراى رنگى شد مانند سفیدى استخوان و سرخى خون و سیاهى مو) و داراى چیزهاى نظیر یکدیگر (مانند استخوان و دندان) و حالاتى ضدّ یکدیگر و خلطهایى که از هم جدا مىباشد (و آن اخلاط عبارتست) از گرمى (صفراء) و سردى (بلغم) و ترى (خون) و خشکى (سوداء).[۴۱] در شرح ابن میثم ذیل این فقرات آمده است که اضداد متعادیه مانند کیفیّات چهارگانهاى که امام (ع) از آنها به حرارت و برودت و رطوبت و یبوست یاد مىکند. امام (ع) به جاى یبوست لازم آن جمود را که در لغت به معناى یبس نیز به کار رفته آورده است. و اخلاط متباینه: منظور اخلاط چهارگانه: خون، صفرا، بلغم و سودا است و در مقدمه تاویل این فرمایش حضرت توضیحاتی را با واسطه آورده است که در تبیین مورد بحث ما یعنی “الْأَخْلَاطِ الْمُتَبَایِنَهِ مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ الْبَلَّهِ وَ الْجُمُود” حائز اهمیت است که درباره اجزاى ترکیبى وجود خارجى انسان و چگونگى آن میباشد و ما آن را برای روشنی موضوع می آوریم. و توضیح آن بدین شرح میباشد: در این مورد گفتهاند عناصر چهارگانه، اجسام بسیطى هستند که اجزاى اوّلیّه بدن انسان را تشکیل مىدهند. دو عنصر از این چهار عنصر سبک وزن و لطیفاند که عبارتند از آتش و هوا. و دو عنصر سنگین وزناند که عبارتند از زمین و آب. گفتهاند جایگاه طبیعى زمین میان سبکى و سنگینى است و طبیعت آن سرد است و خشک و وجود آن در ثبات و حفظ شکل و هیأت موجودات مفید است. خصلت طبیعى آب این است که زمین را در بر مىگیرد و وزن آن نسبى است. طبیعت آن سرد و مرطوب است. وجود آب در جهان براى سهولت شکلگیرى اشیاء است. مانند این که اشیاء به وسیله آب به آسانى آمادگى پذیرفتن شکل و نقوش و حالت تعادل را پیدا مىکنند. زیرا همچنان که آب موجب مىشود که هیأت تشکیل شده به آسانى از بین برود، سبب مىشود که جسم به آسانى هیأت و شکل را قبول کند، چنان که جسم خشک و تر با یکدیگر در آمیزند، جسم خشک از عنصر مرطوب کشش و شکل یافتن را مىپذیرد و جسم مرطوب از جسم خشک، تعدیل یافته و بقا و استقامت را مىیابد. بنابراین جسم خشک با رطوبت از شکسته و پراکنده شدن محفوظ مىماند و جسم مرطوب بوسیله جسم خشک از سیلان و حرکت باز مىماند. جایگاه طبیعى هوا بالاتر از آب و پایینتر از آتش است و سبک بودنش امرى نسبى است و طبیعت آن گرم و مرطوب است. فایده وجودى هوا در مخلوقات این است که اجسام را مشبک کرده، رقیق مىسازد. جایگاه طبیعى آتش بالاتر از همه اجرام عنصرى است. کیفیّت وجودى آن مقعّر و مانند فلک ماه است. به طور مطلق وزن آن سبک و طبیعت آن داغ و خشک است. فایده وجودى آتش در موجودات براى سهولت ترکیبات است و جوهر وجودى حیوانات در آن جریان مىیابد و براى تجزیه دو عنصر به کار گرفته مىشود و آنها را به عناصر اوّلیّه باز مىگرداند. دو عنصرى که از نظر وزن سنگینترند در ایجاد اعضاء و استوارى آنها مفیدترند و دو عنصر سبک در ایجاد ارواح و به حرکت در آوردن ارواح و اعضا مفید است. پس از این توضیح، دانشمندان گفتهاند، مزاج کیفیّتى است که از فعل و انفعالات این عناصر چهارگانه پدید مىآید. هر گاه بعضى از این عناصر در بعضى دیگر اثر بگذارند، صورت بسیط هر کدام به وسیله دیگرى شکسته مىشود و از آنها کیفیّت متشابه همه عناصر پدید مىآید که به آن مزاج و قواى اولى گفته مىشود و در اساس همه آنها چهار عنصر حرارت. برودت، رطوبت و یبوست وجود دارد و همین چهار چیز پدید آورنده انواع مزاجها در اجسام موجود فسادپذیر مىباشند.[۴۲] خداوند هستى بخش به هر عضوى و حیوانى آنچه را که شایستهتر بوده به آن داده است. و به انسان معتدلترین مزاج ممکن در این عالم را با قواى مناسبى که با آن کار انجام دهد و به وسیله آن تأثیر بگذارد و یا تأثیر بپذیرد بخشیده است و به هر عضوى از اعضاى انسان آنچه را که براى انجام کار لازم داشته، داده است. بنابراین بعضى اعضا را گرمتر و بعضى را سردتر و بعضى را مرطوبتر و بعضى را خشکتر آفریده است. و به وسیله اخلاط که جسمهاى مرطوب سیّالاند اعضا را در کارشان مدد رسانده که بدون وجود اخلاط محال است که به اعضا غذا برسد. اخلاط در چهار چیز منحصر است: یکى از خون است که از دیگر اخلاط برترى است. دوّمى بلغم، سومى صفرا و چهارمى سودا مىباشد. سپس اعضا را به استخوان و غضروف و اعصاب و پىها تقسیم کرده است و استخوان را اولین عضو متشابه الاجزا قرار داده و آن را سخت آفریده است؛ زیرا اساس بدن و استوانه حرکت و استوارى جسم مىباشد. در مرتبه دوّم غضروف را قرار داده که از استخوان نرمتر است، فایده غضروف متصل ساختن استخوانها به اعضاى نرم بدن است تا اعضاى نرم بدن به هنگام ضربه خوردن از استخوانها صدمه نبیند، زیرا غضروفها واسطه میان استخوانها و قسمتهاى نرم بدناند و مفاصل را به یکدیگر پیوند مىدهند و مانع درگیرى استخوانها با یکدیگر مىشوند. پس از غضروفها عصبها هستند که جسماند و از دماغ و نخاع نشأت مىگیرند، انعطافپذیرند و به آسانى پاره نمىشوند. فایده آنها این است که اعضا به وسیله آنها احساس مىکنند و حرکت انجام مىدهند. پس از اعصاب تارهاى ارتباطى قرار دارند که از اطراف عضلات نشأت گرفته و شبیه عصباند و با اعضاى متحرّک برخورد دارند بر حسب انقباض و انبساط عضله اعضا را منقبض و منبسط مىکند. سپس رباطها قرار دارند و آنها نیز شبیه عصب هستند کار آنها برقرارى ارتباط میان اعضا و حفظ آنهاست هیچ یک از آنها داراى حس نیستند تا بر اثر حرکت و مالش آزرده و اذیّت شوند. پس از رباط شریاناتاند و آنها جسمهایى هستند که از قلب سرچشمه گرفته به دیگر اندامها امتداد مىیابند. شریانات در طول میان تهىاند و به موازات اعصاب به اعضا حیات مىبخشند و امتداد مىیابند، حرکات انقباضى و انبساطى دارند، براى شادابى قلب و زدودن گازهاى مضرّ آن آفریده شدهاند، کار دیگر آنها تقسیم ماده حیاتى به اعضاى بدن است. پس از شریانات، وریدها هستند که شبیه شریاناتند و از کبد سرچشمه مىگیرند. فایده آنها رساندن خون به اعضاى بدن است. سپس پردههاى نازکى هستند که از الیاف عصبى نازک غیر محسوس بافته شدهاند و سطح اجسام دیگر را مىپوشانند و فوایدى دارند. بعضى از آنها حفظ شکل و هیأت جسم را انجام مىدهند و بعضى نقش ارتباط اعضا را بر عهده دارند و آنها را به وسیله اعصاب مرتبط مىسازند. بعضى براى اعضایى که حس خود را از دست بدهند، به صورت کار اصلى سطح حسّاس به وجود مىآورند و به صورت جنبى براى ریه و طحال و کبد و کلیهها پوشش ایجاد مىکنند. چون این پردههاى نازک ذاتا داراى حسّ نیستند، ولى مىتوانند جانشین حس اعضایى شوند که حسّ خود را از دست مىدهند. پس از پردههاى نازک، گوشت قرار دارد و گوشت قسمت داخلى و متخللى است که اعضاى اصلى بدن را تشکیل مىدهد.[۴۳] بنابراین بدن داراى سه قسم اعضاى اصلى است به شرح زیر: ۱- وسیله غذا رساندن به بدن مانند معده، کبد، عروق، و راه رسیدن غذا به معده و کبد مانند دهان، مرى. و مسیر خروج غذا مانند امعا. ۲- ابزار حرارت غریزى و حافظان آن مانند، قلب، سر، شش، سینه و سایر دستگاههاى تنفسى. ۳- ابزار حسّ و حرکت و کارهاى عقلى مانند دماغ، نخاع، عصب، عضلات و اوتار و مانند اینها که کارهاى عقلى به کمک آنها نیاز دارد. چون بدن ضرورتا ایجاب مىکند که کارهاى مختلفى انجام دهد مطابق حکمت حق تعالى واجب است که آمادگى براى ویژگیهاى متعددى که بتوانند منشأ افعال بدن باشند داشته باشد. یکى از آن ویژگیها نفس طبیعى است که به آن دو قوّه خادم و مخدوم اختصاص یافته است. امّا قوّهاى که جنبه مخدومى دارد، دو قسم است: یکى در غذا تغییر مىدهد و دو نوع قوّه دیگر تحت پوشش آن است که اوّلى غذا دهنده نامیده مىشود و فایده آن تغذیه شخص در طول عمر مىباشد که غذا را تحلیل مىبرد تا جانشین شود آنچه را که به تحلیل مىرود. و دوّمى قوّه نامیده مىشود و فایده آن این است که حجم بدن را تا سر حدّ کمال تا اندازه طبیعى رشد مىدهد. قسم دوّم از قوّه مخدومه براى بقاى نوع در غذا تصرّف مىکند و تحت پوشش خود دو نوع قوّه دارد: اوّل قوهاى که مولّده نامیده مىشود و آن را در امر تناسل و زاد و ولد تصرّف مىکند تا از در آمیخته بدن جوهر منى را جدا کند. دوّم قوّاى که مصوّره نامیده مىشود و آن قوّهاى است که پس از قرار گرفتن منى در رحم آن را شکل مىدهد و ویژگیهاى وراثتى را که منى حامل آن است ظاهر مىسازد. امّا قوّهاى که خادم صرف است قوّه طبیعى است که در خدمت قوّه غذا دهنده است و به چهار قسم تقسیم مىشود. ۱- قوّه جاذبه براى این آفریده شده است که چیزهاى نافع را به جاى خودش جذب کند و آن در معده و کبد و مرى و رحم و دیگر اعضا وجود دارد. ۲- قوّه ماسکه: براى حفظ منافع کلیّه بدن آفریده شده است و تنها قوّه تدبیر و تغییر در آن مؤثّرند. ۳- قوّه هاضمه: قوّهاى است که هر چه را قوه ماسکه نگهدارى مىکند براى آمادگى انجام فعل، در آنها تغییر به وجود مىآورد تا براى مزاج سالم، آمادگى غذا حاصل شود.
گروه های مرجع [۹۸] برای اثرگذاری بر دامنه وسیعی از رفتارهای مصرف کننده مورد مطالعه قرار میگیرند. آنها گروههایی هستند که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در شکل دادن به رفتار و عقاید یک شخص موثرند. مردم معمولا تحت تاثیر گروه های مرجعی که به آن تعلق ندارند قرار میگیرند.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بازاریابان کوشش میکنند گروه های مرجع بازار هدف خود را بشناسند، تاثیرات گروه مرجع میتوانند در سه بعد اطلاعاتی، هنجاری و هویتی بر یک فرد اثرگذار باشند. به دلیل این که استراتژی بازاریابی مورداستفاده تا حد زیادی وابسته به تاثیر هر یک از این ابعاد است، تشخیص و تمایز این سه بعد اهمیت فراوانی دارد. تاثیرات اطلاعاتی[۹۹] زمانی شکل میگیرد که یک فرد از رفتارها وعقاید اعضای گروه مرجع به عنوان یک داده، با ارزش اطلاعاتی زیاد استفاده میکند. تاثیرات هنجاری [۱۰۰] که گاه به آن تاثیر انتفاعی[۱۰۱] میگویند، زمانی رخ میدهد که فرد انتظارات گروه را به منظور دریافت پاداش مستقیم یا اجتناب از تنبیه برآورده می سازد. تاثیرات هویتی [۱۰۲] نیز زمانی شکل میگیرند که اعضای گروه ارزشها و هنجارهای گروهی را برای خود درونی سازی کرده باشند. درونی سازی هنجارها و ارزشهای گروهی منجر به هدایت خودکار رفتارها، بدون توجه به پاداشها و تنبیههای اعضای گروه مرجع میشود (هاوکینز و دیگران؛ ۱۳۸۵، ۱۳۶). اهمیت تاثیر گروه بسته به کالا و مارکهای مختلف متفاوت است. ولی به نظر میرسد این اهمیت در مورد خریدهای شاخص و برجسته به مراتب بیشتر باشد، یک کالا یا مارک بخصوص، به دو دلیل می تواند برجسته باشد. اول اینکه خریدار چنین کالا یا مارکی، جز معدود افرادی باشد که مالک چنین کالایی هستند (در این مورد میتوان کالاهای تجملی را مثال زد) دوم اینکه یک کالا میتواند از آن رو برجسته باشد که به صورتی در ملاء عام و در جایی که همه قادرند ببینند مورد استفاده قرار گیرد. تولید کنندگان کالا و مارکهای بخصوصی که تقاضا برای محصولاتشان شدیدا تحت تاثیر نفوذ گروه قرار میگیرد باید برای دستیابی به رهبران فکری[۱۰۳] تلاش کنند. در درون یک گروه مرجع، رهبران فکری به دلیل دارا بودن مهارت، دانش، شخصیت یا سایر خصوصیات ویژه قادر به اعمال نفوذ بر دیگران هستند (کاتلر و آرمسترانگ، ۱۳۸۶، ۱۸۵). ۲-۶-۲- عوامل تاثیرگذار درونی ۲-۶-۲-۱- ادراک ادراک فرایندی است که به وسیله آن، افراد پنداشتها و برداشتهایی را که از محیط خود دارند تنظیم و تفسیر میکنند و بدین وسیله به آن معنا میدهند. ادراک یک نفر میتواند با واقعیت عینی بسیار متفاوت باشد، زیرا افراد غالباً از یک چیز واحد برداشتهای متفاوتی دارند. برای شکل دادن و گاهی ارائه تعریفی از ادراک، عوامل متعددی نقش دارند. این عوامل میتوانند شخص ادراک کننده (ویژگیهای ادراک کننده)، ویژگیهای ادراک شونده و ویژگیهای وضعیت باشند (رابینز، ۱۳۸۵، ۲۰۱). همانطور که گفته شد، افراد از طریق فرایند ادراک، اطلاعات دریافت شده را به صورت تصمیمات و اقدامات در میآورند. ادراک حالت یک صافی را دارد که اطلاعات از آن گذشته و در انسان اثر میگذارد. بنابراین کیفیت و صحت ادراک یک فرد، تاثیر مطلوبی در کیفیت تصمیمات اتخاذ شده یا اقداماتی که انجام گرفته است، در شرایط مشخص دارد. افراد به دنبال مشاهده دیگران و رخدادها هر روز خطاهای ادراکی بی شماری را مرتکب میشوند. در ادامه به چند مورد از خطاهای ادراکی متداول اشاره میشود: ادراک کلیشهای[۱۰۴]: فراگرد برخورد کلیشهای به دسته بندی افراد براساس یک یا دو صفت و اسناد ویژگیهایی به آنان براساس آن صفات اطلاق میشود. کلیشهای عمل کردن اغلب براساس جنسیت، نژاد، سن، مذهب و ملیت استوار است. خطای هالهای[۱۰۵]: هنگامی این پدیده متجلی میشود که ما تحت تاثیر یک ویژگی خاص (مثل هوش، صمیمیت، وضع ظاهری و…) فرد قرار گیریم و یک نظر کلی درباره وی ارائه کنیم. ادراک انتخابی[۱۰۶]: هر نوع ویژگی که معرف یک شیء یا شخصیت یا یک رویداد باشد، باعث میشود که مشاهده کننده، آن ویژگی را بیشتر ببیند یا به عبارت دیگر، احتمال بسیار زیادی هست که مشاهده کننده از آن زاویه به موضوع مورد مشاهده توجه کند. ادراک مقایسهای [۱۰۷]: معمولا افراد ارزیابیها را به صورت انفرادی، مجرد یا در خلاء انجام نمیدهند، واکنش فرد در برابر شخص دیگر تحت تاثیر سایر افرادی قرار میگیرد که پیش از او در آن صحنه حضور داشتهاند. دفاع ادراکی[۱۰۸]: گاهی افراد با محرکهای بسیار تهدید کننده یا گیج کنندهای مواجه میشوند که از ادراک آنها امتناع میورزند. این فراگرد دفاع ادراکی نامیده میشود. فرافکنی[۱۰۹]: عبارت است از یکسان فرض نمودن خصوصیات خود و دیگران. تمایلی که انسان در آن میکوشد ویژگیهای خود را به دیگران نسبت دهد. ادراک انتظاری[۱۱۰]: گرایشی است برای ایجاد یا پیدا نمودن آنچه مورد انتظار است، در موقعیتها یا اشخاص. این نوع ادراک اغلب به نام پیشگویی خوشایند خویش یا اثر عارضه پیگمالیون[۱۱۱] نیز خوانده میشود. (شرمر هورن و دیگران؛ ۱۳۸۶، ۸۴). ۲-۶-۲-۲- یادگیری یادگیری چیست؟ تعریفی که یک روانشناس از یادگیری ارائه میدهد بسیار وسیعتر از دیدگاهی است که یک شخص غیرحرفهای از این واژه دارد. یادگیری همیشگی است و اگر فرد در نتیجه تجربه، به روشی متفاوت از روشی که قبلا رفتار میکرد، رفتار کرده و واکنش نشان دهد و یا پاسخ گوید، در نتیجه «یادگیری»[۱۱۲] صورت گرفته است. تعریف ارائه شده از چندین جزء تشکیل شده که باید آنها را توضیح داد. نخست، یادگیری مستلزم تغییر است. دوم، تغییر باید نسبتا دائمی باشد. سوم، تعریف ارائه شده با رفتار سر و کار دارد. یعنی تغییر در فرایند فکری یا نگرش فرد (اگر با تغییر در رفتار همراه نباشد) یادگیری نخواهد بود. سرانجام این که برای یادگیری نوعی تجربه لازم است. می توان تجربه را به طور مستقیم از طریق مشاهده یا تمرین کسب کرد؛ یا آن را از طریق تجربه های غیرمستقیم به دست آورد (رابینز، ۱۳۸۵، ۱۶۲). یادگیری یکی از اجزای اصلی و ضروری در فرایند مصرف است. در واقع رفتار مصرف کننده تا حد زیادی یک رفتار آموخته است. افراد بسیاری از نگرشها، باورها، ارزشها، علائق، رفتارها، ترجیحات و احساس خود را از طریق فرایند یادگیری کسب میکنند. بازاریابان نیز به نوبه خود، تلاش زیادی به عمل میآورند تا مطمئن شوند مشتریان در مورد حضور و ماهیت محصول در بازار نکاتی فرا گرفتهاند. شرکتهایی که سعی دارند بستر یادگیری مصرف کنندگان بالقوه خود را در مورد شیوه کارآمد و بهینه استفاده از محصولاتشان فراهم آورند از یک مزیت رقابتی بلند مدت برخوردار میشوند (هاوکینز و دیگران، ۱۳۸۵، ۲۱۸). ۲-۶-۲-۳- انگیزش انگیزهها، چراهای رفتار هستند. آنها موجب آغاز و ادامه فعالیت میشوند و جهت کلی رفتار هر فرد را معین میسازند. انگیزهها را گاهی به عنوان نیازها، تمایلات یا محرکهای درونی تعریف میکنند. انگیزههایی که به سوی هدف ها معطوف میشوند ممکن است آگاهانه یا ناخودآگاه باشند (رضائیان، ۱۳۸۱، ۹۲). انسانها نه تنها از لحاظ توان انجام کار بلکه از لحاظ میل یا اراده انجام کار یا انگیزش نیز با هم تفاوت دارند. انگیزش افراد به نیروی انگیزاننده آنان بستگی دارد و رفتار هر فرد در هر لحظه معین تحت تاثیر نیازهای متعددی برانگیخته میشود. تئوریهای زیادی در بحث انگیزش مطرح شده است که بسیاری از آنها کاربردهای مفید و نگرشهای موثری را در اختیار مدیران بازاریابی قرار میدهند. در ادامه دو رویکرد مفید در درک شیوه های انگیزش مصرف کنندگان تشریح میشود: * سلسله مراتب نیازهای مازلو شاید این مطلب درست باشد که بگوییم نظریه سلسله مراتب نیازها، از مشهورترین نظریههای انگیزش است. او اساس فرض خود را بر این گذاشت که در درون هر انسان پنج دسته نیاز به صورت طبقه بندی شده وجود دارد این نیازها عبارتند از فیزیولوژی[۱۱۳]، ایمنی [۱۱۴]، اجتماعی [۱۱۵]، احترام [۱۱۶] و خود شکوفایی [۱۱۷] (شرمر هورن و دیگران، ۱۳۸۶، ۹۲). مازلو نیازهای فیزیولوژیکی و امنیت را در رده پایین و نیازهای اجتماعی، احترام و خودشکوفایی را در رده بالا قرار داد. این طبقه بندی از آن جهت انجام شد که نیازهای رده بالا در درون فرد ارضا میشوند، در حالی که نیازهای رده پایین اصولا به وسیله عوامل برونی ارضا میشوند. بنابراین، اگر کسی بخواهد دیگری را تحریک کند، باید دریابد که از نظر سلسله مراتب نیازها، آن شخص در کجا قرار دارد و آن گاه در جهت ارضای همان نیازها، یا آنهایی که در سطح بالاتر قرار دارند، اقدام کند. مطابق نظریه مازلو چنان چه هریک از نیازها به مقدار کافی ارضا نشوند، نیاز بعدی خودنمایی نمیکند (رابینز، ۱۳۸۵، ۳۲۸). تئوری مازلو راهنمای بسیار مناسبی برای رفتار شناسی عمومی است. بسیاری از افراد بودهاند که نیاز غذا، مسکن و ایمنی خود را برای کسب خود شکوفایی گذاشتهاند. نباید فراموش شود که هریک از رفتارهای مصرف کننده میتواند بیشتر از یک نیاز را ارضا کند. به همین ترتیب، رفتارهای مصرف مشابه نیز توانایی ارضای نیازهای مختلف در شرایط و زمان های مختلف را دارند (هاوکینز و دیگران، ۱۳۸۵، ۲۶۳). *نظریه فروید درباره انگیزش طبق نظریه فروید مردم از نیروهای روانی که به رفتار آنان شکل میدهد اطلاع کافی ندارند. به نظر فروید شخص هنگام رشد بسیاری از تمایلات خود را سرکوب میکند. این تمایلات نه فقط هیچ گاه از بین نمیروند، بلکه کاملا تحت کنترل نیز قرار نمیگیرند. این تمایلات در رویاها، نحوه گویش، در رفتار آزار دهنده یا عصبی ظاهر میشوند. بنابراین شخص هیچ گاه از انگیزش خود اطلاع کافی ندارد (David A. Stall, 1997, 84) محققین اغلب درباره آنچه که ممکن است در ذهن یک خریدار، هنگام خرید کالای خاصی بگذرد به نتایج جالب و بعضاً غیر عادی دست یافتهاند. برای مثال: «مردم روغن گیاهی را به روغن حیوانی ترجیح میدهند، زیرا دومی احساس گناه کشتن حیوانات را در آنان زنده میکند». (کاتلر و آرمسترانگ، ۱۳۸۶، ۱۹۴). براین اساس مصرف کنندگان دارای دو دسته از انگیزهها هستند. اولین دسته، انگیزههایی هستند که برای مصرف کننده شناخته شده هستند و وی به راحتی این انگیزهها را میپذیرد. این انگیزهها را انگیزههای آشکار[۱۱۸] مینامند. انگیزههایی که مطابق با سیستم ارزشی جامعه هستند، در مقایسه با ارزشهایی که در تضاد با ارزشهای جامعه هستند، به احتمال بیشتر در زمره انگیزههای آشکار قرار میگیرند. گروه دوم انگیزههایی هستند که یا برای مصرف کنندگان ناشناخته هستند یا به نحوی از پذیرش آنها سر باز میزنند. این انگیزهها را انگیزههای نهفته [۱۱۹] مینامند. (هاوکینز و دیگران، ۱۳۸۵، ۲۷۲). ۲-۶-۲-۴- شخصیت شخصیت[۱۲۰]، همان شخصیت پویا در درون فرد است که از سیستمهای روانی و فیزیکی تشکیل شده و تنها عاملی است که تعیین کننده سازش فرد با محیط خود میباشد. شخصیت را میتوان به عنوان جمع کل راههایی دانست که یک فرد در برابر دیگران از خود واکنش نشان میدهد، یا بدان وسیله روابط متقابل ایجاد میکند. از ویژگیهای اصلی شخصیتی میتوان به کانون کنترل، ماکیاولی گری، مناعت طبع، خود کنترلی، ریسک پذیری و شخصیت نوع A اشاره کرد (رابینز، ۱۳۸۵، ۱۳۵). یکی از مفاهیم بسیار مهم در این بحث، شخصیت یک نام تجاری[۱۲۱] است. شخصیت یک نام تجاری عبارت است از مجموعه ویژگیهای انسانی که به نحوی با نام تجاری مرتبط میشوند. ادراک مصرف کنندگان از شخصیت یک نام تجاری در قالب ۵ بعد قدرت، پیچیدگی، شایستگی، هیجان انگیزی و صحت ادعاهای نام تجاری شکل میگیرد. بازاریابان امروزه توجه زیادی به نامهای تجاری دارند. محققان در تحقیقات خود در مورد شخصیت نامهای تجاری به نتایج زیر دست یافتهاند: مصرف کنندگان ویژگیها و خصوصیات انسانی را با نامهای تجاری مرتبط میکنند، حتی اگر این نامهای تجاری مدیریت نشده باشند یا این ویژگیها مورد علاقه بازاریابان شرکت نباشد. شخصیت نامهای تجاری می تواند انتظاراتی را درباره ویژگیهای کلیدی محصول، عملکرد، مزایا و خدمات مرتبط با محصول به مصرف کننده منتقل کند. شخصیت نام تجاری اغلب پایه و اساس شکل گیری روابط بلند مدت با آن میشود (هاوکینز و دیگران، ۱۳۸۵، ۲۸۱). ۲-۷- صنعت مورد پژوهش ۲-۷-۱- ماشین آلات راهسازی چیست؟ به تجهیزات و ماشین آلاتی گفته می شود که در ساخت پروژه های عمرانی از قبیل راه ، تونل، سد،پالایشگاه و… بکار گرفته میشود. این ماشین آلات نیروی خود را از موتورهای دیزلی یا بنزینی میگیرندو به وسیله سیستمهای هیدرولیکی،مکانیکی،برقی و پنوماتیک این نیرو را جهت انجام عملیات خاصی بکار می گیرند.این ماشین آلات عمدتا توسط یک اپراتور آموزش دیده کنترل و هدایت می گردند.از جمله پر کاربردترین آنها می توان به لودر،مینی لودر،بلدوزر،بیل مکانیکی،رودهدر،جرثقیل و … اشاره کرد. در یک پروژه عمرانی مدیران عالی صنعت احداث با مشاوره مدیران و متخصصین ماشین آلات اقدام به خرید ماشین آلات و تجهیزات می کنند و فعالیت ماشینها در پروژه زیر نظر مدیر ماشین آلات می باشد. ۲-۸- مروری بر پژوهشهای گذشته طی بررسیهای صورت گرفته توسط محقق، موضوعی درباره عوامل موثر بر رفتار خریداران ماشین آلات راهسازی یافت نشد اما در ادامه به تعدادی از تحقیقاتی که درباره رفتار مصرف کننده و بازارهای صنعتی انجام گرفته است، اشاره میشود. ۸۶ * بررسی عوامل موثر بر رضایت مشتریان محصولات اسید چرب پایان نامه کارشناسی ارشد آقای سیدمهدی میری، دانشکده مدیریت و اقتصاد واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی، نیم سال اول تحصیلی ۱۳۸۴-۱۳۸۳ سوال اصلی این تحقیق آن است که چه عواملی میتوانند باعث رضایتمندی مشتریان اسید چرب پاکسان شود؟ و محقق سه هدف اصلی را در این تحقیق مطرح میکند که عبارتند از: ۱) شناسایی عوامل موثر بر رضایت مشتریان محصول اسید چرب پاکسان. ۲) اولویت بندی میزان اهمیت هر یک از این عوامل در رضایت مشتریان اسید چرب. ۳) بررسی عملکرد شرکت پاکسان در رابطه با هریک از عوامل موثر بر رضایت مشتریان. مدل تحلیلی این تحقیق نیز براساس مدل “Jeanne Rossome” در نظر گرفته شده است. مطابق این مدل چهار عامل رضایت عملکردی، رضایت اطلاعاتی، رضایت از خصوصیات محصول و رضایت شخصی به عنوان متغیرهای مستقل و عامل رضایت مشتریان به عنوان متغیر وابسته تحقیق در نظر گرفته میشوند. فرضیه های این تحقیق نیز به شرح زیر است:
|
|